سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شقایق قندهاری متولد زمستان ۱۳۵۵ در تهران، دانشآموخته کارشناسی ارشد زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه شهید بهشتی است. او رمانهای نوجوان بسیاری ترجمه کرده است؛ برخی از ترجمههایش از سوی شورای کتاب کودک، کتاب سال و… تقدیر شده و جوایزی برای آنها دریافت کرده است. همچنین، قندهاری در زمینه ترجمه فارسی به انگلیسی نیز فعال است و تا کنون آثاری را از ادبیات ایران، از جمله رمانهای نوجوان تألیفی به انگلیسی برگردانده است. با این مترجم باسابقه درباره نحوه تعامل رسانه با مؤلفان و مترجمان و اهالی کتاب کودک و نوجوان گفتوگو کردهایم و نظراتش را راجعبه روشهای افزایش مطالعه کودکان و نوجوانان و ترویج و تبلیغ بهتر آثار منتشرشده در بازار کتاب کشور جویا شدیم. این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
- به نظر شما رسانه در حوزه کتاب مانند خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، چه نقشی میتواند در اطلاعرسانی و معرفی هرچه بهتر کتابها داشته باشد؟
ما در اینجا داریم از یک رسانه تخصصی در حوزه کتاب صحبت میکنیم و اسمش گویای وظیفه خطیر آن است؛ بنابراین یک رسانه تخصصی در حوزه کتاب میتواند در اطلاعرسانی به خانوادهها، مربیان و مروجان و حتی خود بچهها خیلی نقش داشته باشد؛ چون در حال حاضر تعداد زیادی کتاب ترجمه یا تألیف میشود و جز قشر خاصی از خانوادهها، بیشتر آنها نمیتوانند به راحتی کتاب موردنظرشان را انتخاب کنند. بنابراین از کجا باید بدانند که چه کتابی منتشر شده است؟ یا چگونه در جریان روند انتشار کتابهای تازه قرار بگیرند؟ در بعضی از مواقع از یک اثر چندین ترجمه و معمولاً همزمان، از ناشرهای مختلف منتشر میشود؛ از این رو واقعاً عدهای دچار سردرگمی میشوند. به نظر من یک رسانه تخصصی مانند ایبنا میتواند در بخشهای مختلف و با در نظر قرار دادن مخاطبان مختلف، به افراد کمک کند تا بدانند چه کتابهایی منتشر شده است. مخاطبان با استفاده از یک رسانه تخصصی میتوانند هم در جریان انتشار آثار قرار بگیرند و هم با اعتمادی که به رسانه دارند، بهترین انتخاب را انجام دهند.
- اطلاعرسانی خوب از نظر نوع قلم، نوع سوژه، لحن مناسب و… چه ویژگیهایی دارد؟
در اینجا باید اول مخاطبمان را تعریف کنیم؛ فرضا اگر قرار باشد که یک صفحه مخصوص کودکان و نوجوانان باشد، طبیعتاً باید لحنی ساده، صمیمی و دوستانه داشته باشد و مناسب همان گروه سنی باشد. به عقیده من شناخت گروه سنی مخاطب و شناخت نیازهایش میتواند در این راه به ما کمک کند؛ اما به طور کلی، حتی برای تمام گروههای سنی، نثر روان و ساده باعث ارتباط مؤثرتر با مخاطب میشود و این مشخصه خطای کمتری دارد.
- آیا تعامل مؤلفان (نویسندگان، شاعران، مترجمان، ویراستاران، تصویرگران و…) با رسانه میتواند تأثیری بر ترویج کتابخوانی و معرفی بهتر آثار کودک و نوجوان داشته باشد؟
قبل از هرچیز باید بگویم اینکه متأسفانه ما سالی دو بار یعنی ایام نمایشگاه کتاب و هفته کتاب به سراغ مؤلفان برویم و با آنها تعامل داشته باشیم، خیلی جالب نیست؛ چون دو بار مراجعه به مؤلفان در کل سال خیلی کم است. فکر میکنم این ما هستیم که انتخاب میکنیم هر کداممان در این حوزه چه سهمی داشته باشیم و در این بخش چه فعالیتی کنیم و کارمان را حرفهای انجام دهیم. وقتی در تمام طول سال مدام از کتاب صحبت کنیم، کتابهای خوب را معرفی کنیم و به سراغ نویسنده، شاعر، مترجم و… برویم و با آنها بیشتر آشنا شویم، طی یک روند تدریجی حتی مخاطبی که خیلی اهل مطالعه نیست، کنجکاو و وسوسه میشود به سراغ کتاب برود؛ در نتیجه اگر ترویج کتابخوانی را تنها به این دو مقطع از سال موکول نکنیم و بسترهایی را فراهم کنیم که مخاطب بتواند با صاحب اثر آشنا شود و با او ارتباط برقرار کند، میتواند در ترویج کتابخوانی مؤثر باشد.
رسانه تخصصی میتواند این زمینه را فراهم کند. رسانه تخصصی میتواند پس از چاپ یک کتاب به موفقیتهای نویسنده، سبک نویسنده و ویژگیهایش و… به شکلهای مختلف بپردازد و در درازمدت کمک کند که اهمیت کتاب و کتابخوانی بین مخاطبان بالا رود. متأسفانه مطالعه خیلی از افراد در حد کتابهای درسی مدرسه و دانشگاه است و ما میتوانیم به آنها کمک کرده و راهنماییشان کنیم و در نهایت آنها را به مطالعه جدی و هدفمند علاقهمند کنیم. به عقیده من اگر کسی در هر سنی لذت مطالعه را کشف کند، ما کار خودمان را انجام دادهایم؛ چرا که چنین فردی دیگر خودش به سراغ کتاب میرود و پیگیر میشود، خودش پیگیر سایتهای تخصصی کتاب میشود و دیگر میداند چه کاری انجام دهد؛ اما در رابطه با کسی که اهل مطالعه نبوده و دوستان اهل مطالعه نداشته، ما میتوانیم او را به کتاب علاقهمند کنیم؛ بنابراین چنین کاری نیازمند برنامهریزی درازمدت و مشخص است و قطعاً میتوانیم به این هدف نزدیک شویم.
- آیا برای ترویج کتاب باید رسانه به مفید بودن اثر و محتوا توجه کند یا رسانه صرفاً یک کتاب را معرفی کند و تشخیص محتوا و تحلیل و بررسی آن را برعهده مخاطب بگذارد؟
معتقدم که نمیشود برای مخاطب اثر، تعیین تکلیف کرد. ممکن است یک کتاب برای یک نفر مفید باشد و به دلایل مختلف برای دیگری مفید نباشد و این میتواند به پیشینه مطالعه آن شخص، میزان آگاهی و خیلی عوامل دیگر برگردد. رسانه باید کاملاً بیطرفانه و منصفانه به معرفی آثار بپردازد. من فکر میکنم تا حدممکن، حتی اگر ما این موارد را درنظر میگیریم باید خیلی زیرپوستی و غیرمستقیم باشد؛ اما در نهایت ما باید تصمیم را بر عهده مخاطب بگذاریم. مخاطب باید خودش کنکاش کند و رسانه نمیتواند برای او مشخص کند که چه بخواند؛ چرا که این موضوع تا حد زیادی سلیقهای است و مخاطب باید خودش کتاب را بخواند و ببیند که آیا این اثر را دوست دارد یا نه و با آن ارتباط برقرار میکند؟ ولی رسانه میتواند سطح سلیقه مخاطب را ارتقا دهد؛ اما باید این کار با زیرکی و ظرافت و به صورت غیرمستقیم صورت بگیرد. اگر رسانه کتاب را تحلیل و ارزیابی کند و بعد به مخاطب ارائه دهد، بار منفی آن بیشتر از بار مثبت آن است. رسانه باید خیلی بیطرفانه و منصفانه به معرفی آثار بپردازد. تجزیه و تحلیل کار منتقد است که یک حوزه تخصصی است و نیازی نیست ما و شما وارد این حوزه شویم. قرار نیست یک کتاب سلیقه و نیاز همه مخاطبان را برطرف کند؛ چرا که چنین کاری اصلاً ممکن نیست.
بارها دیدیم که اثری تولید و به دنبالش یک موجی ایجاد میشود؛ حتی چنین موجی یک عده را جذب خودش میکند و ممکن است همه از این موج لذت نبرند و نتوانند از اثر لذت ببرند و با کتاب ارتباط برقرار کنند! بنابراین ما نباید انتظار داشته باشیم که یک اثر برای همه آدمها در هر گروه سنی مناسب باشد و نیاز آنها را برطرف کند؛ به همین دلیل است که ما با طیف وسیعی از آثار در ژانرهای مختلف مواجه هستیم؛ چون میخواهیم به مخاطب کمک کنیم که بداند با توجه به نیاز، روحیه و خواستهاش، به دنبال چه کتابی بگردد. ما باید کنار مخاطب بایستیم و او را همراهی و راهنمایی کنیم و اگر غیر از این باشد، حالت بیطرفی خود را از دست میدهیم که در درازمدت همین باعث دلزدگی مخاطب میشود.
- توصیه شما به عنوان یک مترجم و کارشناس حوزه کودک و نوجوان برای ترویج کتابخوانی بین بچهها چیست؟
به عقیده من این خیلی مهم است که بچهها از سن خیلی کم یعنی حداکثر ۹ یا ۱۰ سال، لذت کتابخواندن و مطالعه را تجربه کنند و طبیعتاً منظورم کتابهای درسی و آموزشی نیست. مدارس میتوانند اولین مکان برای علاقهمند کردن نسلهای بعدی به مطالعه باشند. بدون تعارف باید بگویم که یکسری از پدرها و مادرها و خواهرها و بردارها به جز مطالعه کتابهای درسی، مطالعه دیگری نداشتند و میبینیم که در خانه یکسری از خانوادهها متأسفانه حتی یک کتابخانه کوچک هم وجود ندارد. به نظرم مدارس میتوانند با پویا و تجهیز کردن کتابخانههایشان به ترویج کتابخوانی بچهها کمک کنند؛ همچنین مدارس میتوانند با برگزاری کلاسهای قصهخوانی جذاب و تخصصی و درنظر گرفتن زمان برنامهریزیشده و مشخصی برای آموزش قصهخوانی و با استفاده از مربیان حرفهای قصهخوانی، بچهها را به سمت مطالعه سوق دهند. تصور میکنم فقط اینطوری میتوانیم انتظار داشته باشیم بچهها در درازمدت کتابخوانتر از نسلهای ما شوند.
نظر شما