دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲ - ۰۹:۲۴
نسبت به مداحان بدهکار هستیم

محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به اینکه هرچه داریم در همین مجالس روضه و سینه‌زنی به دست آوردیم، گفت: ما نسبت به این مداحان بدهکار هستیم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، محمدمهدی اسماعیلی در اختتامیه نخستین جایزه کتاب مداحان مؤلف و شب شعر حماسه مظلومیت و اقتدار که شامگاه ۲۸ آبان برگزار شد، با اشاره به حوادث این روزهای غزه گفت: این میزان جنایت و قساوت و نسل‌کشی از یک رژیم کودک‌کش موجب جابجایی مرزهای وقاحت و بی‌حرمتی شده است. آنها هزاران کودک را به شهادت رساندند و ده‌ها هزار بمب بر سر مردم مظلوم ریختند.

وی با اشاره به اینکه غزه ۴۲ کیلومتر طول و ده کیلومتر عرض دارد که پرتراکم‌ترین نقطه دنیا از منظر جمعیت است، افزود: جامعه مداح و ستایشگر ما از روز نخست پای کار اتفاقات فلسطین بودند که جای تشکر دارد. مداحان در جامعه ایمانی ما نقش مهمی دارند. خودم و اطرافیانم و دیگر مردم کشور از کودکی و همان روزهای نخست با شور و اشتیاق مداحان با مسیر اهل بیت آشنا شدیم.

اسماعیلی همچنین گفت: از دعبل خزاعی تا شخصیت‌های بسیار در طول تاریخ، فهم بسیار مهمی در شکل‌گیری جامعه ایمانی ما و نهضت انقلاب اسلامی دارند. انقلاب و نهضت ما فاطمی الحدوث و حسینی البقا است. نام حسین بن علی (ع) این نهضت را این چنین خروشان نگه داشته است.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به اینکه هرچه داریم در همین مجالس روضه و سینه‌زنی به دست آوردیم عنوان کرد: با اشعار استاد سازگار دم گرفتیم و گریه کردیم. آن شعری که برای شب غسل حضرت زهراست «بریز آب روان اسما…» یا استاد انسانی که من هرهفته به جلسه ایشان در آبسردار می‌رفتم. روح و جان ما با این مداحان طراوت گرفته است.

وی با بیان اینکه ما نسبت به این مداحان بدهکار هستیم، تاکید کرد: در حوزه اداری، ما نتوانستیم حق آنان را ادا کنیم. ان شاء الله بتوانیم در این دولت مردمی که افتخار رییس آن، روضه‌داری اهل بیت است، ادای دین کنیم. دولت خود را خادم همه مردم به‌ویژه جامعه دینی و ستایشگران می‌داند.

در شب شعر حماسه مظلومیت و اقتدار، حجت‌الاسلام جواد محمد زمانی، علی انسانی، احمد بابایی، محمدمهدی عبداللهی، محمدرضا طهماسبی، حمید هنرجو، محمد رسولی و مرتضی حیدری آل کثیر به شعرخوانی پرداختند و علی اکبر حائری مداحی کرد و از ١٥ نفر از مداحان مؤلف برگزیده در انتهای مراسم تقدیر شد.

در ادامه بخشی از شعرهای قرائت‌شده را مرور می‌کنیم:

شعر محمدمهدی عبداللهی

تفسیر کن آیات سرخ کاروان عشق را

تا بشنوی هرسو طنینِ الأمانِ عشق را

کوفی شدن تکرار شوم ماجرایی تلخ بود

یعنی قلم بردار و معنا کن بیان عشق را

بنویس از یک زلزله، از طفل و زخم حرمله

بشنو از این خون نامه‌ها، صوت اذان عشق را

هر لاله‌ای یک سو زمین افتاده اما باز هم

بنگر میان باغ، سوگ ارغوان عشق را

اینجا فلسطین است، أرض العشق اما عاشقان!

حس می‌کنم در سینه پی در پی تکان عشق را

غزّه که جای خود ولی، چندین و چندین کربلا

یک لحظه از رونق نیندازد دکان عشق را

برخیز و چاووشی بخوان، باران بگیرد چشم‌ها

باید بلد باشی کمی اینجا زبان عشق را

روح القُدُس بر بوم عرش، آنجا به رنگ کربلا

طرحی دگر انداخت با خون، آسمان عشق را

شعر حجت‌الاسلام جواد محمدزمانی

گشوده باغ تاریخ از گل عبرت بسی دفتر

که هر برگ از تبِ خجلت رُخی دارد چو شبنم تر

اگرچه ماجرای قدس اسفناک است و دردآور

نمی‌ماند به دست دشمنان این خاک پهناور

از آن مردم خود می‌شود این طُرفه بوم و بر

فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر

چقدر این سرزمین زیباست با نام فلسطینش

و قدسش، الخلیلش، بیت لحمش، دیر یاسینش

و داوود و سلیمان و مسیح و دین و آیینش

و معراج نبی اکرم از اوراقِ زرینش

نباید ساکنش باشد، مگر قوم خدامحور

فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر

و قُدس این قبله اول، «منا»، «مشعر» به یاد اوست

و در ماه مبارک، جمعه آخر، به یاد اوست

«علی» آن شیرمردِ عرصه «خیبر» به یاد اوست

و در شب‌های قدر، آنقدر پیغمبر، به یاد اوست

که اینجا سرزمین امتش بوده است سرتاسر

فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر

هلا شمر است اسرائیل در این برهه حساس

بیا ای دوست، شمر روزگار خویش را بشناس

کم از ابن زیادند این مگر جمع خدانشناس

امان نامه‌ست عقد صلحشان! واغیرتاً عباس

نشد از صلح اسرائیل و اعراب این فراگستر

فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر

نه خیری کنفرانس صلح‌ها دارد، نه تأییدش

نه جز بیراهه آنچه «نقشه راه» است تمهیدش

نه «شرم الشیخ» شرم آور، نه صلح «کمپ دیویدش»

چه بیچاره‌ست آن کس که به این‌ها بوده امیدش

نمی‌داند که باید پس گرفت از خصم خیره‌سر

فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر

به جرأت، قتل‌عام کودکان، آیین موسی نیست

ستم کردن به هر پیر و جوان، آیین موسی نیست

زنان، مردان، چنین بی‌خانمان، آیین موسی نیست

جنایت در جنایت بی‌امان، آیین موسی نیست

چه باشد پاسخ ما در پی این ظلم شرم‌آور؟

فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر

اگر با خنجر، این سنگی که در دست است، همسنگ است

اگر هفتادسال این مرز و بوم، آماج صد جنگ است

اگر خاک فلسطینم، شقایق فام و خون رنگ است

اگر «فتح شقاقی» جلوه ایثار و فرهنگ است

همه سرچشمه دارد از طلوع سرخ این باور:

فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر

چنان شمع‌اند این مردم برای سوختن، آری

همه هموار کرده رنج دنیا را به تن، آری

همه آواره ده‌ها سال در دشت و دمن، آری

نمی‌خواهند جز خاک وطن، خاک وطن، آری

وطن روزی شود، از روز اول نیز خرم‌تر

فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر

نه اسرائیل در میدان به فتح تازه، نائل شد

نه شهرک‌سازی‌اش منجر به حل این مسائل شد

فقط دیوار شد دور خودش، دیوار حائل شد

بگو فردا که اسرائیل زائد بود، زائل شد

و روی نقشه‌ها باشد فلسطین نام این کشور

فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر

فلسطین زنده شد امروز و پولادین شده گامش

به گردان‌های «القدسش»، به موشک‌های «قسّامش»

به منشور «انتفاضه» با شعور و عزم و اقدامش

به شوقِ نوجوان «غزه» در هنگام اعزامش

به این اندیشه پویا که جاری ماند تا محشر

فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر

خمینی گفت: اکنون قدس در دستِ شیاطین است

هلا اسلامِ ما را پاره تن، این فلسطین است

کنون قدس شریف، آزادی‌اش با جانِ شیرین است

سلیمانی -شهید قدس- بر این عهدِ دیرین است

که باید قدس را آزاد کرد از دست این کافَر

فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر

بگو حتمی است پیروزی برای ما، مسلّم هم

بگو با محتشم شد شورشی در خلق عالم، هم

که می‌آید ز قدس آوای پرشور محرم، هم

نوشته روی سنگ قبرِ «تهرانی مقدم»، هم

کسی که آرزویش مرگ اسرائیل بود، آخر

فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر

بنایِ «قبة الصخره» کنار «مسجد الاقصی» ست

بساطِ «جاء نصرالله و الفتح» خدا اینجاست

که «سُبحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِه» آیتی گویاست

فلسطین هم به پیروزی‌اش نزدیک است، این پیداست

جهان یک روز حتی می‌شود، این جمله را از بر

فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر

به فطرت، یار هر مظلوم، یار هر مسلمانیم

همه یارِ «حماس» و یارِ «حزب‌الله» لبنانیم

اگر عالم شود دشمن، به عهد خویش می‌مانیم

نماز جمعه را یک روز در «قدس» می‌خوانیم

محقق می‌شود آخر به حق این گفته رهبر:

فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر

شعر علی انسانی

زبان آبستن موساست می‌آید عصا برکف

نزول آیه فتح است و از بحرین جبریلش

دم نصر من اللهی قریب است و یرید الله

ببین بلعد دو صد فرعون را یک موج از نیلش

مرا این جاده پر گرد گوید مرد در راه است

سواری که رخش سازد پیاده شاه با فیلش

قیامت می‌کند گر قامت افرازد که می‌بیند

سراسر سروها استاده برپا بحر تجلیلش

چه کس دارد نصیبی از حضور حضرت غایب

جهان گوش است تا کی بشنود تکبیر و تحریرش

و اما عدو اصحاب فیل است، فلسطین کعبه امروز

خدا پیدا شده ای ابرهه، طیرا ابابیلش

شعر حمید هنرجو

از پچ پچ مرموز، میان خلبان‌ها

تا آتش پردامنه در سوخت رسان‌ها

اف شانزده سوخته بر خاک «حواره»

بالای سرش، لشکر انبوه جوان‌ها

دلواپسی تانک‌سواران مسلح

از حمله بی‌واهمه سنگ پران‌ها!

از خودکشی افسر و سرباز فراری؛

سوءظن فرمانده به تمکین یگان‌ها

از نشتی پیدا شده در «گنبد آهن»

تا رفتن اخبار خصوصی به مکان‌ها

از قتل «ابوعاقله» در کشف حقیقت

تا جهل و جنون بارگی و قفل دهان‌ها

از فاجعه در فاجعه و خانه خرابی

تکبیر زن و کودک و شلیک به آن‌ها

پیداست فروپاشی «موساد» … به زودی

این وعده حق است که آمد به زبان‌ها

خون دل موسی (ع) و غم غربت عیسی (ع)

شرحی است از این طایفه در طول زمان‌ها

دنیا به خروش آمده از این همه کشتار

همراه شما کیست به جز گاوچران‌ها؟

با هشتگ بالای رهایی فلسطین

بند آمده لفاظی پیغام رسان‌ها

من آرش ایرانی‌ام و قبله من، قدس

آماده برچیدن ظلم‌اند کمان‌ها

فریاد کن ای مأذنه! ای خاک مقدس!

با حنجر داوود، کران تا به کران‌ها

شعرخوانی احمدبابایی در حمایت از مردم فلسطین

غزه تنهاست…! غزه مظلوم است!

فرق نامرد و مرد، معلوم است

سرِ ما رفته روی نی، مردم!

بی‌کفن مانده غزه، ای مردم!

شب خون، روز امتحان، غزه!

زخم حلقوم کودکان، غزه!

بغض، راه گلوی ما بسته است

آب را شمر روی ما بسته است

بسته بال و شکسته پر، غزه...

کودکان تشنه‌اند در غزه...

برگ ریزان به باغ می‌بینم

داغ‌ها روی داغ می‌بینم

بین آتش، عروسکی مانده است

زیر آوار، کودکی مانده است

دیده‌ام طفل بی‌سری اینجا

خشک شد شیر مادری اینجا

هان نگو غزه! کربلا این است

قتل عام فرشته‌ها این است

شب غزه، بُروز عاشوراست

مردم! امروز، روز عاشوراست

خاک را غرق خون غزه ببین

کربلا را درون غزه ببین

حق و باطل به هم فراز شده

پای صهیون به خیمه باز شده

کربلا جاری است ای مردم

روضه تکراری است ای مردم

طفل مظلوم! آه گریه مکن

کودک بی‌پناه! گریه مکن

ای تن راه راه! جُرمت چیست؟

طفلک بی‌گناه! جُرمت چیست؟

خون دل خورده‌ایم… گریه مکن

ما مگر مرده‌ایم!؟ گریه مکن

بازهم کربلا، فلسطین است

هرکه بی‌غیرت است، بی‌دین است

بسته خون، دفتر تماشا را

اشک اطفال می‌کُشد ما را

مادرِ طفل مرده و زاری...

مرد هم گریه می‌کند؟ آری!

روی نیزه ببین سر شهدا

زیر نعل است پیکر شهدا

کرده پامال، بی‌کفن‌ها را

دوره کرده یهود، زن‌ها را

حرف لب تشنگی به ابر کشید

کار غزه به قتل صبر کشید

غزه تنها است غزه مظلوم است

فرق مرد و نامرد معلوم است

کربلا جاری است در غزه

روضه تکراری است در غزه

به تقاص ایستاده‌ایم همه

کودک از دست داده‌ایم همه

خیمه ی شعله در جگر داریم

اشک کافی است، تیغ برداریم

ذوالفقار و شکست، یعنی چه؟

دست بر روی دست، یعنی چه؟

از غرور یزید خسته شدیم

اذن میدان دهید، خسته شدیم

خسته‌ایم از شکایت و گله‌ها

خسته‌ایم از غرور حرمله‌ها

خسته از زخم و تشنه کامی‌ها

خسته از خنده حرامی‌ها

غزه مجروح ظلم و بی‌طرفی است

آی مردم! سکوت، بی‌شرفی است

شک مکن کربلا نمی‌میرد

تیغ طوفان تقاص می‌گیرد

بنگرید آب و تاب محشر را

خیبر و ذوالفقار حیدر را

بعد از این، رودی از مباهله‌ها

تیغ مختار و جان حرمله‌ها

راه جلاد بسته خواهد شد

دست صهیون شکسته خواهد شد

خوک صهیون، قسم به خون شهید

بعد از این امنیت نخواهد دید

آنچه ارث‌ِ نژاد ایرانی است

غیرت قاسم سلیمانی است

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها