سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ مرور جنگ تحمیلی بخش عمدهای از کتابهای منتشر شده در چرخه نشر ایران را به خود اختصاص میدهد که رونمایی، معرفی و بررسی این کتابها در زمینه خاطرات، داستان و تحلیل ابعاد افتصادی، سیاسی، اجتماعی و بینالمللی جنگ بخشی از رویدادهای فرهنگی هفته را شامل میشود. در هفتهای که گذشت مولفان، محققان و پژوهشگران جنگ حضور پررنگی در رویدادهای فرهنگی داشتند. در رویدادهای فرهنگی دفاع مقدس کتاب «جنگ جنگ تا نابودی» خاطرات نزار الخراحی، فرمانده سپاه اول و رئیس ستاد مشترک ارتش عراق در زمان جنگ با ایران هم ترجمه و به چاپ رسید. در زمینه جنگ کتابهای ترجمه شده بسیار اندک است و از این رو چاپ چنین آثاری توجه مخاطبان را برمیانگیزد. همچنین رونمایی کتاب «کاش این گلوله شلیک نمیشد» همراه با «شب حمیدرضا عسگریان» که در مرکز فرهنگی رسالت برگزار شد، جمعی از رزمندگان و خانوادههایشان را پس از سالها کنار هم قرار داد. ضمن در این هفته دانشگاه تربیت مدرس نیز با رونمایی کتاب «درسگفتارها؛ درنگها و کندوکاها در قلمرو ادبیات دفاع مقدس» مهمان مولفان و محققان ادبیات جنگ بود. در بسته خبری که در گزارش زیر ارائه میشود نگاهی به اخبار گلچین شدهای از رویدادهای دفاع مقدس در هفتهای است که گذشت.
«جنگ جنگ تا نابودی» از مجموعه جمهوری وحشت
دومین عنوان از مجموعه جمهوری وحشت با نام «جنگ جنگ تا نابودی» خاطرات ارتشبد نزار الخزرجی فرمانده سپاه اول و رئیس ستاد مشترک ارتش عراق در زمان جنگ با ایران، با ترجمه فاطمه تشکری جهرمی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و راهی بازار نشر شده است. کتاب «جنگ جنگ تا نابودی» که پرده از برخی اسرار جنگ ایران و عراق برمیدارد، دربرگیرنده مصاحبههای غسان شربل، روزنامهنگار عرب با نزارالخزرجی است که سال ۲۰۰۲ در روزنامه الحیات منتشر شد. یکی از این اسرار به زمانی بازمیگردد که نیروهای ایرانی مناطق وسیعی از شمال عراق را در چند عملیات از جمله عملیات مسلم بن عقیل آزاد کردند، ژنرال نزار در نبرد پنجوین به فرمانده تیپ ۴۵۱، دستور داد بیست نفر از اسیران ایرانی که جزو سپاه پاسداران هستند باید کشته شوند. اسیران مجروح هم به دستور او زنده زنده دفن شدند.
رنگ و لعاب داستانی به مستند تاریخی
علیالله سلیمی، منتقد در میزگرد نگاهی به «به جرم خمینی» گفت: به نظرم در برخی موارد دست نویسنده بسته بوده و برای همین نمیتوانیم این کتاب را به عنوان رمان صرف بپذیریم. چون رمان صرف زمانی است که تخیل نویسنده کاملاً آزاد باشد، اما در اینجا تخیل کاملاً کنترل یا مهندسی شده است، هر چند نویسنده توانسته به یک کار مستند تاریخی رنگ و لعاب داستانی بدهد.
دستنوشتههای شیرالی در «او که از قبل انتخاب شده بود»
مجموعه دست نوشتههای شهید فاضل شیرالی دربرگیرنده خاطراتی است که او در دوران دفاع مقدس از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ را به رشتۀ تحریردرآورده است. او در این دفتر مباحث مختلفی را به نگارش درآورده است خود و خاطراتی که از او به دست ما رسیده، از جهات مختلفی برای ما ارزشمند و قابلیت بررسی دارد. از طرفی حوادث و اتفاقات دوران دفاع مقدس را نشان میدهد و از طرفی دیگر مخاطب این پیامها؛ نسلی است که کمتر جنگ را دیده و یا در مورد آن شنیده است.
«آبی نفتی» روایت تلاش دهها کارگر و مهندس ایرانی
«آبی نفتی» فقط داستان آقای عمرانی نیست، روایت اراده و تلاش دهها کارگر و مهندس ایرانی است که تسلیم عادتها نشده و طرحی نو در صنعت کشور در انداختهاند. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «لبخند به لب همراهمان شدند و به آزمایشگاه رفتیم. وقتی پمپ نیروگاهی ساخته شده با ورق را دیدند، بسیار تعجب کردند. اصلاً باور نمیکردند خودمان آن را ساخته باشیم. همکاران آزمایشگاه، لولهها را متصل کردند و استارت زدیم. پمپ با قدرت شروع به کار کرد؛ البته با صدا و لرزش کمتر از پمپ ساخت ترمومکانیکای ایتالیا!
«همسایه ماهیها»، روایتی ناشنیده از زندگی یک رزمنده
«همسایه ماهیها» خاطرات اکبر کاظمی از روزهای پنهان شدن در کنار رودخانه با پاهای مجروح در اثر رفتن روی مین است. او طی ۳۳۶ ساعت معادل ۱۲ روز بدون آب و غذا در خاک دشمن زندگی کرد. اکبر کاظمی، نیروی واحد تخریب لشکر ۸ نجف، با حضور در عملیاتهای شناسایی، راه را در صورت وجود مین برای نیروهای شناسایی هموار میکرده است.
چاپ هشتم کتاب «آرام جان؛ روایت زندگی شهید مدافع حریم امنیت، محمدحسین حدادیان» نوشته محمدعلی جعفری، توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد. محمدحسین متولد ۱۳۷۴، بسیجی مخلص و پیرو خط ولایت و رهبری بود. او از ۷ سالگی عضو بسیج بود و در مسجد فعالیت می کرد. در بسیج هم بسیار فعال بود و هم خالصانه به انقلاب و مردم خدمت میکرد و همین شد پله پرش محمدحسین. سال ۹۴ هم برای دفاع از حرم اهلبیت علیهمالسلام عازم سوریه شد.
روح نویسنده در «پروندهای برای هواپیماربایی»
امیرسرتیپ فرزاد اسماعیلی؛ دستیار فرمانده آجا ضمن تسلیت ایام فاطمیه، اشاره کرد: من نوزده سال در نیروی هوایی بودم. تا الان اکثر ماموریتهای هوایی در ایران با موفقیت مواجه شده است. البته که هر اتفاق ناخوشایندی برای هر گروهی ممکن است اتفاق بیفتد. خالق کسی است روحمیدمد، خالق اثر زمانی میتواند بگوید که من نویسنده هستم که مخاطب احساس کند کتاب روح دارد. رضا جهانفر نویسنده موفق و پرکاری است و قلم او در عرصه لشکری به خوبی شناخته شده است و آثارش روح دارد.
ثابتی جزئیات را نمیگوید تاریخ گزیده را روایت میکند
محمد قاسمیپور، پژوهشگر ادبیات جنگ گفت: حواسمان باشد! ثابتی حرفهایش را برای تاثیرگذاری در نسل جدید میگوید، نسل جدیدی که ما باید ماهیت ساواک را به او میشناساندیم. البته این بحث از نظر تاریخی هم هست که ساواک متشکل از تعدادی اداره بوده و اصل جنایتها در اداره سوم، اداره عملیات صورت گرفت که کار گرفتن و بازداشت و شکنجه و بازجویی مبارزانِ ضد رژیم را انجام میداده است، اما آن بخشی که مثلاً درباره جاسوسی کشورهای بیگانه کار میکرد، کارش خدمت بود و حتی بعد از انقلاب هم با اسمهای دیگر ادامه پیدا میکند. اصل اداره سوم است که کار مقابله با مبارزین و زندانیان سیاسی را انجام میداده است، این بخش است که ساواک را کاملاً جنایتپیشه و ضد مردم به تاریخ معرفیکرده است، اما ثابتی جزئیات را نمیگوید، ورود نمیکند و آنچه که خود دوست دارد میگوید.
جانمایه ادبی آثار دفاع مقدس ضعیف است
سردار عباس بایرامی، در رونمایی «درسگفتارها؛ درنگها و کندوکاها در قلمرو ادبیات دفاع مقدس» گفت: بررسی آثار نشان میدهد ضعف بزرگی به لحاظ ادبی در آنها وجود دارد که این ضعفها را باید با تکیه بر آثاری چون «درسگفتارها؛ درنگها و کندوکاها در قلمرو ادبیات دفاع مقدس» حل کرد. لذا باید بگویم ما از تألیف چنین آثاری استقبال میکنیم و این نکته را هم باید اضافه کنم در حال حاضر بین ۱۳ تا ۱۴ هزار استقبال کننده برای شرکت در کارگاههای نویسندگی سازمان داریم. برای همین جامعه مخاطب ما جامعه بزرگی است و برای جامعه مخاطب آموزش نیاز است و در نگاهی هم که رهبری به این حوزه دارند تأکید بر تربیت نیروی انسانی است؛ نیروی انسانی آگاه و مطلع که بتواند کار را به خوبی انجام دهد.
حسین خرازی با دست خونین حاضر به ترک جنگ نمیشد
محمدرضا ظفرقندی؛ رییس سابق سازمان نظام پزشکی در شب «حمیدرضا عسگریان» که با رونمایی کتاب «کاش این گلوله شلیک نمیشد» همراه بود، با اشاره به خاطراتی از جنگ گفت: وقتی بالای سر فرمانده رسیدم، دستش قطع شده و در حال خونریزی بدی بود. به هر شکلی که شد خونریزی را کنترل کردم و او بیهوش شد و بعد از یک ساعت به هوش آمد، جملهای در آن شرایط درد و خون گفت که برایم خیلی ارزش داشت، بچههای من کجا هستند؟ من به او گفتم: بچهها جلو هستند و شما باید بستری شوید. او گفت: من باید برگردم پیش بچهها. من قبول نکردم و خواستم که او را سوار آمبولانس کنند و به عقب برگردانند. او حسین خرازی بود که در آن شرایط نگران بچههای لشکر بود و در بدترین شرایط حاضر نبود آنها را ترک کند.
نظر شما