سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمدرضا آریانفر، منتقد ادبی: مقوله ژانر و انواع آن مانند تخیل و فانتزی و وحشت سالهاست جزء تفکیکناپذیر ادبیات شده است. سراسر جهان فراانسانی را اتفاقات نادر و شگفتآور از حوادث ماورایی پر کرده که شاید دلیل عمدهاش ترس از ناشناختهها و سوالهای بیجوابی باشد که جهان را فراگرفته بود. هومر با خلق آثاری اسطورهای چون ایلیاد و ادیسه به مسائل ماورایی و خلق شخصیتهای فراانسانی پرداخت. چند قرن بعد شکسپیر نیز پای جادوگران و ارواح و شیاطین را به آثار خود و ادبیات جهان باز کرد و فردوسی بزرگ نیز دیوان را، همانگونه که سالهای بعد ادگار آلن پو دست به خلق ژانر وحشت زد، نگاشت. واضح و مبرهن است که بسیاری از نویسندگان و کارشناسان در بیان ژانر صحبتها کردهاند و بسیار نوشتهاند. تعریف ژانر به دلیل سیال بودنش چندان ساده نیست و نمیشود تعریف واحدی از آن به دست آورد، آنطور که زرقانی گفته است: «ژانر مفهومی انتزاعی و متغیر است و تن به تعریف ثابتی نمیدهد».
ریشه این واژه از فرهنگ فرانسوی اخذ شده که خود نیز از واژه لاتینGENUS آمده که معنای نوع، گروه و دسته را میدهد. این واژه تا پیش از قرن هجدهم در حوزه طبقهبندی و ارزشگذاری ادبیات و گروهبندی ارسطویی، نقش مهمی را ایفا میکرد. بد نیست به این نکته اشاره شود که کلمه GENDER به معنی «جنسیت» نیز از همین ریشه لاتینی است. عموماً اغلب واژههایی که از این ریشه برگرفته شده، برای ردهبندی و طبقهسازی به کار میرود. ارسطو را میتوان اولین خالق گونه ژانر دانست. او در ۳۸۴ سال پیش از میلاد در کتاب بوطیقا «پوئتیکا» و جمهوری سوم از گونههای ادبیای مانند تراژدی [که آن را فراتر از حماسه میدانست] حماسه و کمدی نام برده است. بحث ژانر در اروپا و غرب ریشه دارد و پرسال است و متاسفانه در کشور ما هنوز به جد، سراغ این بحث رفته نشد. کارولین میلر ژانر را به عنوان سازه و کنش اجتماعی توصیف میکند که روش قابل تشخیصی را در اختیار نویسنده قرار میدهد تا مقاصد خود را بشناسد. جانت گیلترو نیز این مفهوم را چنین توضیح داده: موقعیت، زمینه + فرم = ژانر.
در واقع خوانندگان ادبیات ژانر علاقه دارند که فراسوی مرز واقعیت پرسه بزنند تا در این سفر زاویه دید نویسنده را کشف کنند. به طور کلی ژانر گذشته از وسعت مفهوم و اندیشه آن چیزی است که مخاطب میخواهد و به آن توجه نشان میدهد زیرا متنوعترین و رنگیترین نوع نوشتاری است که میتواند خاطر خواننده را جلب کند. گذشته از برخی تعاریف باید گفت که ژانر به گروهی اطلاق میشود که ویژگیهای مشترکی در موضوع، شکل و سبک دارند و مکالمه آن در رابطه با همنوعان آن مورد توجه است.
حالا به این سوال میپردازیم که «ژانرهای ادبی و زیر مجموعه آن کدامند؟». ارسطو نخستین کسی بود که به تقسیم آثار [حماسی، نمایشی، غنایی] و مشخصسازی ژانرهای ادبی همت ورزید. این تقسیمبندی تا قرن هجدم سرفصل بود ولی پس از آن ژانرهای مختلفی به وجود آمد که در ردهبندی ارسطو نمیگنجید. در دیدگاه نظریهپردازانی چون تودورف، دویت و دریدا خلق هرنوع «گفتار» جز از گذرگاه ژانرهای سخن میسر نیست. از دکترقدرت قاسم پور آمده که «در نظریههای مدرن گونههای ادبی بر مبنای سویهها و جنبههای مختلف، بررسی و تحلیل شده است، از قبیل تطور و دگرگونی ژانرها، ژانرها به مثابه کنشهای گفتاری سنخنما، ژانر فرم و چگونگی شکلگیری ژانرها، بینامتنیت و ژانر، سلسله و مراتب گونهشناختنی، آمیختگی ژانرها و … مانند اینها».
شاید این گفته جناب میخائیل باختین مبنای موجهی برای ردهبندی ادبیات باشد: «هیچ سخنگویی، نخستین سخنگویی نیست که سکوتِ ازلی را شکسته باشد!». هرچند به قول محمدحسن شهسواری در هر فرم ادبی، گزینش لحن و روش مطرح است و نظام ژانرها مفاهیمی انتزاعی هستند که بر اساس توافقی بین نویسنده و خواننده استوار است. گذشه از بحث نویسنده و مخاطب، تقسیمبندی ژانر برای ناشرین نیز امتیازهای قابل توجهی دارد، زیرا از این روش میتوانند به سنجش سلایق و علایق خواندگان کتاب دست یافته و از این طریق سرمایه به چرخه تولید برگردد. دکتر قاسمی در مقاله تبیین نظری شکلگیری ژانرها و مناسبات بین ژانرها مینویسد: «ژانرها با آنکه قوانینی را که الزام میکند، فرصتها و عرصههایی را برای انتخاب و گزینش فراهم میآورد».
پیش از انقلاب جریان ژانرنویسی چنان نبود که به عنوان سبک تلقی شده و نویسندگان دیگر به آن اقبال نشان دهند که دلیل آن را میتوان در عدم گسترش قابل توجه و نیز رویکرد حکومتها و نیز مقوله زبان. هرچند در ادبیات پیشاانقلاب با هدایت، آل احمد، بهمن فرسی، هرمز شهدادی و … مواجه هستیم، این روند را در پسا انقلاب هوشنگ گلشیری ادامه میدهد تا غزاله علیزاده با خانه ادریسیها، نظر او را جلب کند و محمدمحمدعلی رمانهای شب هول و باورهای خیس یک مرده چین به پیشانی او بیندازد.
زبان شاعرانگی بستر تولد کلیدر و شازده احتجاب و در ادامه سناپور و نیمه غایبش و مندنیپور و شرق بنفشه و مواردی از این دست میشود. باید به این نکته اشاره کرد که این زبان قدرت پرداخت به موضوعات گوناگون و ژانرهای مختلف ادبی را نداشت، ولی به نوعی ادبیات ژانر را دچار لکنت و سکته کرد. ادبیات پسا انقلاب آرام آرام به سمت نوعی شاعرانگی میرود. نویسندگان بسیاری رویکرد این زبان را مهم میدانند. در این اوضاع و احوال محمود دولت آبادی کلیدر خود را مینویسد. با کلیدر عرصه شاعرانگی در ادبیات داستانی به زودی جای خود را میان نویسندگان و مخاطبان باز میکند. باید گفت که نویسندگان این دوره بدون توجه به برخی کتابهایی مانند «فیل در تاریکی» هاشمینژاد [تم پلیسی] به فرمگرایی افراطی روی آوردند، به گونهای که «داستان ژانر برای ما دور و دست نیافتنی شد. جایگزین این فضای خالی هم چیزی نبود، جز شبه داستانهای آپارتمانی با طیفی از واگویههای روشنفکرانه، البته در انزوای مطلق!» [حمیدرضا منایی].
در اروپا این ژانر اوایل پیدایشش ساده نبود، ولی آلبر کامو معتقد بود که باید با تامل زیاد توجه نشان داد که وظیفه نویسنده آن است که خواننده را قانع کند نه اینکه شگفتزدهاش کند. در این میان برخی از نظریهپردازان به آفرینش ژانرها چندان روی خوش نشان نمیدهند و کسانی چون بلانشو و کروچه اعلام میکنند که متون ادبی با سرباز زدن از قوانین گونهشناختی جایگاه خود را مییابند. بِنِدِتو کروچه نیز پا را فراتر گذاشته و میگوید که طبقهبندی هر ژانر محور هر اثر، انکار سرشت واقعی آن اثراست. حتا در حوزه رمانتیکها این قانون سایه میاندازد و فردریک شلگل آلمانی فتوا صادر میکند: «هر شعر خود در حکم ژانر است». موریس بلانشو پا را فراتر گذاشت، مینویسد که تنها کتاب مهم است. کتاب از ژانر فراتر است.
در این میان موافقان نیز جنبههای تازهای را میگشایند و با جدیت از گونههای ژانر دفاع میکنند. ژاک دریدای فرانسوی بیانهای میدهد که: «متن نمیتواند به هیچ ژانری وابسته نباشد. هیچ متنی بدون ژانر نیست. هر کسی در حیطه یک یا چندین ژانر مشارکت میجوید، هیچ متنِ بدون ژانری وجود ندارد!». الستر فالر هم این عقیده را دارد که: «واقعیت این است که نیروی خلاقیت نویسنده میتواند در آفرینش گونه جدید نقشی قطعی داشته باشند».
تردیدی نیست که تقویت جریان ژانرگرایی و ژانرنویسی باعث زایای سبکهای بیشتری میشود. هر کتاب میتواند در چند ژانر قرار بگیرد. در واقع نویسنده با ترکیب ژانرهای مختلف به گستردگی و پیچیدگیها و رفتارهای شخصیتهای رمان خود میپردازد. اشاره به انواع ردهبندی ادبیات ژانری حوصلهای بیشتر از این سطور میطلبد و در این گفتار سعی خواهد شد به صورت موثر به بحث بپردازیم. ولی پیش از صحبت در خصوص گونههای مختلف ژانر، باید سوالی را مطرح کرد که چرا در کشور ما کتاب در حوزههای گوناگون ادبیات ژانری کمیاب است؟ و برای پر کردن این خلاء چه باید کرد؟ [در ادامه به این پرسش پاسخ داده خواهد شد]. وقتی سراغ نویسندگان برتر ادبیات ژانری [در ردههای مختلف] از ژانر معمایی، جنایی، ادبی و … میرویم، به وضوح میبینیم که بعضی از کشورها سهم عمدهای و موفقی در این حوزه داشتهاند که میتوان به ادبیات کارآگاهی انگلستان، ادبیات پلیسی بلژیک، ادبیات وحشت امریکا و ادبیات رازآلود و وهمگین ژاپنی اشاره کرد.
ژانر رمان
رمان که: «زاده بحران است، بحرانی که بین شکلهای خلق شده برای دنیایی در شرف فروپاشی، نابودی و شکلهای تازه که برای پاسخگویی به وضع جدید در جستوجوی خویش است، پدید آید [پیدایش رمان فارسی کریبستوف بالایی]. شکل و ردهای است که ویژگی مشترکی در خصوص شکل، سبک یا هدف دارند که شامل:
ROMANCE «ژانر عاشقانه»
در اینگونه ژانر بر عشق رمانتیک و روابط میان شخصیتها تمرکز دارد و به داستانی گفته میشود که پیچیدگیهای احساسات و روابط انسانی را بررسی میکند. این عاشقانهها ممکن است در دورههای زمانی و مکانی گوناگونی اتفاق بیفتد. یک زوج از مسیرهای سختی میگذرند تا به نقطهای برسند که خوشبختی نام دارد. بررسی عواطف و روابط انسانی از وظایف مهم این نوع رمان است. رومئو و ژولیت ِ شکسپیر، بانوی مه از محمدرضا آریانفر و بلندیهای بادگیرِ امیلی برونه از این دست ژانراست. زیر مجموعه این رده عاشقانههای کلاسیک، تاریخی و عاشقانههای معاصر است.
FANTASY «ژانر فانتزی»
اگر کسی از نوع داستانهایی که ما دوست داریم بخوانیم، نمینویسد، خودمان باید شروع به نوشتن چنین داستانهایی کنیم! «از متن نامه سی . اس . لوئیس به جی . آر . آر . تالکین». که برای بسیاری از ژانرها SAB – GENRE هک تعریف میشود که در این خصوص میتوان به ژانر فانتزی اشاره کرد که تعاریف گستردهتری دارد. مثلاً LOE – FANTASY به داستانهایی اطلاق میشد که اِلمانهایی جادویی و فراواقعی در آنها وجود دارد. و در مقابل آن HIG – ANTASY وجود دارد که داستانهای تخیلیای را دربرمیگیرد که اساساً غیرواقعی شکل گرفتهاند و وقایع آن در جهان احتمالی و خارج از دنیای واقعی رخ میدهند که پر است از عناصر خارقالعاده و فراطبیعی. این رده را به دلیل آنکه چندان با تکنولوژی و علم سازگاری ندارد، نباید با رسته علمی یکی گرفته شود.
گذشتگان ما از هیچ، «قصهها» میساختند. ترس از ناشناختهها و سردرگمی در پیدا کردن حقیقت حوادث و وقایع و همچنین اصرار برای آگاهی از اسرار دنیای فراواقع، زایش قصههای فانتزی را رقم زد. این دسته بر درونمایههایی تکیه دارد که براساس ماورالطبیعه و گریز از واقیتهای بشری هستند. رمانهای مدرن به دلیل آنکه بر بستر مفاهیم و عناصر شناخته استوار است، هدف غاییاش دور کردن مخاطب از دنیای مادی به دنیای فراواقع و خیالانگیز است، که بر محور «ادبیاتگریزی» استوار است. در این حوزه نمیتوان نقش پررنگ قصههای کهن و سنتی را انکار کرد. در این عرصه نمیتوان ساده از کنار نام جی. آر. آر. تالکین گذشت که در این ژانر اسم ماندگاری از خود برجای گذاشته. او در مصاحبهای در خصوص فانتزینویسی میگوید: «قلمروی داستان پریان [او به داستان فانتزی، لفظ داستان پریان را اطلاق میکرد] عریض و طویل، مرتفع و آکنده از بسیاری چیزهاست: همه نوع جانور و پرندهای در آنجا یافت میشود. دریاهای بیساحل و ستارگان، گونهای از جادو است … اگر از این در عبور نکنیم اگر شده برای لحظهای کوتاه از خودمان بیرون میرویم، و شاید حتا خارج از زمان خود!».
تالکین به گونهای این مسیر سخت را برای بسیاری چون جی. آر. آر. مارتین انگلیسی هموار کرد که رمان فانتزی حماسی ترانه یخ و آتش را بنویسد تا بعدها صنعت سینما سریال عالمگیر بازی تاج و تخت را به تصویر بکشد. از زیر مجموعه این ژانر میتوان از فانتزی بنگزی [نان آفریینده آن: جان کدریک بنگز]، مضحک، اهریمن، تاریک، نازل، تاریخی و پهلوانی … نام برد. جی. کی. رولینگ و مجموعه هری پاتر، امپراطوری گالینِ کاترین ادیسون، پرسی جکسونِ ریک ریویدن، آرمان آرین و سهگانه پلرسیان و من و اشوزدنگهه، و طغیان بنیامین ملکی در زمره همین ژانراست.
به طور کلی آثار فانتزی به شکل شگفتآوری قوه تخیل را پرورش میدهد. به قول کیت فورسیت استرالیایی، داستان فانتزی برخلاف عقیده برخی افراد، درد و رنج را انکار نمیکند … فانتزی ناامیدی مطلق و برگشتناپذیر را انکار میکند. این رده همیشه برای خلق جهانی بهترامید دارد و راه رسیدن به آن را نشان میدهد. به طور کلی باید گفت که در این ژانر خیال عنصر جدا ناشدنی است.
SCI – FI ژانر علمی تخیلی
ژانر علمی تخیلی شاخهای از ادبیات است که به واکنش انسانها و جامعه انسانی در برابر تغییرات علم و فناوری میپردازد!
دیمون نایت منتقد معروف درباره آثار رابرت آنسون هاین لاین [خالق داستانهای موشکی به اسم گالیله و جنگاوران اختر ناو] مینویسد که: «توصیف یک نویسنده آرمانی ِ علمی تخیلی کار آسانی است. او نویسندهای خیالپرداز و با استعداد است که در زمینه علوم تجربی، اجتماعی و مهندسی، آموزش دیده و تجارب وسیع و گوناگونی از آمیزش با مردم دارد. نه فقط با دانشمندان و مهندسان، بلکه با منشیها، وکلا، کارگران، آوازخوانان، سیاستتمداران و …! مشکل اینجاست که هیچ آدم عاقلی حاضر نیست برای نوشتن داستان علمی تخیلی این همه وقت را برای کسب این آگاهیها و تجارب تلف کند!».
این گفته نایت به خوبی دشواریهای این ژانر را بیان کرده است. برخی از نویسندگان ما به صرف اینکه دارای استعداد هستند، گاهی خود را ملزم به مطالعه و تحقیق نمیبینند. بسیاری این ژانر را با گروه فانتزی اشتباه میگیرند درحالیکه این نوع ادبیات بر مبنای علم روز آفریده و به گونهای بیانگر تخیلات و ذهن نویسنده است. ژانر علمی تخیلی عموماً براساس تحقیقات و نتایج علم روز نوشته میشود و به مفاهیم تخیلی و آیندهنگری، اکتشافات دریایی و فضایی، گشت و گذار در زمان و جهان موازی، هوش مصنوعی و حیات فرازمینی میپردازد. مصطفی بیان در یادداشتِ جایگاه داستان علمی در ادبیات، مینویسد که: «ما در دنیایی زندگی میکنیم که سراسر وابسته به فنآوری و تغییرات است. پس ناگزیریم خود را با این واقعیتها همسو و هماهنگ کنیم. داستانهای علمی، علاوه بر داستانسرایی، نیازمند دانستن علوم مختلف و جهانسازی متفاوتی هست که این دانش افزونی را میطلبد».
آیزاک آسیموف میگوید: «… شاید شما بتوانید از این جهان خارج شوید، شاید قوانین پیچیدهتری وجود داشته باشد که ما از آن بیاطلاعیم، شاید این چیزهایی بود که گفتم. پس مجبورم از قافله علم عقب نمانم!».
این ژانر در سالهای اخیر توانسته به خوبی خود را مطرح کند و رهروان بسیاری را به دنبال خود بکشاند. کشور ما نیز از این امر مستثنا نیست، هرچند پیشینه این رده سالها پیش حیاتش را آغاز کرده است. شاید بتوان رمان «رستم در قران بیست ودوم» نوشته عبدالحسین صنعتیزاده که در سال ۱۳۱۳ چاپ شد را اولین حرکت دانست. سپس صادق هدایت با نوشتن داستان کوتاه «س. گ. ل. ل» علاقه خود را به این ژانر نشان داد. یووال نوح هراری طی یادداشتی مینویسد که: «امروزه علمی تخیلی [ژانر] مهمترین ژانر هنری است که درک عموم مردم را درباره چیزهایی مانند هوش مصنوعی و زیست فناوری، که به احتمال زیاد در دهههای آینده، زندگی و جامعه ما را بیش از هر چیز دیگری دگرگون خواهند کرد، شکل داده است».
بعضی از منتقدین بر آن نام «ادبیات ایده» هم گذاشتهاند. باید اضافه کرد در حیطه نوشتاری، باید نویسنده خلاقیت فوقالعادهای صرف کند تا داستانش هم عناصر تخیلی را دارا باشد، هم حوادث با علم تعارضی نداشته باشند. با تاسف این ژانر مانند ژانر فانتزی در کشور ما از درد مشترک رنج میبرد که همانا بیاعتمادی ناشران به اینگونه داستان و روی آوردن به آثار خارجی که گاهی از قدرت تهی است. به برخی از زیر شاخههای این ژانر اشارهای میشود: ژانر پسارستاخیزی، اپرای فضایی، سایبرپانک و …! در این بستر میتوان به آثار ژول ورن [بیست هزارفرسنگ زیردریا]، آیزاک آسیموف [من ربات هستم] و آرتور سی کلارک [شهر و ستارگان] و آثار بزرگانی چون اج. جی. ولز و هوگو گرسنک، اشاره کرد.
ژانر هیجان انگیز
این ژانر نیز به نوعی تخیلی است، سرشار از تعلیق و هزارتوی پیچ در پیچ و مهیج. جنایت، جاسوسی و پلیسی که با آمیزهای از عناصر رمزآلود، ترسناک همراه است به طوری که خواننده نمیتواند کتاب را زمین بگذارد. هدف غایی این ژانر تجربهای هیجانانگیز است که با پیچشهای داستانی خواننده را تا آخر با خود همراه میکند. اگر اسم معمایی را بر این ژانر گذاشت، چندان دور از منطق نیست. کتاب «و هیچکس نبود» از آگاتاکریستی، «داستانهای هری پاتر» از رولینگ، «کد دواوینچی» از دن براون، «پارک ژوراسیک» از مایکل کرایتون و «دختری با نشان اژدها» اثر استیگ لارسون از زمره این گونه ژانراست.
ژانرتاریخی
در این رده از ادبیات عناصر داستانی با رویدادهای گوناگون در بستر تاریخی روشن و آمیختگی حوادث با شخصیتهای تاریخی و واقعی مواجه میشویم. این ژانر همیشه پی آن است که عمق رویدادهای تاریخی، سیاسی، اجتماعی و مذهبی را از زوایای گوناگون تازه [حتا نادیده] میکاود. این رمانها ریشه در روایت شفاهی و مکتوب حماسیهای تاریخی، مانند جنگ تروا دارد. یحیا آرینپور معتقد است که: «رمان تاریخی آئینه اوضاع و احوال و زندگی گذشته ملتهاست. این گونه رمانها نه تنها سرگذشت]، بلکه صفات و اخلاق، رسوم و عادات، تحولات فکری و اخلاقی، خلاصه وجود و هستی ملل را تصویر میکند و جامعه و مردم روزگاران گذشته را، چنانکه بوده و زیستهاند و اکنون به مرور اعصار و قرون از نظر نسل جدید سترده و پاک شدهاند، از نو زنده میکند!».
ژانر تاریخی با توجه به دغدغه نویسنده و انتخاب موضوع او، میتواند با ستایش، نکوهش و انتقاد، علتیابی و … همراه باشد. شخصیتها گاه حقیقی، گاه خیالی ولی صحنه بازی این کارکترها واقعی است. این ژانر از دیرباز جای خود را در حوزه ادبیات داستانی مشخص کرده، و چنان ضرورت و اهمیت خود را روشن کرده که به دایره نوجوانان کشیده شده است. محمود برآبادی مینویسد: «باید تاریخ را خواند و با فراز و فرودهای آن آشنا شد، چراکه گذشتگان، میتواند چراغ راه آیندگان باشد!». رمانهای تاریخی در ایران به فاصله سالهای ۱۲۸۴ تا ۱۳۰۰ نوشته شدهاند، که اولین رمان در این حوزه را میتوان رمان «شمس و طغرا» ی محمدباقرمیرزاخسروی دانست که حوادث روزگار مغول را به تصویر کشیده. پس از آن ده قزلباش ِ حسین مسرور، رازهای سرزمین منِ استاد رضابراهنی و ایراندخت ِ بهنام ناصح، به ادبیات تاریخی افزوده شد. بیمورد نیست اگر به این گفته استاد جمالزاده نگاهی بیندازیم که پس از خواندن رمان خان سیاه، امیر عشیری را الکساندر دومای ایران نامید.
در اروپا و غرب نیز پس از آن والتر اسکات رمالن آیوانهو را خلق کرد، پس از او کسانی مانند الکساندر دوماً [سه تفنگدار، کنت مونت کریستو] و چارلز دیکنز [دستان دوشهر]، میشا زواگو [پاردایانها، نوستراداموس]، تولستوی و رمان سترگ جنگ و صلح، شولوخوف با رمان دن آرام و … به جان دادن به این ژانر کوشیدند و رمانهای بیشماری را نوشتند. در کنار رمانهایی چون خاتون نامه و سمفونی بابونههای سرخ از اسماعیل حاج علیان [در فضای وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۲۸]، زنی با سنجاق مرواری نشانِ راضیه انصاری و رمان گاوماهی از محمدرضا آریانفر [شرحی از دوران مشروطیت و مصائب جنگ جهانی دوم در ایران] کنار این کتاب، رمان سه جلدی مدار صفردرجه، گوشههایی از مبارزه مرده در مردارماه ۱۳۲۸ را نقل کرده است.
HORROR ژانر ترسناک یا وحشت
هیولاها واقعی هستند. ارواح هم همینطور. آنها در درون ما زندگی میکنند و گاهی وحشتها برنده میشوند.
این ژانر گیجکنندهترین و ترسناکترین امور زندگی مانند مرگ، شر، قتل و … را مورد بررسی قرار میدهد و نویسنده با خلق تصاویر و مضامین و موقعیتهای هولناک و ترسآور، مخاطب خود را شوکه میکند. نویسنده در اینگونه ادبیات، تصورخیال دقیق نویسنده بر فضا و اتمسفر داستان، علت اصلی ایجاد ترس و دلهره خواننده خواهد شد. آ.ج. کالدون انگلیسی میگوید که این سبک با استفاده از مواردی که از دیرباز برای مردم ترسناک بوده، مانند ایجاد جوِ تاریک با صدای ترسناک، استفاده از موجودات ماوراالطبیعه نظیر ارواح و موجودات خیالیای چون خونآشامان، سعی در خلق حس ترس و دلهره در مخاطب دارد. تاریخچه این سبک به یونان و روم بازمیگردد، نقطهای که داستانهای دلهرهآور با موضوعاتِ مرگ و زندگی پس از مرگ و… را کشف کند. در سنت دیرینه این تمدنها و داستانهایشان، اثری از ترس و وحشت مشاهده میشود. در اساطیر یونان شخصیتی از نژاد تایتان به نام «پرومتئوس» دیده میشود که الهامبخش رمان فرانگشتاین مری شل شد.
در ادبیات فارسی نیز میتوان ردی از این سبک یافت. صادق هدایت در بوف کور و «گجسته دژ» سراغ این ژانر رفته و بعدها هوشنگ گلشیری در «معصوم آخر» از کتاب نمازخانههای من، و بهرام صادقی در ملکوت، آزمونی در این ژانر داشتهاند. رامبد خانلری، سیامک گلشیری و کاوه میرعباسی از زمره نویسندگان این وادیاند. به قول محمدرضا شمس، کاش میشد که سراغ باورهای خود و هیولاهای سرزمین خود برویم. زیرا در فرهنگ باور عامیانه هیولاهایی چون آل، بختک، مکول و زار، دوالپا و … بسیار داریم.
ژانر وحشت فانتزی
[این سبک مرموز که از عناصر جادویی و فوقطبیعی شکل گرفته، به درآمیختن تخیل به گذشته آینده میپردازد] و وحشت ماوراء الطبیعه [این رده برای پیش بردن داستان به عناصر فراطبیعی همچون زامبیها، هیولاها و جادوگران روی میآورد.] از انواع این سبک است.
در خصوص علل وحشت انسان در حوزه اینگونه داستانها، محققین، ترس را عاملی دفاعی مقابل دنیای ناشناختهها دانستهاند. انسان اعمال خود را با ترس محدودساخته، تواناییای نیز برای انجام آن ندارد. نکتهای که این ژانر را از دیگر ژانرها متمایز میکند، نحوه نگارش نیست، بلکه احساسی است که خوانندگان در هنگام مطالعه تجربه میکند. این دسته از رمان اغلب مضامین مرگ، ترس از ناشناختهها و جنبههای تاریک روان انسان را نشان میدهد. ریشه این ژانر به ادبیات گوتیک برمیگردد که در طی سالها تکامل پیدا کرد. برام استوکر و رمان دراکو، استیون کینگ با رمان درخشش، و هنری جیمز با کتاب سختترشدن اوضاع، در این حوزه به چشم میخورند.
MYSTERY ژانر جنایی
هلمز: دیدن و مشاهد کردن، تفاوتشون واضحه. برای مثال پلههایی که به این راهپله
منتهی میشه رو، مرتب میبینی!
واتسون: بله. مداوم
هلمز: چندبار دیدیشون؟
واتسون: شاید چندصدبار!
هلمز: تعدادشون چندتاست؟
واتسون: چندتا؟ نمیدونم!
هلمز: همینطوره. تو مشاهده کردی، ولی ندیدی. نکته همینجاست. اما من میدونم.
تعداد پلهها ۱۷ تاست. چون هم دیدم، هم مشاهده کردم!
(رسوایی در کشور بوهم آرتو دویل کانن)
تمام ژانر جنایی در همین دو کلمه شرلوک هلمز نهفته است: درست دیدن، درست مشاهده کردن. جنایت، جستوجو، گذشتن از هزارتوی بیانتها و سپس کشف. این چند پارامتر کلیات این ژانر را تشکیل میدهد. این ژانر اغلب شامل عناصری از رمز و راز و تعلیق و درام روانشناختی میشود. خواننده اثر در طول خوانش کتاب، ذهنش فعال میشود. اینگونه آثار مخاطب را وادار میکند که خود نیز در خصوص سرنوشت شخصیتها و یا خط روایی داستان به حدس و گمان پرداخته و نه تنها به درک مطلب بسنده نمیکند، بلکه خواننده تلاش میکند به همراه شخصیت جستوجوگر داستان به حل معما یا جنایت برسد. در این حوزه از شرلوک هلمزِ آرتوردویل کانن گرفته تا خانم مارپل و هرکول پواروی خانم آگاتاکریستی زیرمجموعه این ژانر رازآلود و پر از تعلیق است.
درباره این سبک، به دلیل تعلیق و گرههای سخت و گاه گشوده ناگشودنی، تعاریف زیاد و متفاوتی آمده است. خالی از لطف نیست که برشی از گفتوگوی دو اسطوره این ژانر و تریلر [مهیج]، ایان فلمینگ خالق جیمزباند و ریموند چندلر را که از شبکه بی بی سی پخش شد، بخوانیم.
ایان فلمینگ: نمیدانم برای شما هم همینطور است یا نه؟ اما به نظر من نوشتن درباره تبهکاران بسیارسخت است، زیرا که افراد متفاوتی هستند که بخواهم دربارهشان بنویسم، شک دارم که عناصراصلی یک تریلر خوب چه هستند؟ البته شما هم دستی بر آتش دارید. تریلر باید چنان جذاب باشد که از اولین صفحه شما را بگیرد و مستقیم ببرد جلو.
یان فلمینگ: بله موافقم. [این سبک] باید عناصری از راز و معما را در خود داشته باشد. در حقیقت به یک موقعیت اسرارآمیز نیازاست. کارآگاه نمیداند قضیه از چه قرار است. فقط میداند که اتفاقی غیرعادی رخ داده، و یک چیز عجیب راجع بهش میداند. اما با این حال نمیداند راجع به چیست. به نظر من معمای واقعی این نیست که کارآگاه طی تحقیقاتش بفهمد که مثلاً چه کسی لرد جان را کشته، بلکه تشریح موقعیت اهمیت دارد و اینکه چه کسانی پشت صحنه این جنایت قرار دارند.
این ژانر اکثراً ساختاری مشترک دارند. جرمی واقع میشود. مظنونی در راس تحقیقات قرار میگیرد و در نهایت بزهکار به دست عدالت سپرده میشود. پایهگذار اینگونه ژانر انگلوساکسونها بودند. با گذشت زمان این سبک از محدوده بریتانیا گذشت تا در ینگه دنیا کسی مانند ادگار آلن پو، رگههایی از ادبیات جنایی و معمایی را چاشنی داستانهایش کند. مهران مراد [جنایینویس] معتقد است که این ژانر با داستان کوتاه «قتل در خیابان مورگِ» ادگار آلن پو، در سال ۱۸۴۱ شروع و جهانگیر شد. این سبک در کشور ما نیز در دهه ۳۰ و ۴۰، طرفداران بسیاری پیدا کرد.
در انتها باید یادآوری کرد که اگر به تاریخ ادبیات سرزمین خود نگاه دقیقی داشته باشیم در این عرصه به نامهایی چون امیرعشیری، پرویز قاضی سعید برمیخوریم. در سالهای اخیر نیز رمانهای جمجمه جوانِ لاله زارع، خاکِ آدمپوش از ضحی کاظمی و مرا به فردا برسان ِ مهران مراد به چاپ رسیده است.
ژانر گمانهزن
اولینبار درسال ۱۸۸۹ این اصطلاح سروکلهاش در حوزه ادبیات پیدا و راهش را به کتابها باز کرد و در اوایل قرن ۲۱ تثبیت شد. با مراجعه به کتاب «خورده ادبیات ژانری»، ادبیات گمانهزن واژهای است که به آثار داستانی فانتزی، وحشت، و تخیلی علمی اطلاق میشود. یکی از مهمترین عنصر این ژانر پیرنگ است و عنصر خیال پررنگترین تفاوت آثار گمانهزن با سایر داستانهاست، به گونهای که خیال عنصرغالب است. مارگارت اتوود کانادایی مینویسد که داستان علمی تخیلی و داستان گمانهای تعریف سیالی هستند. دنیاهای علمی تخیلی و داستان گمانهای چیزی که وجود ندارد ولی وجود نداشتنی آنها با وجود نداشتن ِ رمانهای واقعگرا فرق دارد.
براساس گزارش دانش نامگان، هاین لاین امریکایی در سال ۱۹۴۱ این سبک را ابداع و با چاپ آن در ۱۹۴۷ بر زبانها انداخت: «… گونهای از روایت که پیش از آن درگیری علم یا تکنولوژی باشد، به واکنشهای بشر در مواجهه با موقعیت جدید که محصول علم یا تکنولوژی است، میپردازد و بیشتر روی مسائل انسانی دست میگذارد تا مساله تکنولوژی!». بنیاد ادبیات گمانهای نیز اصطلاح «عنوان همه شمول» را چنین توصیف میکند: منظور از آن این بوده که طیف وسیعی از ادبیات فانتزی را زیر چتر خود بگیرد. از علمی تخیلی گرفته تا حماسی، داستان اشباح، وحشت تا افسانه و متون خارج از جریان رئالیسم جادویی، افسانه مدرن و بقیه!. وبسایت دیکشنری دات کام هم این ژانر را چنین تعریف میکند که ژانر بسیار وسیعی که شامل هرگونه داستانی میشود که عناصر فراطبیعی، فانتزی یا آیندهنگر را در خود داشته باشد.
با تمام تعاریف آمده و نیامده هنوز نمیتوان به تعریف واحد و جامعی از این ژانر دست یافت، هرچند برخی از نظریهپردازان به دلیل بازنمایی واقعیتهای متفاوت، اینگونه ادبیات را امری «فانتاستیک» میدانند. بنا به تعریف پرویز براتی ادبیات فانتاستیک تمام ناگفتههاست. تمام آنچه را از طریق شکلهای واقعگرایانه بیان شدنی نیستند. زیر ژانر این سبک: فانتزی، علمی تخیلی، وحشت، آرمانشهری، آخرالازمانی، پساآخرالزمانی، و اَبرقهرمانی و … هستند. رمان ایستگاه ۱۱ نوشته امیلی جان مندل، ساعتهای سرخِ لنی زومانس و کتاب سال درختِ ضحی کاظمی، دخترکی در مه از پارمیس علی بیگی و نگهبان باد از پگاه خدادی، از نویسندگان ایرانی در این حوزه است.
در زایش دستهبندی جدید در ادبیات، بهترین تعبیری که میتوان از این ژانر به کار برد این است که نویسنده با خیالپردازی خود، گمانهایی را در پاسخ به سوالهایی که برایش در جهان واقعی پیش میآید، مطرح میکند. بر سر زبان افتادن رمانهایی مانند آلیس در سرزمین عجایب، قصههای برادران گریم و روی آوردن ژانر سینما به نوع ادبیات، ژانر ادبیات گمانزن جای خودش را باز کرد. در طی «همین فراگیری، فیلمنامهنویسی نیز کنار نمایشنامهنویسی، شعر و رمان و داستان کوتاه به این حوزه راه یافت [ادبیات گمانزن سبکی نوپا مبینا ایمانی].
یک بررسی نشان داد که این ژانر با وجود غنای ادبیات بومی و اسطورهای سرزمین ما، در قیاس با ترجمه بسیار اندک است. شاید یکی از دلایل عمده آن را میتوان تقویت داستانپردازی و شناخت اصول اولیه این ژانر دانست، هرچند خواننده ادبیات گمانهزن بیشتر تمایل به ادبیات فانتزی غرب نشان میدهد.
ژانر شگرف
ادبیات شگرف زیر شاخه داستانهای گمانهزن است که واقعیتهای فراواقعی و ترسناک و جادوگرانه را درهم میآمیزد. ریشه این رده را باید در ادبیات گوتیک، وحشت فانتزی و … پیدا کرد. این سبک کلیه قراددادهای این ژانرها را در هم میشکند و آثاری جدید و تاثیرگذار را میآفریند. حیات این ژانر، در مفهوم مدرن خود به دو قرن هم نمیرسد، ولی میتوان سرچشمه آن را در تاریخ کهن و قصههای پریان دید که نمونههای آن عبارتند از هزار و یک شب، داراب نامه، سمک عیار و خسرو دیوزاد. در این میان هزار و یک شب جایگاه خاص و ویژهای نسبت به قصههای شگفت دیگر ایرانی دارد. رابرت ایروین، پژوهشگر این کتاب میگوید: «تقریبا غیرممکن است که بگوییم یک داستان اولبار کی گفته شد و کی به نوشتن در آمد. چون داستانهای خوب، در قید و بند مرزهای فرهنگی و زبانی نمیمانند!».
ژانر وهمناک
زمانی که پا به حوزه مجاور خود، یعنی شگرف [به تعبیر قزوینی: عجیب] یا شگفت [به تعبیر قزوینی: غریب]، میشود، دیگر وهمناک نیست که وهمناک شگرف یا وهمناک شگفت است [ابوالفضل حری عجایبنامهها به منزله ژانر وهمناک]. تودورف در کتاب وهمناک: رویکردی به ژانر ادبی، میگوید: در جهانی که به واقع دنیای خود ماست، دنیایی که درآن زندگی میکنیم، بدون دیوها، پریان و خونآشامان، حادثه رخ میدهد که با قوانین همین جهان دیرآشنا نمیتوان آن را توجیه علمی کرد».
رد پای این ژانر را میتوان در برخی از آثار استاد غلامحسین ساعدی مانند: قصههای اول، سوم، چهارم و پنجم مجموعه ترس و لرز و نیز داستان زنبورک از کتاب گود و گهواره، پیدا کرد.
نظرات