یکشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۲ - ۱۳:۲۱
داستان‌های رئال به‌ویژه «رئالیسم جادویی» هنوز خواننده دارد

خسرو باباخانی، وجود رئالیسم جادویی را نشانه تداوم و علاقه به خوانش آثار رئال توصیف کرد و گفت: نمی‌توان این ادعا را پذیرفت که دوران نگارش داستان‌های رئال به سر آمده است؛ بلکه هنوز داستان‌های رئال بویژه «رئالیسم جادویی» خوانندگان خود را دارند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، خسرو باباخانی با حضور در رویداد ادبی «تهران به روایت دختران» (بورسیه نویسندگان نوجوان) اطلاعاتی را در مورد طرز نگارش داستان‌های رئال در اختیار نوجوانان قرار داد و گفت: البته اگر مارکز توانسته در این ژانر اثر ماندگاری را خلق کند به‌خاطر این است که او در جامعه‌ای مدرن و در مکانی وهم‌آلود زندگی می‌کرده و خانه او نزدیک جنگل‌های آمازون بود؛ یعنی شرایط خلق چنین کاری برای او مهیا بود.

این نویسنده که در جمع نوجوانان ۱۵ تا ۱۸ سال در مرکز آفرینش‌های فرهنگی‌هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سخن می‌گفت، درباره ماهیت زبان بیان کرد: زبان، مجموعه علائمی است که باعث ارتباط بین انسان‌ها می‌شود و به دو بخش زبان گفتاری و زبان نوشتاری تقسیم می‌شود. زبان نوشتاری دارای پنج ویژگی است از جمله آنکه جمله‌های آن بلند، کلمه‌های آن کامل و بدون شکسته شدن، بدون زوائد و هجو است. در این نوع نگارش از کلمه‌های سنگین و سخت استفاده می‌شود و ارکان جمله‌ها کاملاً رعایت می‌شود. در حالی‌که در زبان گفتاری جمله‌ها کوتاه‌تر و کلمه‌ها شکسته می‌شوند؛ در زبان گفتاری هجو و زوائد وجود دارد و ساختار جمله رعایت نمی‌شود و از کلمه‌های ساده‌تر استفاده می‌شود.

به گفته این نویسنده، طبق تحقیق‌های سوسور، زبان معیار بسیار مهم است. این زبان زبانی است که جمله‌های آن کوتاه، کلمات ساده است و هجو ندارد؛ همچنان‌که نحو و قانون ندارد و ما باید در داستان‌نویسی به زبان معیار وفادار بمانیم.

نویسنده کتاب «لطفا پیغام خود را بگذارید» بر این مسئله تأکید کرد که: ما باید تکلیف خود را با نویسندگی روشن کنیم. این کار خیلی سخت است و باید در اولویت قرار گیرد. شما باید رأس یک ساعتی هر شب بنویسید آن هم با زبان معیار و بعد از تسلط بر این زبان، شما جایز هستید که از زبان‌های دیگر در داستان‌هایتان استفاده کنید. فراموش نکنید که سوژه از سه راه به دست می‌آید؛ سوژه یعنی یک اتفاق بیرونی یا درونی که حسی را در ما برمی‌انگیزد که به صورت یک نطفه یا جرقه شکل می‌گیرد و در صورت مهیابودن شرایط به داستان تبدیل می‌شود. ما، در داستان‌نویسی نیازمند اگرهای جادویی هستیم. اگر اینجور نمی‌شد چه جوری می‌شد؟ یا اگر اینجوری می‌شد چه جوری می‌شد؟

او انتخاب جایگاه راوی را سخت‌ترین کار دانست و عنوان کرد: مدام باید جایگاه راوی بررسی شود. بنابراین باید نوشته خود را بخوانید و صدای خود را ضبط کنید و برگردید و مجدداً گوش کنید. در اینجا شما یک مخاطب می‌شوید نه یک نویسنده؛ ولی فراموش نکنید یک کار خوب زحمت زیادی می‌طلبد و هر کسی که می‌نویسد آدم مقدسی است؛ چرا که می‌خواهد خوبی‌ها، لحظه‌ها و افکارش را با دیگران به اشتراک بگذارد. من فکر می‌کنم بهتر است برای اینکه ذهن خلاقی داشته باشیم، فانتزی بخوانیم. می‌دانید مریم میرزاخانی خیلی رمان می‌خواند و برای حل هر مسئله رویاپردازی می‌کرد؟

نویسنده کتاب «پشت دروازه‌های بهشت» افزود: گروهی می‌گویند هر چه تا الان رئال‌نویسی شده است کافی است آنچه ما را دور هم جمع می‌کند تخیل ماست. من این فکر را نمی‌پذیرم. نوشتن رئالیسم جادویی که وابسته به شرایط جامعه است خود موید این ادعاست. البته اگر کسی مثل مارکز توانست اثری در ژانر رئالیسم جادویی بنویسد به این سبب بوده که او هم در جامعه پیشرو و متمدنی زندگی می‌کرد و هم در محیطی که نزدیک به جنگل بود، ساکن شد یعنی فضا برای ایجاد چنین داستان‌هایی مهیا بود.

باباخانی گفت: در مورد هر چیز که عاشق آن هستید بنویسید. نمی‌توان در شهری که پیوسته در آن غر می‌زنیم و زیبایی‌هایش را نمی‌بینیم اثری ماندگار خلق کرد. وقتی از روایت حرف می‌زنیم، منظور ما این نیست که تهران را تعریف کنیم. باید داستانی نوشت فارغ از ژانر آنکه آداب و رسوم روابط انسانی و برخی مناطق این شهر را توصیف کند مثلاً «حرف‌زنان از میدان ولیعصر تا میدان هفت تیر راه رفتیم؛ بدون اینکه متوجه گذشت زمان بشویم.».

نویسنده کتاب «گوسفندی برای شاه» تأکید کرد: البته برای نوشتن هر داستانی ما نیازمند سه عنصر اساسی تجربه زیستی، تجربه نوشتن و تجربه مطالعاتی هستیم. ما هر چه بیش‌تر بنویسیم بهتر می‌توانیم با ضمیر ارتباط بگیریم. تجربه به من ثابت کرده است افرادی که زیاد حرف می‌زنند، نویسنده و شاعر خوبی نمی‌شوند؛ چون کم گوش می‌دهند. منِ نویسنده بایستی خوب گوش کردن را یاد بگیرم و آن را تمرین کنم. دو نفری مثل هم حرف نمی‌زنند؛ اما چرا شخصیت‌های داستانی ما از اول تا آخر مثل هم حرف می‌زنند؟! چون ما به لحن‌ها و تکیه‌کلام‌ها توجهی نمی‌کنیم. نویسنده باید زندگی عمیقی را پیشه کند؛ آرام و آهسته و با توجه به جزئیات زندگی کند. درست مثل کسی که در میان جنگل به آرامی قدم می‌زند و تک‌تک جزئیات آن را می‌بیند.

نویسنده کتاب «مثل دست‌های مادرم» در ادامه توضیح داد: دومین موضوعی که هر نویسنده بایستی به آن توجه کند، تجربه مطالعاتی است. ما به عنوان نویسنده باید به قدری کتاب بخوانیم که دیگران از این کار ما ذله شوند. ما باید کلاسیک‌های جهان را بخوانیم و نویسندگان نامی کشور خود را بشناسیم. این کار علاوه بر اینکه تجربه ما را افزایش می‌دهد دامنه لغات را نیز وسیع‌تر می‌کند. ما باید نوشتن را برای خود وظیفه کنیم. اگرچه که ممکن است این کار در ابتدا سخت به نظر بیاید؛ ولی رفته‌رفته عادت ما خواهد شد. فراموش نکنید نوشتن واقعاً مهم است؛ چون به طرز باورنکردنی داستان و شخصیت‌های آن فرهنگ ما را می‌سازند. البته منظور از داستان، فیلم، تئاتر، موسیقی یا حتی نقاشی ماندگار است.

خالق کتاب «گنج متروک» یادآور شد: هرچه فناوری پیشرفت می‌کند، روایت‌گویی ماندگارتر می‌شود؛ چون سلسله اعصاب و ساختار ذهنی ما به گونه‌ای است که نوشتن و خواندن جزئی از عادت ما شده است. همچنان که انسان غارنشین هم به داستان می‌پرداخته است. ببینید خانم‌ها معمولاً فوتبال نگاه نمی‌کنند؛ ولی به بعضی از آن‌ها توجه دارند؛ می‌دانید چرا؟ چون قصه‌ای پشت سر برخی از بازیکنان آن است؛ مثل رونالدو یا مسی. ما چون قصه زندگی رونالدو را می‌دانیم، دوست داریم بازی او را تماشا کنیم یا محمدعلی کلی که در زمان خود مورد اقبال عموم مردم بود. آیا بعد از او کس دیگری بوکس بازی نکرد؟؛ پس چرا به این افراد توجهی نشد؟ چون ما داستان زندگی محمدعلی کلی را می‌دانیم و می‌پسندیم.

رویداد ادبی «تهران به روایت دختران» از مجموعه برنامه‌های «هزار امید» است که به همت اداره کل امور بانوان شهرداری تهران روزهای ۱۸، ۱۹، ۲۵ و ۲۶ آبان‌ماه در مرکز آفرینش‌های فرهنگی‌هنری کانون پرورش فکری با حضور نویسندگان سرشناس برپا شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط