به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در این رمان ایرانی خواننده با مادری که به جز یک خانه دراز و بدقواره که ناودانش مدام چکه می کرده و شبها از صدایش اجازه خواب به دیگر اعضای خانه را نمیداد و یک حیاط پر از نعنا و فلفل تازه کاشته شده آشنا میشود و پس از آن روایت پاک کردن نعناها از چهار گوشه حیاط و پیچیدن نانها در چلواری سفید را دنبال میکند.
در بخشی از این کتاب میشنویم: «کرمی شده بودم حالا و ته زمین بودم، آن هم این وقت شب که همه کائنات در خواب بودند، حتی مامان که شبها تا نیمه سریال ترکی میدید. تازگیها شرکت مرا برای کار به هلند میفرستاد، ایستگاه متروی جدیدی که روتردام را از مسیر کوتاهتری به اوترخت وصل میکرد، و من شبیه برگ معلقی در هوا به هیچ جای زمین وصل نبودم، سه طبقه زیر زمین بودم در هوای سرد و مرطوب که خون را در رگها منجمد میکرد. فلاسکی پر از قهوه کرده بودم و هرچند دقیقه دستانم را به دورش حلقه میکردم. کارمان را زمانی شروع میکردیم که حرکت قطارها متوقف میشد و مترو خالی از مسافر بود. تارا رفته پسرمان را با خود برده بود و من به دلیل تهدید به بچه دزدی از دیدار پسرم محروم بودم، اما فکر میکرد مهمه اینها به دَرَک چون کار میکردم و تا زمانیکه کار میکردم همه چیز خوب بود!»
نسخه صوتی «مادام دوژاپل وافل بلژیکی دوست داشت» با دو ساعت و چهار دقیقه و قیمت ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومان عرضه شده است.
نظر شما