سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سیدحمید حیدریثانی: سومین فرهنگستان با عنوان فرهنگستان زبان و ادب فارسی در سال ۱۳۶۹ آغاز به کار کرد و از آن زمان، مجموعهای از صاحبنظران طرازاول زبان فارسی را گرد آورده است.
دستورخط فارسی در میان دستاورهای فرهنگستان زبان و ادب فارسی، شاخص است و خودنمایی میکند. تدوین این کتابچۀ ارزشمند در سال ۱۳۷۲ بهپیشنهاد مرحوم حسن حبیبی آغاز شد. بعد از شش سال برگزاری کمیسیونهای دستورخط، در سال ۱۳۷۸ نسخۀ پیشنویس آن در قالب ضمیمۀ شمارۀ ۷ نامۀ فرهنگستان منتشر شد تا در معرض نقد صاحبنظران قرار گیرد. این نظرها انباشته شد و پس از بررسی و اِعمال برخی، کتابچۀ دستورخط در سال ۱۳۸۱ درآمد. در ۱۳۸۴ هم ویرایش جدیدی از آن را بیرون دادند. از آن سال تا این سال، این کتاب همچنان بر همان مبنای سال ۱۳۸۴ منتشر میشود. اکنون بیش از یک سال است که کارگروه بازبینی دستورخط بهدبیری دکتر دبیرمقدم برگزار میشود تا ویرایشی جدید از کتابچه به دست آید. در این کمیسیون، نقدهای گوناگون وارد بر این کتابچه گرد آمده است و بررسی میشود.
پیشینه نقدهای دستورخط
نقدهای گوناگونی بر این کتابچه نوشتهاند که برجستهترینِ آنها عبارت است از:
نقد دکتر غلامحسین حسینزاده: او «نقد دستورخط فارسی» را در فصلنامه علمیپژوهشی علوم انسانی، سال دهم، شمارۀ ۳۴ و ۳۵ در تابستان و پاییز ۱۳۷۹ منتشر کرد. این نقد به پیشنویس دستورخط است. او در این نوشتار ۲۹ صفحهای، در قالب ۵۶ نکته، نقدهای مهمی دربارۀ پیشنویس دستورخط بیان کرده است. برخی از اشکالات وارد به دستورخط در این نوشتار، بعدها در این کتابچه اصلاح شده و به برخی اعتنایی نشده است.
نقد جمشید سرمستانی: او پس از انتشار نسخۀ اول دستورخط، در نامهای به فرهنگستان، ۳۷ اشکال از دستورخط گرفت. فرهنگستان پس از مدتی، پاسخی در ۲۱ صفحه به وی داد. سرمستانی سپس در پاسخ، نامهای دیگر نوشت که ظاهراً هنوز پاسخی به آن ندادهاند. سرمستانی دو نامۀ خود و پاسخ فرهنگستان به نامۀ اولش را در قالب یادداشتی ۶۲ صفحهای در اسفند ۱۳۸۸ منتشر کرد. از نظر سرمستانی، فرهنگستان ۶۶٫۵ درصد از اشکالات او در نامۀ اول را پذیرفته است.
نقد رضا روحانی: او در مقالۀ «مشکل پیوستهنویسی و امتیاز نزدیکنویسی در املای ترکیبات فارسی» در پژوهشنامۀ زبان و ادب فارسی، سال چهارم، شمارۀ ۱۵، پاییز ۱۳۸۹ در ۲۴ صفحه به نقد دستورخط نشسته است. روحانی ابتدا دیدگاه صاحبنظران شاخص و از جمله فرهنگستان دربارۀ شیوۀ جدانویسی و پیوستهنویسی را گرد آورده است. سپس با سبکوسنگینکردن این دیدگاهها، دیدگاه ارجح را برگزیده است: جدانویسی. در این رهگذر، روحانی خطاهای ناپذیرفتنی فرهنگستان در انتخاب و بلکه ابداع شیوهای بیسابقه در جدانویسی یا پیوستهنویسی را برجسته کرده است: چندگانهنویسی! از نظر او چندگانهنویسی یعنی آمیزهای از جدانویسی و پیوستهنویسی و دلبخواهینویسی! او مینویسد: «فرهنگستان در تصویب برخی بخشها، مثل بخش مربوط به ترکیبات، اصل میانهروی و محافظهکاری را بهبهای بیروشی و ضابطهگریزی برگزیده است؛ در صورتی که چندگانهنویسی در املا و زیادی موارد استثنا، آموزش را دشوار و سردرگمی نویسندگان و ویراستاران را افزون میکند.»
نقد معین پایدار: معین پایدار در نقدی منتشرنشده، در هفت صفحه، اشکال اصلی دستورخط را مبتنینبودن پیشنهادهای این کتابچه بر رویکرد آواشناختی میداند و دستورخط را بهواسطۀ احتیاط افراطی نویسندگانش، پراستثنا و دچار تشتت و ناکارآمد میخواند. معین پایدار در این نقد با رویکردی علمی، اجراییترین پیشنهاد را برای مسئلۀ جدانویسی و پیوستهنویسی بیان کرده است.
هدف از نامبردن از نقدهای بالا ارجاع خوانندۀ گرامی این نوشتار به مطالب بالا و پرهیز از تکرار گفتهشدهها بوده است.
دستورخط یک فرایند است
پرسش این است که آیا میتوان جایگاه دستورخط را به یک کتابچه فروکاست و شأن آن را خاکخوردن در گوشهای از یک فروشگاه کتاب یا کتابخانه با خوانندگانی کمشمار دانست؟ با این نگاه، دستورخط خیلی جلوتر از حد انتظار است و صدها ساعت کار تخصصی و هزینههای سنگین برای آن هم ضرورتی نداشته است. اما در واقع، دستورخط یک راهبرد و همزمان راهکار برای مدیریت خط، یعنی جلوۀ مکتوب زبان است. زبان پدیدهای زنده و پویاست؛ چون هدف از آن، برآوردن نیاز ارتباطی گویشوران است و این نیاز متناسب با تغییرات ریز و درشت زندگی ایشان تغییر میکند. زبان ناچار است روزبهروز خود را با نیازهای جدید گویشوران تطبیق دهد و در واقع، بهمثابۀ موجودی زنده عمل کند. جلوه نوشتاری این زبان زنده نیز متأثر از پویایی زبان، روزبهروز با دستاندازها و نیازهای جدید مواجه است.
طبیعتاً این چنین خطی، به یک سازوکار فعال برای مدیریت خود نیازمند است، نه کتابچهای مرده در گوشهای از کتابخانهای. از همین روست که نمیتوان به دستورخط مانند دیگر آثار مکتوب نگریست و آن را موجودی بیجان و راکد درنظر گرفت. نگرش اشتباه به دستورخط باعث ناکارآمدی آن میشود، همان چیزی که سالهاست دستوپای دستورخط را بسته و مانع همهگیرشدن آن شده است. ناچارم از ذکر نمونهای برای بیان مقصود: در فرایند بازبینی دستورخط میبینیم که متولیان این کتابچه در مقابل تحولات گستردۀ فناوری از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۷ یعنی در طول سیزده سال، واکنشی نشان ندادهاند و این کتابچه بر همان وضع سابق خود مانده است. حتی اکنون نیز گاه بر آنچه در آن زمان بدان دست یافته بودند، پای میفشارند.
مشکل دستورخط از ساختار فرهنگستان است
فرهنگستان زبان و ادب فارسی در سال ۱۳۶۹ آغاز به کار کرد و از آن زمان، مجموعهای از دانشمندان طرازاول زبان فارسی را گرد هم آورده است. دربارۀ دانش و جایگاه علمی حاضران در این نهاد گرانقدر هیچ سخنی نیست؛ اما دربارۀ ساختار اداری فرهنگستان باید تأمل کرد. این ساختار همان عاملی است که باعث شده فرزند ارجمند این نهاد ارجمندتر، یعنی دستورخط، طفلی کمتحرک باقی بماند.
آنچه از بیرون به نظر میآید، این است که ساختار اداری فرهنگستان به خمودگی گرفتار آمده است و نهاد مدیریتی آن نیز دچار کهنسالی است. افزایش سن انسان را محتاطتر میکند و شاید رغبت حضور در بطن جامعه و رصد تحولات زبان و تکنولوژی و… را بگیرد و او را از نیازهای گویشوران در ساحت مکتوب زبان بیخبر نگاه دارد. از اینکه بگذریم، برخی مدیران فرهنگستان بهواسطه ضرورتهایی و بهناچار، چندشغله هستند؛ پس اگر هم بخواهند، وقت نمیکنند پابهپای زبان و تحولاتش حرکت کنند. به نظر نمیرسد زبان با این سرعت تحولش، مدیریتی پارهوقت و چندساعته در هفته را برتابد. شاید بتوان در عرصههای سیاسی یا اقتصادی اینگونه چرخ اقتصاد و سیاست را چرخاند؛ اما در عرصۀ فرهنگ که نیازمند فعالیت بیوقفه و هرروزه است، این مدل شاید جواب ندهد.
ساختار فعلی فرهنگستان، مانند همۀ نهادهای دولتی، نظام مدیرکارمندی و حقوقبگیری است و تسریع در فرایند بازبینی و بهروزآوری دستورخط با این ساختار کمتر تناسب دارد. این، ویژگیِ ناخواستۀ بوروکراسی اداری ما در سازمانهای دولتیمان است که پروندهها را سالها باز نگه دارد و با طمأنینه و از سر فرصت و در نوبتهای طولانی کارها را پیش ببرد. تناسبی بین این روش با مدیریت فرهنگی مخصوصاً در عرصۀ زبان نیست. کاش میشد دربارۀ کارگروه بازبینی دستورخط، استثنا قائل شد و بهچشم موضوعی در ساحت امنیت ملی به آن نگریست.
دستورخط باید شجاعانه نوشته شود
در نگارش دستورخط، چارهای جز برگزیدن برخی صورتها و رد برخی دیگر نیست و در تدوین قوانین دستورخط مطمئناً نمیتوان نظر همگان را جلب کرد. طرد برخی روشهای بیمبنای گذشته نیز از کارهایی است که جسارت و جرئت میخواهد؛ چون بهگونهای، سنتشکنی است. برای ساماندادن به خط، چارهای جز این هست؟
نویسندگان دستورخط در برخی قسمتها میانهرو و محافظهکار بودهاند. از جمله به نظر میرسد در مهمترین مبحث دستورخط، یعنی شیوۀ نگارش ترکیبات، دچار این آسیب شدهاند. بالاخره واژههای مرکب و مشتق را باید پیوسته نوشت یا جدا؟ نویسندگان دستورخط آنقدر محتاط بودهاند که بهگفتۀ روحانی، بنایی جدید گذاشتهاند: دلبخواهینویسی! بعد هم چندگانهنویسی را توصیه کردهاند: جدانویسی و پیوستهنویسی و دلبخواهینویسی! نتیجۀ کار ایشان شده بیروشی و ضابطهگریزی و تشتت؛ یعنی نقض غرض از نگارش دستورخط!
معین پایدار در نقد خود نوشته است: «فرهنگستان آنچنان جانب احتیاط را گرفته و همهجانبه عمل کرده است که دستورخطِ مصوبش بسیار پراستثنا شده و ناخواسته به نوعی تشتت خزنده دچار گشته است؛ چندان که کارآمدیاش را از دست داده است. به نظر میرسد اگر بخواهیم از این چنددستی نامطلوب و دردسرساز برهیم، ناگزیریم قدری متهورانهتر اقدام کنیم.»
دستورخط عامل تشتت شده است
هدف از نگارش دستورخط پایاندادن به چندگونهنویسی و تشتت موجود در خط بوده است. دستورخط در برخی مبانی خود بهخوبی از عهدۀ این کار برآمده است؛ اما بهواسطۀ احتیاطکاری نویسندگانش و تلاش ایشان برای جلبنظر همه، در قسمتهایی کلیدی تشتتآفرین شده است؛ برای نمونه:
۱. نگارش الف «ابن»، ص ۲۲؛
۲. پیوستهنویسی یا جدانویسی «ها» ی جمع، ص ۲۳ و ۲۴؛
۳. روش نگارش صورت متصل فعل «بودن» در کلمات مختوم به «و» با صدایی نظیر آنچه در «تو» به کار رفته است: توای / تویی، ص ۲۵؛
۴. روش نگارش یای میانجی در کلماتی مانند رهرو، پرتو، جلو که آن را تابع تلفظ دانستهاند، ص ۲۸؛
۵. نگارش همزۀ پایانی کلماتی مانند انشاء، املاء و اعضاء، ص ۳۱؛
۶. روش نگارش «ة» در ترکیبات عربی در بعضی از ترکیبات مانند حجةالاسلام / حجتالاسلام و آیةالله / آیتالله که هر دو صورت درست دانسته شده است، ص ۳۵؛
۷. مبحث مهم «ترکیبات» که دستورخط وقتی خواسته اتخاذ مبنا کند، بهگفتۀ خود، قواعدی برای جدانویسی الزامی بعضی از کلمات مرکب و پیوستهنویسی الزامی بعضی دیگر تدوین کرده و در خصوص سایر کلمات اختیار داده است، ص ۳۹ تا ۴۳؛
۸. نگارش الف در «باسمه تعالی / بسمه تعالی»، ص ۴۲؛
۹. در «واژههایی با چند صورت املایی» نیز در برخی جاها بین دو صورت، هیچکدام را برنگزیده است، ص ۴۴ تا ۵۳.
مایۀ شگفت است که فرهنگستان در شیوهنامهنویسی شیوهای جدید ابداع کرده است: بیشیوگی!
فرهنگستان در ص۹ و ۱۰ مقدمۀ کتاب فرهنگ املایی خط فارسی، نامطلوببودن این بیشیوگی را تا حدودی پذیرفته است: «از آنجا که بهخاطرسپردن تمام قواعدی که در دستورخط آمده است، برای هیچکس جز معدودی از متخصصان امکانپذیر نیست و از سوی دیگر، عموم نویسندگان، اعم از محققان و نثرنویسان و شاعران و ویراستاران و روزنامهنگاران و منشیان و غیره هنگام نوشتن کلمات مرکب و مشتق و بعضی کلمات دواملایی یا سهاملایی دیگر دچار تردید میشوند، فرهنگستان چاره را در آن دید که دست به انتشار یک فرهنگ املایی مبتنی بر قواعد دستورخط فارسی بزند و املای کلماتی را که در این دستور به عهدۀ سلیقه و ذوق نویسندگان گذاشته بود، تا آنجا که امکان دارد، بیشتر قاعدهمند سازد یا شیوۀ مرجح خود را که در بسیاری از موارد اختیار دو املاست، در آن بگنجاند.»
دستورخط گاهی تناقضگویی میکند
برخی قوانین دستورخط خود را نقض میکنند! مهمترین نمونه در ص ۳۹ به چشم میخورد. دستورخط وقتی میخواهد دربارۀ «کلمات مرکبی که الزاماً پیوسته نوشته میشوند» سخن بگوید، در بند اول مینویسد: «کلمات مرکبی که از ترکیب با پیشوند ساخته میشود، همیشه جدا نوشته میشود.» اگر قرار است دربارۀ پیوستهنویسی بگوییم، جای این قاعده اینجا نیست. از استثنای بعد از این جمله مشخص میشود ظاهراً اینجا خطایی تایپی رخ داده است: «مگر مرکبهایی که با پیشوندهای به، بی و هم، با رعایت استثناهایی، ساخته میشود و احکام آن در املای بعضی از واژهها و پیشوندها و پسوندها (ص ۲۲ و ۲۳) آمده است.» چون آنجا سخن از جدانوشتن این سه پیشوند است، مستثنامِنه باید درباره پیوستهنویسی باشد و نه جدانویسی. خطای تایپی در مهمترین شیوهنامه خط فارسی، آنهم در اینجا؟!
دستورخط قرار است برای خط فارسی شیوهنامه بدهد و حتی کتابهای آموزشوپروش باید بر مبنای دستورخط نگاشته شوند؛ اما در جایی، معیار خود را کتابهای درسی و بهویژه دبستانی قرار داده است: «عموماً ضبط کتابهای درسی بهویژه دبستانی ترجیح داده شده است.» اینکه دور است!
در ص ۲۲ از مفهومی با عنوان «بسیطگونه» استفاده شده است و در شرح آن آمده: «کلمه بسیطگونه باشد؛ یعنی معنای آن دقیقاً مرکب از معانی اجزای آن نباشد.» آنچه در مثالهای این قسمت آمده، این تعریف را نقض میکند: معنای «بیچاره» و «بیهوده» مگر مرکب از اجزای آن نیست؟
دستورخط سکوت کرده است
دستورخط دربارۀ شیوۀ نگارش اعلام بیگانه سخنی نمیگوید! دستورخط به شیوه شکستهنویسی در متون گفتاری کاری ندارد! دستورخط درباره شیوۀ نگارش شعر سخنی ندارد! دستورخط به شیوه نگارش خط تحریری و خوشنویسی کاری ندارد! دستورخط دربارۀ نگارش «به» در عبارتهای فعلی حرفی نزده است! دستورخط به نگارش پیشوندها در فعلهای پیشوندی هم نظری نینداخته است! دستورخط دربارۀ شیوۀ نگارش فعل کمکی در ماضی نقلی سخنی نگفته است! دستورخط به روش نگارش مصدر مرکب و فعل مرکب تصریح نکرده است که آیا آنها را جدا بنویسیم یا نیمجدا و صرفاً مثال زده! دستورخط دربارۀ شیوۀ نگارش حروف اضافۀ مرکب هم چیزی نگفته است! دستورخط مشخص نکرده است «ابن» بین دو اسم خاص با فاصله از قبل و بعد نوشته شود یا نیمجدا! دستورخط دربارۀ ترکیبهای عطفی قاعده نداده است! دستورخط خیلی چیزها را فراموش کرده است!
دستورخط از اصطلاحات رایج خبر ندارد
مهمترین تلاش دستورخط در جهت مشخصکردن تکلیف پیوستهنویسی و جدانویسی کلمات مرکب و مشتق است. تصور کنید در این میان، کلیدیترین مفهوم، یعنی «نیمفاصله»، برای نویسندگان دستورخط مشخص نبوده است و ایشان احتمالاً با ذهنیت واژهپرداز زرنگار دربارۀ آن سخن گفتهاند: «در نوشتههای فارسی دو نوع فاصله وجود دارد: یکی فاصله برونکلمه، یعنی فاصلهگذاری میان کلمههای یک جمله یا عبارت؛ مانند: یکی از صاحبدلان سر به جیب مراقبت فروبرده بود. این فاصله در ماشینتحریر و رایانه، فاصلۀ یکحرفی خوانده میشود. و دیگری فاصلۀ درونکلمه که معمولاً میان اجزای ترکیب و اغلب در حروف منفصل میگذارند: ورود، آزادمرد، خردورزی، پردرآمد. این فاصله در تداول نیمفاصله خوانده میشود.»
نویسندگان این بند، هیچ ذهنتی از نیمفاصله نداشتهاند، نویسهای که در استاندار بینالمللی یونیکد Zero Width Non-Joiner خوانده میشود و کد 200C دارد. نکتۀ دیگر اینکه در کلماتی مانند «آزادمرد» هم نیازی به نیمفاصله نیست؛ چون «م» به «د» نمیچسبد! کافی بود از یکی از همکاران جوانترشان میپرسیدند و میفهمیدند «نیمفاصله» دقیقاً چیست.
این اصطلاحندانی باعث شده است برای کلماتی که درونشان نیمفاصله ندارند هم نامی وضع نکنند و آنها را «جدا» بنامند؛ یعنی از یک نام برای دو نوع حروفچینی استفاده کنند: هم درج فاصله و هم درج نیمفاصله! محمدمهدی باقری این کلمات را با الگوگیری از عنوان «نیمفاصله»، «نیمجدا» نامیده است. دیگران آنها را «نزدیک»، «جدا ولی بیفاصله»، «جدا ولی نزدیک» و… نامیدهاند. آسیب بینامیِ کلمات «نیمجدا» در دستورخط، بلاتکلیفیِ خواننده بوده است. دستورخطی که میخواسته تشتت را پایان دهد، خواننده را سردرگم میکند.
برای نمونه در ص ۲۱ نوشته است: «ای (حرف ندا) همیشه جدا از منادا نوشته میشود» و در مثالها «ای» را جدا یعنی با فاصله نوشته: «ای خدا، ای که». اما چند خط پایینتر نوشته: «هیچ همواره جدا از کلمۀ پس از خود نوشته میشود» و در مثالها «هیچ» را نیمجدا یعنی با نیمفاصله نوشته: «هیچیک، هیچکدام، هیچکس». در تمام کتابچۀ دستورخط، خواننده بین جدانویسی و نیمجدانویسی کلمات سرگردان است.
این اصطلاحندانی به کتاب فرهنگ املایی خط فارسی هم سرایت کرده است. این کتاب ذیل دستورخط نوشته شده است و قواعد دستورخط را بر حدود ۳۱ هزار واژه اعمال کرده است. بیشترین واژههای موجود در این کتاب، واژههای مرکب و مشتق هستند. در ص ۱۳ مقدمۀ این کتاب آمده است: «در این فرهنگ سه نوع فاصله وجود دارد: عدمفاصله، نیمفاصله و یک فاصله یا فاصلۀ تمام. عدمفاصله درمورد دو جزء کلمات مرکب مورد استفاده بوده است؛ مانند باریکبین […]. از نیمفاصله برای نوشتن ترکیبات متشکل از مضاف و مضافٌالیه و موصوف و صفت استفاده شده است؛ مانند آبِ آلوده، آبِ سیاه و غیره. یک فاصله یا فاصلۀ تمام نیز برای گروههای کلماتی مانند ای خدا، این جهان و غیره به کار رفته است.» میبینید که «عدمفاصله» را برای نیمفاصله به کار بردهاند و «نیمفاصله» را برای یک فاصله!
دستورخط قواعد کلی خود را نقض کرده است
در ص۹ و ۱۰ هفت قاعدۀ کلی ذکر شده است که مسیر دستورخط در وضع قواعد را مشخص میکند. به نظر میرسد دستورخط به برخی از این قواعد کلی پایبند نبوده است. در بند چهارم آمده است: «فراگیربودن قاعده: کوشش میشود که قواعد املا بهگونهای تدوین شود که استثنا در آن راه نیابد؛ مگر آنکه استثنا خود قانونمند باشد و یا استثناها فهرست محدود تشکیل دهد.» این قاعده پشتوانهای قوی در بند ششم یافته است: «سهولت آموزش قواعد: قواعد باید بهصورتی تنظیم شود که آموختن و بهکاربردن آنها تا حد امکان برای عامۀ باسوادان آسان باشد.» پس مطابق این دو بند، قواعد دستورخط باید کماستثنا و آموزشپذیر و آسانکاربرد باشند. اما وقتی به متن دستورخط مراجعه میکنیم، تقریباً برای تمامی قواعد با استثنا مواجه میشویم؛ آنهم استثنائاتی تودرتو که خود استثناتاتی بر استثناهای دیگر هستند! بدتر اینکه بیشترشان ضرورتی ندارند و ناشی از سلیقۀ دستورخط نویسان بودهاند ظاهراً! به چند نمونه اشاره میکنم:
۱. اکثر قواعد ص ۲۱ تا ۲۴ دارای استثنا هستند: این و آن، چه، را، که، به، بی، هم، تر و ترین، ها؛
۲. «به» و «بی» و «هم» خود استثنا از بند ۱ «کلمات مرکبی که الزاماً باید جدا نوشته شوند» در ص ۳۹ هستند؛
۳. «بی» که خود استثنائاً در ص ۲۲ و ۲۳ آمده، باز استثنا دارد؛
۴. «هم» که استثنائاً قرار بود جدا نوشته شود، سه استثنا دارد که استثنای دومش یک استثنا و استثنای سومش هم یک استثنا دارد و این یعنی گرداب استثناها!؛
۵. «ها» در ص ۲۱ تا ۲۴ با رکورد پنج استثنا، جلودار بقیه است؛
۶. در ص ۲۵ «است» در «داناست» و «دانشجوست» و «توست» استثنا شده است. خب چرا؟؛
۷. در ص ۲۹ تا ۳۱ هم استثنانویسی در قاعدهنگاری به چشم میخورد: چهار استثنا؛
۸. در ص ۳۵ و ۳۶ بیش از شش استثنا وجود دارد؛
۹. در ص ۳۹ تا ۴۳ هم که با انبوه استثناها مواجهیم؛ بهگونهای که اجرای قواعد دشوار شده است. این قواعد اصلاً برای استثناکردن از دلبخواهینویسی وضع شدهاند؛ یعنی کل قواعد استثنائاتی بر این قاعده کلی هستند. غیر از این استثنای بنیادین، بیش از نُه استثنا در قواعد به چشم میخورد.
میبینید که در سیاهه بالا، حدود چهل استثنا را من احصا کردهام. از نظر اینجانب، این قوانین با این شکل تدوین، کارآمد و آموزشپذیر نیستند.
درباره قواعد نگارش همزه در ص ۲۹ تا ۳۱ و نیز قواعد نگارش ترکیبات در ص ۳۹ تا ۴۳ هم باید تأکید کنم که این قواعد آموزشپذیر و آسانکاربرد نیستند و در تدوین آنها، به قاعدۀ کلی ششم چندان توجه نشده است. فرهنگستان در ص۹ و ۱۰ مقدمۀ کتاب فرهنگ املایی خط فارسی چنین آورده است: «بهخاطرسپردن تمام قواعدی که در دستورخط آمده است، برای هیچکس جز معدودی از متخصصان امکانپذیر نیست و از سوی دیگر، عموم نویسندگان، اعم از محققان و نثرنویسان و شاعران و ویراستاران و روزنامهنگاران و منشیان و غیره هنگام نوشتن کلمات مرکب و مشتق و بعضی کلمات دواملایی یا سهاملایی دیگر دچار تردید میشوند.»
برخی قوانین دستورخط مبتنی بر شمّ زبانی است
نویسندگان ارجمند دستورخط، بعضی از قواعد را به شمّ زبانی گویشوران واگذار کردهاند و میدانید که شمّ زبانی را نمیتوان بهدقت ارزیابی کرد و در گویشوران نیز گاه متفاوت میشود؛ مخصوصاً اینکه گویشورانِ زبان فارسی بهلهجههای گوناگون سخن میگویند و با متونی با رسمالخطهای مختلف سروکار دارند که صورت تلفظ واژهها یا عادت ایشان در نحوۀ نگارش کلمات را چندگونه کرده است. بر نویسندگان دستورخط بود که قواعدی قطعی وضع کنند و بار خود را به دوش مخاطب ننهند. فهرستی از این قواعد را برمیشمرم:
۱. ص ۲۸ دستورخط درج یای میانجی برای عباراتی مانند «پرتوی آفتاب / پرتو آفتاب» را تابع تلفظ قرار داده است؛
۲. ص ۴۰ دستورخط «وار» را تابع قاعده ندانسته است؛
۳. نیز در ص ۴۰ نوشته شده: «جزء دوم اگر با آ شروع شود و بیش از یک هجا داشته باشد، از قاعدهای تبعیت نمیکند»؛
۴. در ص ۴۰ بند ششم گفته شده: «مرکبی که دستکم یک جزء آن کاربرد مستقل نداشته باشد: غمخوار، رنگرز، کهربا» که تشخیص این کاربرد مستقل مبتنی بر شم زبانی گویشور است؛
۵. در ص ۴۱ بند هفتم آمده: «مرکبهایی که جدانوشتن آنها التباس یا ابهام معنایی ایجاد کند» که تشخیص این التباس و ابهام معنایی مبتنی بر شمّ زبانی گویشور است؛
۶. در ص ۴۲ بند دهم آمده: «کلمه با پیوستهنویسی، طولانی یا نامأنوس یا احیاناً پُردندانه شود.» دربارۀ پُردندانه معیار «بیش از سه دندانه» در ص ۲۴ داده شده؛ اما برای نامأنوس معیاری داده نشده و باید به شمّ زبانی گویشور مراجعه شود؛
۷. در ص ۴۳ نوشته شده: «جزء آغازی یا پایانی آن بسامد زیاد داشته باشد.» گویشوران بسامد زیاد را چطور دریابند؟ آیا به پیکرهها دسترسی دارند؟ یا باید به سراغ شمّ زبانیشان بروند؟؛
۸. در ص ۴۳ آمده: «هرگاه با پیوستهنویسی، اجزای ترکیب معلوم نشود و احیاناً ابهام معنایی پدید آید.» این نیز مبتنی بر تشخیص گویشوران است و معیار مشخصی داده نشده است.
از قواعد ترکیبات نمیتوان الگوریتم به دست آورد
قواعد دستورخط باید بهگونهای تدوین شود که بتوان آنها را به هوش مصنوعی تبدیل کرد و با کمک رایانه در پیکرههای متنی بزرگ به کار برد. متأسفانه، با وجود تلاش دههاساعته اینجانب برای استخراج الگوریتم از قواعد ترکیبات دستورخط، نتیجهای دست نداد و صرفاً توانستم به نموداری بزرگ با ۴۶۳ شاخه دست یابم که البته کاستیها و تناقضهای قواعد دستورخط را آشکار میکند.
این ناشی از نبود نگاه کلبهجزء و سیستمی در تدوین قوانین و نگارش دستورخط بوده است. در نهایت، جمعبندی اینجانب این است که بر مبنای قواعد دستورخط در ترکیبات، هرکس هرطور بخواهد، میتواند پیوسته یا جدا بنویسد و بالاخره برای آن مستندی از یکی از این قواعد بیابد!
شایسته است دستورخط به این راه برود
پیشنهاد اینجانب و دیگر متخصصان این حوزه این است که دستورخط باید بنا را بر جدانویسی بگذارد و صرفاً به چند استثنای محدود بسنده کند. بزرگورانی همچون احمد سمیعی و رضا روحانی و بهروز صفرزاده و معین پایدار از زوایای گوناگون به این موضوع پرداختهاند و دربارۀ ضرورت و فواید آن سخن گفتهاند. حتی در ص ۱۱ مقدمۀ کتاب فرهنگ املایی خط فارسی که ذیل دستورخط نوشته شده است، اقرار شده است: «در این جلسات، ضمن حفظ کلی اصول دستورخط فارسی، درمورد کلمات دواملایی (پیوسته و جدا)، گرایش بیشتری بهسوی جدانویسی وجود داشت؛ زیرا تشخیص داده شد که این شیوه با گرایش روز خط فارسی بیشتر همسوست. از سوی دیگر، در آموزش به نوآموزان نیز از سهولت بیشتری برخوردار است.»
اینجانب نیز برای رهایی از قواعد پیچیده و متعدد دستورخط در ترکیبات، پیشنهاد میدهم بر مبنای قواعد دستورخط، اصل را در واژههای مرکب بر جدانویسی قرار دهیم و فقط این واژهها را پیوسته بنویسیم:
۱. بسیطگونهها؛
۲. وقتی جزء اول مختوم به های غیرملفوظ است، به «گ» تبدیل شود و پیوسته بیاید؛
۳. وقتی جزء دوم تکهجایی باشد و با «آ» آغاز شود؛
۴. وقتی جزء دوم تکهجایی باشد و با غیر از «آ» و «ا» آغاز شود و کاربرد رسمی سازمانی و اداری و صنفی داشته باشد؛
۵. وقتی جزء اول یا دوم بدون کاربرد مستقل باشد و حرف آخر جزء اول متفاوت و غیرهممخرج با حرف اول جزء دوم باشد؛
۶. وقتی نیمجدانوشتن موجب التباس و ابهام معنایی شود.
اما درباره واژههای مشتق، بنای دستورخط بر پیوستهنویسی است؛ جز چند وندی که یادی از آنها کرده است: به، بی، هم، وار و نیز وقتی حرف اول جزء دوم و با حرف آخر جزء اول یکی باشد.
با اینهمه، اینجانب علمیترین پیشنهاد را از آنِ معین پایدار میدانم و راهی بهتر از آن برای رهایی از تناقضات و استثنائات گستردۀ دستورخط و دیگر شیوهنامهها نیافتهام. ویژگی راهکار معین پایدار ابتنای آن بر مبنایی آواشناختی و بیانی زبانشناسانه است.
دستورخط نباید ویرایش شود!
پیشنهاد میکنم یک بار متن دستورخط را از این زاویه بخوانید که چقدر ساده و روان و فارسی نوشته شده است. در فصاحت چه نمرهای به دستورخط میدهید؟ آیا از دستورخط فارسی جز این انتظار میرود که فارسیتر و فصیحتر و کماشکالتر از سایر نوشتهها باشد؟ اصلاً مگر میشود اینچنین متنی را که قرار است در سطح ملی آموزش داده شود، با زبان دیوانی و ادارهجاتی نوشت؟! آیا فرهنگستانی که برای تدوین این دستورخط هزینههای شاید میلیاردی کرده است، از پرداخت هزینهای مختصر و چنددههزارتومانی برای ویرایش آن ناتوان بوده است؟ امیدوارم روزی معمای ناویراستهبودن متن دستورخط نیز حل شود.
به ذکر چند نمونه بسنده میکنم:
۱. خطّ فارسی دارای ویژگیهایی است. ← خط فارسی ویژگیهایی دارد.
۲. ابن، حذف یا حفظ همزۀ این کلمه، وقتی که بین دو عَلَم (اسم خاص اشخاص) واقع شود، هر دو صحیح است. ← حذف یا حفظ همزۀ «ابن» وقتی بین دو عَلَم (اسم خاص اشخاص) واقع شود، هر دو صحیح است.
۳. «ة» در واژهها و ترکیبات و عبارات مأخوذ از عربی به صورتهای زیر نوشته میشود. ← «ة» در واژهها و ترکیبها و عبارتهای برگرفته از عربی بهصورتهای زیر نوشته میشود.
۴. «و» که در برخی از کلمههای عربی، مانند زکوة، حیوة، مشکوة، صلوة بهصورت «آ» تلفّظ میشود، در فارسی (جز در مواردی که رعایت رسمالخطّ قرآنی اینگونه کلمات مورد نظر باشد) بهصورت «الف» نوشته میشود. ← «و» در برخی از کلمههای عربی، مانند زکوة، حیوة، مشکوة و صلوة، بهصورت «آ» تلفظ میشود. این کلمات در فارسی جز وقتی رعایت رسمالخط قرآنی اینگونه کلمات مدنظر باشد، بهصورت «الف» نوشته میشود.
۵. در باب پیوستهنویسی و یا جدانویسی ترکیبات در زبان فارسی سه فرض قابل تصوّر است. ← دربارۀ پیوستهنویسی یا جدانویسی ترکیبات در زبان فارسی سه فرض تصور میشود.
۶. ضبط مختار ← صورت برگزیده
اینها فقط چند نمونه از دشوارنویسی دستورخط است. نیز هدف از پیشنهادهای بالا کمک به فصاحت متن بوده است و نه غلطدانستن تعابیر مشخصشده.
همچنین در جایجای دستورخط نایکدستی به چشم میخورد؛ مانند: ازآنجاکه (ص ۹، س ۳)، تا آنجا که (ص ۹، س ۱۳)؛ آراءِ رسیده (ص ۴، س ۷)، اعضای شورای فرهنگستان (ص ۴، س ۱۰).
فرهنگستان دستورخط را رواج نمیدهد
و آخرین گرفتاری بزرگ دستورخط باز فرهنگستان است. ساختار مدیریتی و اجرایی فرهنگستان برنامهای برای آموزش و ترویج و فرهنگسازی استفاده از دستورخط بین عموم فارسیزبانان و نیز نخبگان و اهالی فرهنگ ندارد. فرهنگستان حتی اقدام درستی برای معرفی این کتابچه نمیکند. طبق گفتههای مدیر محترم فرهنگستان، جناب دکتر حداد عادل، در مأموریتهای فرهنگستان این جنبه درنظر گرفته نشده است. تلاش فرهنگستان در ترویج دستورخط به ابلاغ چند بخشنامه و نگارش چند نامه محدود شده است.
طبق گزارشهای موجود، بزرگترین مروج دستورخط در سطح کشور و بین نخبگان فارسیزبان، مؤسسۀ «ویراستاران» است. این مؤسسه که نهادی خصوصی است، با هزینۀ خود از آذر ۱۳۸۸ تا امروز، دستورخط را در ۱۸ شهر ایران و ۳ شهر خارج از ایران به بیش از ۶هزار نفر آموزش داده است. همچنین، آن را به بسیاری نهادهای فرهنگی کلان، از دبیرخانۀ شورای عالی انقلاب گرفته تا ناشران مختلف در جایجای ایران و نیز بسیاری از نویسندگان معرفی کرده است. البته در این مسیر دشوار، آموزشناپذیری کتابچۀ دستورخط بهواسطۀ کاستیها و تناقضها و زبان سنگین این کتاب سنگ راه بوده است.
سخن پایانی
دستورخط مهمترین اثر دربارۀ خط فارسی است که قرار است بهمثابۀ شیوهنامه، پایانبخش تشتت در خط باشد و در واقع، خط فارسی را راهبری کند؛ اما این اثر ارزشمند دچار اشکالاتی بنیادین است که کارآمدی آن را به کمترین مقدار ممکن رسانده است. مهمترین آسیبگاه را میتوان در ساختار اداری فرهنگستان و شیوه فعالیت کارگروه بازبینی دستورخط جست.
پیشنهاد این است که ساختار مرسوم اداری در فرهنگستان دربارۀ دستورخط به کناری نهاده شود و با رویکردی سیستمی و راهبردی به دستورخط نگریسته شود و نخبگان جوان بیشتری در کارگروه دستورخط به کار گرفته شوند که با اختیارات گسترده و کامل بتوانند برای آینده خط فارسی سیاستگذاری و مهمتر از آن، سیاستگزاری کنند. به نظر میرسد لازم باشد ارکان حاکمیت یک بار تکلیف خود را با خط فارسی مشخص کنند و اگر دغدغه پاسداری از این گنجینه فرهنگی را دارند، بهشیوهای درست در راه گام بگذارند.»
این نقد پیشتر در نشریه «گاه نقد» منتشر شده است.
نظر شما