به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، آیتالله صادق آملی لاریجانی، استاد حوزه علمیه قم، اخیراً در یکی از جلسات خود در حاشیه انتخابات خبرگان رهبری در استان مازندران در خصوص کتابهای «قبض و بسط تئوریک شریعت؛ تکامل معرفت دینی» و «دانش و ارزش» اثر عبدالکریم سروش، نکاتی را بیان کرده است. آملی لاریجانی که از اولین کسانی بود که در رد نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت سروش کتابی منتشر کرد در این سخنرانی که بخشهایی از آن در شبکههای اجتماعی منسوب به او منتشر شده است با اشاره به اینکه مدتها قبل از او خواسته شده تا این کتاب را تجدید چاپ کند گفت: خیلی وقت قبل از ما خواستند که قبض و بسط را تجدید چاپ کنیم، اما نکردیم. از سال ۷۵ تاکنون تجدیدچاپ نشده است، ربع قرن گذشته است!
او ادامه داد: دلیل آن هم این بود که بنده خدایی که این حرف ها را بیان کرده همهاش برای دیگران است. همۀ حرفها مال دیگران است و متاسفانه مبانی را هم با هم قاطی کرده است. سال ۸۴-۸۳ در فکر این بودیم که کار نویی انجام دهیم. جلسهای در موسسه آقای مصباح داشتیم که مکانش آنجا نبود ولی دوستان اهل کاری در آن حضور داشتند. آقای واعظی، آقای امینی و آقای جوادی، آقای شهریاری و دیگران حضور داشتند. گروه خوبی بودند که کار کردند. ما سراغ این رفتیم که مبادی حرفهای این آقا را دربیاوریم. بحثهای هرمونیتیکی و غیره را دنبال کردیم. من الان ریشۀ تمام حرفهای او را میدانم. متاسفانه حاضر هم نیست بگوید که از چه کسی [اینها] را گرفته است چون اگر بگوید، دیگر چیزی برای گفتن ندارد! [چون در حد] یک مترجم شده است.
آملی لاریجانی اضافه کرد: در فلسفه اخلاق هم همینطور است. ایشان در اوایل انقلاب در حوالی سال ۵۸، کتاب «دانش و ارزش» را نوشت. یک کتاب مفصلی است و عمدۀ حرف آن هم بر اساس «مغالطه طبیعتگرایانه» یا naturalistic fallacy فیلسوف انگلیسی جورج مور گرفته است. کل این کتاب بر اساس این نوشته شده بود.
لاریجانی با اشاره به اینکه در آن زمان، ما هم از این کتاب استقبال کردیم چون نقد مارکسیسم هم در آن بود گفت: من این کتاب را خیلی دقیق خواندم و تمام اغلاط املایی و انشایی را گرفتم و در همان سال ۵۸ به خود او دادم. گفت اگر میدانستم کسی این کتاب را اینقدر دقیق میخواند، آن را دقیقتر مینوشتم.
در آنجا بنیان فلسفه اخلاق را اشعری کرد. من به ایشان ایراد گرفتم. ما دو جلسه با ایشان داشتیم. روحیه این آقا را هم همان وقت میشناختم. جلسهای در منزل شهید مطهری داشتیم که بعد از شهادت ایشان بود. در همان سال ۵۸ اخوی ما بانی شد و ما با ایشان قبل از ظهر، دو، سه ساعت بحث کردیم و بعد نهار خوردیم و دوباره بعد از آن یکی دو ساعت دیگر هم صحبت کردیم. من به ایشان گفتم اخلاق اشعری، دو دوتا چهارتا باطل است. این را همه بیان کردند که اگر به چیزی برسید که به امر خدا حسن میشود، امر خدا را که میگوید که باید انجام داد؟ او در این قضیه ماند. یکی دو ماه بعد از این جلسه یا کمتر، جلسه دیگری را در منزل اخوی با ایشان داشتیم. آنجا هم ۲، ۳ ساعتی بحث کردیم. به من گفت بسیار خوب شما چه میگویید؟ گفتم اصلاً فرض کنید من حرفی ندارم، شما اول قبول کن حرفتان در این کتاب باطل است. ساکت شد دیگر.
اخوی ما اشاره کرد که بابا ول کن دیگر؛ بالاخره حد او همین است.
لاریجانی ادامه داد: مقصود من این است که ایشان در این کتاب «دانش و ارزش» نسبت به حرف آقای طباطبایی انتقاد کرد [اما] هیچ چیزش را نفهمیده بود. قطعاً این را بیان میکنم که هیچ چیزش را نفهمیده چون اشکالاتی که به آقای طباطبایی کرده میگوید آقای طباطبایی مرتکب مغالطه طبیعتگرایانه شده است! [اما] اصلاً حرفهای ایشان را متوجه نشده است. من در تعقلیات فلسفه اخلاق به تفصیل آوردهام که آقای طباطبایی با شرح شهید مطهری، حرفهای خیلی دقیقی بیان کرده است و این حرفها چیست که شما میزنید؟!
این استاد حوزه علمیه افزود: ایشان بعداً یک سخنرانی کرد که به صورت مقاله در کتاب «تفرج صنع» آن را آورد که مقاله «بحث تطبیقی دربارۀ ادراکات اعتباری» است و در آن اشکالات را اصلاح کرد. او میگفت جورج مور انگلیسی همان حرف آقای طباطبایی را میزند. در حالی که من کتاب این آقا را در سال ۶۰ به دقت نگاه کرده بودم و خط به خط آن را مطالعه کردم و به آن آقا گفتم که دارد اشتباه میکند. من نقدی در حدود ۱۰۰ صفحه به کتاب «دانش و ارزش» نوشتم و به او دادم که در جلد دوم چاپ کند [اما] بعد از او پس گرفتم. گفت چرا؟ نظر علما عوض شده است؟ گفتم بله، دلیل آن این است که بسیاری از [این نقدها را] از روی حرف شما نوشته بودم ولی خودم که [منبع اصلی] مراجعه کردم فهمیدم اصل حرفها اشتباه است. یکی از آنها برای آقای مور بود. من به ایشان (سروش) گفتم کتاب [مور] را دقیق خواندم -آن زمان هنوز ترجمه نشده بود- و صد درصد شما اشتباه کیکنید. نظریه او در باب اخلاق، واقعگرا است و حسن و قبح را واقعی میداند. باید و نباید را واقعی می داند و ربطی به اعتباریات که آقای طباطبایی میگوید ندارد. این حرف دیگری است. مقصودم این است که او (سروش) آمد و این را [در مقاله «بحث تطبیقی دربارۀ ادراکات اعتباری»] اصلاح کرد اما هیچ کلمهای نگفت که ما داریم این را اصلاح میکنیم! شخصیت او اینطور است!
آملی لاریجانی در پایان گفت: الان در بحثهای معرفت دینی نیز همینطور است و ایشان همینطور جلو رفت و هیچکدام از اشکالات کارهای خود را نپذیرفت. به نظرم واضح است که بعضی جاها حرف دیگران را دارد بیان میکند و مصادیق را با هم قاطی میکند.
نظر شما