سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در پرونده «نوروز با قصههای قرآن» به سراغ برخی از مؤلفان ادبیات دینی کودک و نوجوان رفتهایم و با آنها درباره آشناییشان با قرآن کریم، قصههای قرآنی و چگونگی بیان این قصهها برای کودکان و نوجوانان امروز گفتوگو کردهایم. در این مطلب از پرونده با حجتالاسلام علیرضا سبحانینسب، نویسنده و مدیر انتشارات جمال گفتوگو کردهایم. او آثاری همچون «قهرمان غدیر»، «تاجر کوچولو» و «مبل طلایی» را تألیف و ترجمه کرده است. این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
- به خاطر دارید اولینباری که با قرآن کریم آشنا شدید در چه زمان و موقعیتی بود؟
اولینبار وقتی بود که در جلسات قرآنیای که در ماه رمضان در کاشان برگزار میشد، شرکت میکردیم؛ این جلسات در طول سال هم ادامه داشت و قبل از انقلاب و اوایل انقلاب برگزار میشد که تأثیر زیادی در انسگیری ما با قرآن داشت. در دوران راهنمایی، روحانی دوستداشتنی و خوشسیمایی که در مدرسه ما به عنوان امام جماعت بود، من را به قرآن علاقهمند کرد. بعد از آن در مدرسه با کمک معلمها با تعلیمات دینی و داستانهای قرآن آشنا شدم. جلساتی که مردم جمع میشدند و قرآن میخواندند، جزو اولین خاطرات من بود؛ در این جلسات و در دوران کودکی، یک سوره را که از حفظ بودیم، میخواندیم و جایزههایی برای تشویق به ما هدیه میدادند؛ بنابراین ما با ذوق منتظر جلسه بعد بودیم.
- قرآن کریم پر از قصه است و با قاطعیت میتوان گفت که خداوند، بزرگترین قصهگوی جهان است. شما چه نظری درباره قصههای قرآنی دارید؟
قصههایی آشکار در قرآن مثل داستان حضرت یوسف (ع) و حضرت موسی (ع) وجود دارد و گاهی محتواهایی داریم مثل تمثیلهایی که پشت آنها، داستانهایی وجود دارد. مثل آیهای که خداوند میفرماید: «اگر شما در دل دریا بودید، طوفان شد، چه حس و حالی دارید؟» این آیه نشاندهنده داستان مفصلی است که قرآن با یک سطر، میخواهد نشان دهد و بگوید در جایی که دادرسی وجود ندارد، خدا هست و فضای یک قصه را تداعی میکند. یک مفسر میتواند با هیجان چنین فضایی را توصیف کند که انسان در تلاطم دریا چگونه با متوسل شدن به خدا، به فکر نجات باشد و این داستانها قابلیت تبدیل شدن به فیلم را دارند.
کتاب داستانها بیشتر به قصههای معروف قرآن میپردازند؛ اما اگر سرنخهایی را که وجود دارد تبدیل به داستان کنیم، تعداد کتاب داستانهای قرآنی پنجشش برابر میشود. داستان ابزاری برای بیان حقیقت و شیرین کردن معارف است و قرآن از این ابزار بهترین استفادهها را میکند و معارفی را که میخواهد برای مخاطب ساده کند، در قرآن به کار میبرد. برخی معارف ظاهر داستان را ندارند ولی به راحتی به داستان تبدیل میشوند؛ مثل آیهای که خداوند میفرماید: «اگر دوتا خدا وجود داشت، جهان نابود میشد.» این آیه مثل داستانی است که مدرسهای دو مدیر دارد، یکی از آنها دستور به ورزش میدهد و دیگری میخواهد امتحان بگیرد. چقدر نابهسامان میشد اگر قرار بود این اتفاق بیفتد و جهان از بین میرفت.
نزدیک به دوسوم آیات قرآن قابلیت داستانشدن را دارند و جذاب هستند؛ یکدهم قرآن اساساً داستان است و برخی جاهای قرآن تنها در یک خط، داستان را بیان کرده و مخاطب به ماجرا و رویدادی که اشاره شده، پی میبرد. متأسفانه ما از این ظرفیت قرآن برای کودکان و بزرگسالان استفاده نکردیم و هنوز نتوانستیم از داستانهای بکر و استفادهنشده، بهره بگیریم؛ امیدوارم نویسندههایی که قابلیت بهرهگیری از آن را دارند، این داستانها را به مخاطب ارائه دهند و به آن بپردازند و قرآن از منبعبودن به کتاب داستانیای تبدیل شود که معارف را آموزش میدهد، قصههایی که کودکان را درگیر میکند و ماجراهایی که نوجوانان را عاشق قرآن میکند. ما به شدت نیاز به بازنویسی داستانهای قرآن داریم که فراتر از ذهن، قلب ما را نسبت به معارف غنی کند و تمایل پیدا کنیم بیشتر از قرآن بدانیم و آن را مطالعه کنیم. قرآن چراغ راه است و پاسخگوی صحیح سوالات زندگی و نقشه راه است که باید از آن در زندگی بهره ببریم.
- آیا در کودکی یا نوجوانی قصههای قرآنی خوانده یا شنیدهاید؟ چه احساس و فکری درباره آن قصهها داشتید؟
یکی از خاطراتی که خیلی برای ما جذاب بود، درسهای قرآن حجتالاسلام قرائتی بود که خیلیوقتها پر از قصههای قرآن بود. ما در اوایل انقلاب، صاحب تلویزیون شدیم و برنامه او را نگاه میکردیم که برایمان جذابترین کلاس برای آشنایی با معارف بود. به غیر از آن، قصه «ظهر جمعه» که محمدرضا سرشار قصههای قرآنی را نقل میکند هم شیرین است. شاید مهمترین قصهای که شنیدم، در زمان انقلاب بود و آن هم قصه حضرت ابراهیم (ع) بود که ندای توحید سر میداد و با نمرود مبارزه میکرد و برای ما بازگویی ظلم و ستمهای زمان شاه بود که در این داستان نمود پیدا میکرد. قرآن و داستانهای قرآنی عبرتهای جدیای برای ما داشت و دارد. بعد از انقلاب، زمانی که به جنگ رفتم، این قصههایی را که آموخته بودم برای رزمندهها تعریف میکردم که تأثیر زیادی در ترغیب به بندگی و گاهی برای افزایش خلوص یک بنده و افزایش صبر آن داشت. داستانهای قرآنی به عنوان نقل معارف جذاب، شیرین و اثرگذار، همواره یکی از جدیترین ابزارهای آموزشیام بوده است.
- به نظر شما قصه سرنوشت پیامبران و مردمی را که در قرآن روایت شده است چطور باید به کودکان و نوجوانان امروز انتقال دهیم؟ آیا باید فرم را عوض کرد یا محتوا را امروزیتر کرد؟
اصل معارف و اخلاق اختصاص به زمان خاصی ندارد و قصههای آن را برای کودک در هر زمانی بیان کنید، جذاب است؛ ولی ادبیات تعریف و بیان یک قصه، باید هماهنگ با ادبیات روز و متناسب با سن مخاطب باشد که یکی از مهمترین مسائل است. قصههای قرآن نقل تاریخ نیستند و ما گزارش از تاریخ هزارساله نمیدهیم؛ بلکه از پیامبران، برای عبرتگیری امروز خود استفاده میکنیم و درباره داستانهای کهن و اثرگذار گفتوگو میکنیم. بنابراین بیان آن باید به گونهای باشد که، برای عبرت گرفتن مخاطب امروزی تعریف شود و اگر بخشی از داستان با برخی از تعلیمات و گفتوگوهای امروز دچار تعارض هستند، مقدمه فهم آن را برای مخاطب بگوییم؛ مثل داستان حضرت ابراهیم که میخواست فرزند خود را قربانی کند. باید در حین تعریف کردن داستان بگوییم که حضرت ابراهیم عاشق فرزند و خانواده خود بود و برای داشتن این فرزند سالها از خدا درخواست فرزند کرده بود؛ چراکه مخاطب متوجه شود کسی که در این واقعه آسیب میدید، حضرت اسماعیل (ع) نیست بلکه حضرت ابراهیم است که با اشک و آه دارد وظیفه خود را انجام میدهد و اگر این را درست بیان کنیم مخاطب حضرت ابراهیم را یک فرد سَلاخ تصور نمیکند.
اگر این اتفاقها بیفتد داستانها برای کودکان امروزی ما عبرتساز و تاریخساز میشوند نه تاریخدار! داستانهای قرآنی میتوانند ذهن و قلب مخاطب را متمایل به مفاهیم قرآنی کنند و همین موضوع سبب شود مخاطب عاشق معنویت شود؛ چیزی که در حال حاضر کم داریم. بچههای ما از داستانها و فیلمهای خارجی استفاده میکنند که به این حس و شور برسند. ما باید فرزندانمان را با هیجان داستانهای قرآن آشنا کنیم تا لذت ببرند.
- از میان آثار تألیفی امروز کشورمان، چه اثر داستانی قرآنیای را برای مطالعه کودکان یا نوجوانان در «نوروز با قرآن» پیشنهاد میکنید؟
امسال بهروز شدن طبیعت با ماه رمضان یکی شده است و نزد علمای اخلاق سالگرد فضیلتهاست که سال خود را از رمضان شروع میکنیم و فضیلتها را شکل میدهیم تا آخرین ماه سال که شعبان است آنها را نگه میداریم و رمضان را شروع سال خودسازی بیان میکنند که با زایش طبیعت یکی شده است و میتوانیم این تداخل را به فال نیک گرفته و خشنود باشیم. بعضی از کتابها به صورت داستان و معرفتی است و با نام «قصههای قرآن» کتابهای مختلفی برای سنین متفاوت وجود دارد و بعضی از این کتابها برای آشنایی با سبک زندگی است که پشتوانه آن معارف قرآنی است.
پیشنهاد من مجموعه پنج جلدی «پیامبران اولوالعزم» است که در انتشارات جمال منتشر شده است. عنوان هر یک از جلدها عبارتاند از: «پیامبر هزار و یک درخت»، «پیامبر تبر آتشین»، «پیامبر اژدهای چوبی»، «پیامبر شفابخش» و «پیامبر گل سرخ». به تازگی برای این پنج جلد مسابقهای تحت عنوان «مثل ما مثل ماه» برگزار شد. این مجموعه پنج پیامبر اولوالعزم را با داستانهای جذاب معرفی کرده است و از لحاظ معرفتی کتابهایی هستند که درباره آشنایی با خداست و بچهها در ماه رمضان و تعطیلات نوروز میتوانند با این مجموعه انس بگیرند. در حقیقت ذهن و دل کودک آماده میشود که همه فضایل را درون خود رشد دهد و انسان خودساختهای باشد که عاشق فضایل و خوبیهاست و رشد کند و با خوبیهای خود جهان را بهتر کند.
نظرات