یکشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۲ - ۱۰:۱۰
یادداشت‌هایی که ماهیت نفاق را افشا کرد

کتاب «رونوشت برابر اصل» یادداشت‌های قاسم عابدینی در زندان از جدیدترین منشورات مرکز اسناد انقلاب اسلامی درباره گروه‌های معاند است. احمدرضا کریمی، محقق و پژوهشگر که عهده‌دار تنظیم و ویرایش این کتاب بوده است طی یادداشتی به تشریح این کتاب پرداخته است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، قاسم عابدینی و همسرش مهری حیدرزاده (گلی) در سال‌های نخست دهه پنجاه در محفلی پنج شش نفره عضو بودند که در میان مجاهدین خلق به «محفل بروجردی‌ها» شهرت یافت. اینان که سابقه ارتباط با یکی دو تن از اعضای گروه «آرمان خلق» (همایون کتیرایی و یارانش) را داشتند، در پی آن بودند که به سازمان چریک‌های فدایی خلق متصل شوند و در نهایت به عضویت آن درآیند.

دستِ روزگار منیژه افتخاری از کادرهای مؤثر مجاهدین خلق را سر راه آن محفل قرار داد و او خود را عضو سازمان متبوعش معرفی کرد. منیژه افتخاری می‌گفت اینان باید چندی شکیبایی پیشه کنند تا امکان ارتباطات تشکیلاتی فراهم شود. در وهله نخست اعضای محفل بروجردی‌ها پیشنهاد را نپذیرفتند و همچنان اصرار داشتند که مجاهدین خلق اینان را به فدایی‌ها تحویل دهد؛ لیکن زمانی که رابط آن‌ها گفت اکثر قریب به اتفاق مجاهدین خلق دیگر مذهبی نیستند و مارکسیست شده‌اند و روز بعد متن بیانیه مجاهدین خلق را که تقی شهرام نوشته بود به محفل مزبور دادند، اینان پذیرفتند که به مجاهدین خلق بپیوندند.

در مجموع، عابدینی قابلیت‌ها و صلاحیت‌هایی برای سازمان داشت که موجب شد رده ی پس از مرکزیت بشود؛ در ترور سه مستشار غیرنظامی آمریکایی که با نیروی هوایی مرتبط بودند، شرکت کند؛ و به دلیل استعدادش در نگارش یا نویسندگی، در این زمینه نیز از وی بهره‌برداری شود. در همان زمان و تا حدود دو سال بعد همسر عابدینی برای پوشش یکی از خانه‌های تیمی مرکزی و نیز رابط عناصر مرکزی انتخاب شد. از عوارض این تصمیم، نوعی دوری و هجران بود که هم عابدینی و هم همسرش بدان تن داده بودند؛ چرا که تصمیم را تشکیلات یا به عبارت دقیق‌تر مرکزیت گرفته بود و اطاعت تشکیلاتی حکم می‌کرد این امر را در چارچوب کلی تشکیلات بپذیرند. در مجموع قریب به یک و نیم سال همه چیز بر همان مداری می‌چرخید که مرکزیت سازمان مجری و طراح آن بود. از نیمه دوم سال ۱۳۵۵ که جدایی‌ها و انشعاب‌هایی عارض سازمان مزبور شد، عابدینی و هم خانه‌اش عالم‌زاده در جریان اموری قرار گرفتند که مرکزیت پیوسته آن‌ها را از اعضا مخفی و سانسور می‌کرد.

عابدینی از نزدیک و بی‌واسطه، در جریان اموری قرار می‌گیرد که حتی تصور آن نیز - از نظر او و دیگر اعضا محال می‌نمود ولی او در جایگاهی از تشکیلات قرار گرفته بود که زمانی حسین سیاه‌کلاه پرده‌هایی از حقایق را برای وی کنار زد و در مرحله بعد، محمدقاسم عبدالله زاده (مصطفی) سر درد دلش باز شد و مطالب ممنوع و طبقه‌بندی شده مربوط به مرکزیت را افشا کرد.

علت اینکه عابدینی و همراهانش در زمانی که سازمان از سوی مرکزیت مارکسیستی خود در چرخه تردید و بی‌اعتمادی و تهدید و مغالطه به سر می‌برد، رشد کردند و خود در هدایت دیگر نیروها به سوی ضدیت با مرکزیت گام برداشتند، بیشتر این بود که اطلاعات وحشتناکی را بی واسطه پیدا کردند و نتوانستند سکوت کنند و مطیع «چشم بر حکم و گوش بر فرمان» باقی بمانند.

بسیاری از حوادث آن سال‌ها - به خصوص سال‌های ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ – در لفافه‌ای از کتمان و مخفی‌کاری سانسورگونه قرار گرفت و مرکزیت هر نغمه مخالفی را در گلو خفه کرد. البته دورادور خبرهایی می‌رسید که اعضای مقیم خارج از کشور سازمان نیز زمزمه‌هایی در مخالفت با کادر مرکزی در ایران ساز کرده‌اند. گذشت زمان و فرارسیدن انقلاب اسلامی هم نتوانست آن اسرار را افشا کند.

در جریان ضربه دوم نیروهای جمهوری اسلامی ایران به سازمان پیکار در سال ۱۳۶۰ یکی از کسانی که جزء معترضان تقی شهرام و جواد قائدی بود و از بهار ۱۳۵۷ جزء رهبران سازمان شناخته می‌شد و اسمش در «شورای مسئولین» هم ذکر شده بود، یعنی قاسم عابدینی، دستگیر شد. آنچه عابدینی در یادداشت‌های خصوصی‌اش آورده، دقیقاً همن مطالبی است که سال‌ها از همه نیروها مخفی نگاه داشته شد. تصویری که عابدینی از فسادها به مفهوم اعم آن و انحراف‌های مرکزیت خودکامه آن زمان ترسیم می‌کند، بسیار تکان‌دهنده و هولناک است. نوشته‌های وی بی‌تردید روشنگر بخش مهمی از تاریخ معاصر ماست.

منبع: پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها