به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مجید آقایی در نشست معرفی و بررسی کتاب «مدیر مدرسه» از سلسله نشستهای صد سالگی جلال آلاحمد با عنوان «یک قرن جلال» با بیان اینکه تعریف نثر مقدمهای مناسب برای بحث اهمیت جلال در ادبیات فارسی و ادبیات داستانی ایران است، گفت: وقتی راجعبه ادبیات صحبت میکنیم، راجعبه متن و روایت سُخن میگوییم و هیچ متنی شکل نمیگیرد مگر از طریق روایات و زمانی روایات امکان بیان دارند که به زبان متصل شوند. زبان برای اینکه آنچه از روایت ادراک شده را به درون متن منتقل کند، میتواند از قالب نمایش یا نوشتار بهره ببرد.
این نویسنده تاکید کرد: برای انتقال درست نیز به دستور زبان نیاز داریم و زبان تصویر، نمایش، گفتار و نوشتار هرکدام دستور زبان خود را دارند. جلال آلاحمد روایت و خوانش خود را از یک متن بنیادین به نام واقعیت گرفت و این شیوه از شروع شکلگیری ادبیات داستانی معاصر به کار گرفته شده تا برگرفتگی از واقعیت رخ دهد.
آقایی در توضیح نثر جلال آلاحمد و چگونگی شکلگیری آن نیز بیان کرد: جلال آلاحمد خوانش خود از واقعیت را بر اساس مجموعه تجربیات زندگی زیسته خود، نوع نگاه و تجربههای خود از سیاست، اجتماع و دغدغههای اجتماعی نسبت به مردم به کار گرفته است. آنچه جلال آلاحمد در نوشتههای خود منتقل میکند، ترکیبی از مولفههایی است که به نثر فارسی افزوده و این وجه تمایز اوست. به گمان جلال به این فکر میکرده که آنچه بیان میشود باید واجد ویژگیهایی باشد که به زبان مردم کوچه و بازار نزدیک است.
این پژوهشگر در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به انتقادها از شیوه نگارش و نثر جلال گفت: جلال مدارج تحصیلی خود در سطح عالی زبان و ادبیات را تا دوره دکتری ادامه داد و به ساختارهای زبانی احاطه کامل داشت. این را که چرا نثر او دارای موقعیتهای گسسته است، باید در توسل او به زبانی نزدیک به زبان مردم کوچه و بازار دانست. به عبارتی جلال میخواست داستانی بنویسد که در نهایت مردم عادی آن را متوجه شوند.
آقایی در بخش دیگری از سخنان خود به بررسی نقدهای منتقدان بر تفکر ادبی و آثار جلال آلاحمد پرداخت و افزود: بر خلاف نظر منتقدان که میگویند، جلال چیزی را به نثر فارسی اضافه نکرد، باید گفت او شیوه جدیدی را به نثر فارسی افزود. وقتی صحبت از زبان و مردم کوچه و بازار میشود، دغدغه بازتاب واقعیت در ادبیات داستانی پیش میآید که در آثار بسیاری از نویسندگان مشهود است. مسئله بزرگان ادبیات داستانی این بود که چگونه به شیوهای از زبان داستانی برسند که بازتابدهنده هویت ایرانی باشد. آنها میخواستند از نثر فارسی به شیوههایی در نگارش دست یابند که به زبان مردم نزدیک شود و رویکرد نویسندگان در استفاده از زبان فارسی در این مسیر متفاوت بود.
وی تاکید کرد: جلال در نثر خود با اتکا به مجموعهای از تجربیات زیسته، صراحت زبانی دارد و در کمترین زمان خوانش، بیشترین انگیزه را در خواننده ایجاد میکند. جلال آلاحمد تجربهها و شیوه مشاهدات خود را داشت و با تجربیاتی که کسب کرد به جایی رسید که کنشگر بود و آن را در داستانهای خود نشان میداد.
این نویسنده، جلال را به مثابه یک انسان معرفی کرد که چشم به جهان گشوده و قرار است واقعیت اطراف خود را خوانش کند و گفت: جلال آلاحمد با ذهن خود مولفههای اطراف را گزینش میکرد. او از یک خانواده مذهبی به حزب توده رسید و بعد از مدتی منتقد مسائل روز شد، زیرا دائماً در حال تکاپو و جستوجو بود. جلال رها از تعصبات بود و در یک خود بازپروری معاصر در پیوند با فعالیتهای ادبی و نگارشی، سبکش به یک نثر منتج شد که این شیوه هم همچون خود جلال بسیار پرتکاپو است.
آقایی انتخاب شیوه نثر جلال را به یک گنجینه مورد پردازش تشبیه کرد و افزود: شیوه نثر جلال میتواند مورد استفاده باشد، او در طول زندگی کوتاه خود دائماً در حال تکاپو بوده و همه آثار او ناظر بر این است که این فرد دغدغهمند بوده است.
وی با یادآوری اینکه زبان کوچه و بازار بخش مهمی از زبان عامیانه است، گفت: ما میتوانیم از گنجینه زبان خودمان در بیان هویت بخشهایی از جامعه کمک بگیریم. گاهی برخی به آلاحمد اشکال میگیرند که افعال او گسسته است، در حالی که او میخواسته زبان را به شیوه زبان و گفتار مردم نزدیک کند. اگر جلال را نیم قرن به جلو بیاوریم، میتوانست زبان نسل جدید را وارد ادبیات کند. جلال در دوره خود این کار را انجام داد و به شیوه گفتوگوی اجتماعی نزدیک شد. او میدانست چگونه ادیبانه از حوزه واژگانی که با آن مواجهیم استفاده کند.
آقایی در بخش دیگری از سخنان خود ارتباط با نسل جدید را که تفکراتشان در فضای مجازی پیوستگی انداموار دارند، مهم دانست و ادامه داد: فضای ارتباطی این نسل پیش از این در حوزه رسانه وجود نداشت؛ تا زمانی که به فضای مجازی نگاه سلبی داشته باشیم هیچ وقت پیوندی میان نسل جدید و حوزههای ادبی اتفاق نمیافتد. در رسانه و ادبیات ابتدا باید اجازه دهیم این نسل خودشان را بهروز کنند.
وی گفت: از گذشته هم به طور پیوسته نسلهایی آمدند و این امکان را پیدا کردند که خودشان را در حوزه ادبیات معرفی کنند. واکنش به نسلها و فضا دادن به آنها نشانه حیات حوزههای فرهنگی است. نمیتوانیم در حوزههای ادبی، دستوری رفتار کنیم و گسست باعث میشود از یک پیوند در حوزههای ادبی ناگریز فاصله بگیریم. جلال آلاحمد انگ خیلی چیزها را برای خود خرید ولی چیزی را به دست آورد که در زبان دیگران قابل ارائه نبود. خوشبختانه فضای فرهنگی این فرصت را برای ارائه به جلال داد.
جلال درون داستانهای خود ظهور میکند
این پژوهشگر بخش دیگری از سخنان خود را به تحلیل کتاب «مدیر مدرسه» اختصاص داد و افزود: این داستان را به عنوان یک الگوی درست از داستاننویسی معرفی میکنیم زیرا در آن جلال به مرحلهای از ظهور زبانی میرسد که بسیار کنشگرانه است. به طور کلی این نگاه در حوزه نثر و شیوه نگارش و مباحث نظری جلال خود را نشان میدهد. در واقع همه اینها در اثر جلال در پیوند با هم قرار دارند.
آقایی همچنین عنوان کرد: جلال درون داستانهای خود ظهور میکند. شیوه نظری او قابل نقد است، مانند نگاهی که به جهان معاصر با مفهوم غرب و شرق دارد. برخی برای اثبات فرضیات خود، جلال را به یک پردازشگر یکه تبدیل کردند و برخی سیاستورزانه به زبان جلال متصل شدند. آنچه با آن مواجه میشویم تقلید تهی از مفهوم است. برخی به واسطه شخصیت کاریزماتیک جلال، نثر او را ادامه دادند و از حوزه نثر محاورهمحور استفاده میکنند، باید گفت در یک شکل تقلید صِرف دارند تا خود را در تیم جلال نسبت به مواجهات نظری او همسو نشان دهند که کارهای آنها و این متون خیلی زود از دست رفتند و نابود شدند. بخشی که صادقانه رفتار کردند، ماندگار شدند.
وی تاکید کرد: به نظر بسیاری از اهالی نقد ادبی یکی از بهترین آثار جلال در کارنامه داستاننویسی او و یکی از ماندگارترین آثار داستان کوتاه در ادبیات داستانی «مدیر مدرسه» است؛ زیرا جلال در مجموعه تجربیات خود از حوزه سیاست و کنشگری اجتماعی و عرصه روزنامهنگاری به زبانی میرسد که اتفاقات اطراف را بیان میکند. در «مدیر مدرسه» با فردی مواجهیم که تجربیات یک معلم او را به استیصال رسانده و خواسته از آن شیوه آموزش فاصله بگیرد تا به آرامش بیشتری برسد. به نوعی باید گفت همه نویسندگانی که با واقعیت در روایت داستانی خود مواجه میشوند، نوع برداشت خود را بیان میکنند و اگر این بیان با دغدغههای سیاسی همراه باشد آن دغدغهها را هم دخیل میکنند.
این پژوهشگر درباره شخصیتهای داستان «مدیر مدرسه» نیز اشاره کرد: شخصیت مدیر مدرسه کاراکتری زنده و جستوجوگر است و با نثری نو به قلم جلال آلاحمد متولد شد. جلال در بخشی از کتاب به شکل پیوسته سخن میگوید و عنوان میکند «گذشت آن دورهها که از بیتالمال به چراغ خانهشان هم مددی نمیدادند. خودت هم که نمیتوانی بیش از این لله باشی یا کار ناظم را بکنی.» نقدی به نوشته جلال در این کتاب آمده بود که چرا جمله «همیشه ته کلاس نشسته بود و برای خودش زمزمه میکرد» را «همیشه ته کلاس مینشست و برای خودش زمزمه میکرد» ننوشت در حالی که اگر بگویم «همیشه ته کلاس مینشست» به نظر میآید در حال تعریف موقعیت فرد هستیم و اگر بگوییم «همیشه نشسته بود» خود را به آن فرد نزدیک کردهایم. استفاده از افعال ماضی نقلی در کنار ماضی استمراری بسیار دشوار و کم است و جلال نوشته بود «موهایش آشفته بود و روی پیشانیاش میریخت» و این بیان یعنی در یک حالت استمرار است. جلال آلاحمد متوجه گسستی که در نثر فارسی ایجاد میکرد، بود و میخواست به زبان عام نزدیک شود. در نثر جلال به شیوهای از زبان نزدیک میشویم که روانشناختی است و باید منصفانه رفتار کنیم.
آقایی درباره این موضوع که جلال چقدر متاثر از نثر کهن فارسی بود و تا چه میزان از داستاننویسان فارسی و جهانی تأثیر گرفت؟ گفت: در اینکه جلال به شکل عمیق در مجموعه ادبیات داستانی کهن غور کرده، شکی نیست و در دورانی، سعدی درس داد. او در حوزههای هویتمحور، از سرتاسر ادبیات کمک گرفته بود. چیزی که ساختار ذهنی و خوانش جلال را شکل میدهد مجموعه تجربیات او به شکل گزینشگرایانه از ادبیات کهن است تا به خوانش هویت برسد و برایش مهم بود دیگر نویسندگان چگونه به این مهم رسیدند.
نظر شما