به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در ساری، طه رادمنش عصر چهارشنبه در نشست نقد و بررسی کتاب «پروپاگاندا» در شهر کتاب ساری، اظهار کرد: با توجه به اینکه در آستانه صدمین سال انتشار این کتاب قرار داریم به صرف توالی سالها بسیاری آثار فراموش شدهاند اما اثری که مرتب بازخوانی میشود در شاخه آثار کلاسیک قرار میگیرد.
وی افزود: پروپاگاندا سپهرهای متنوعی را در برمیگیرد، نویسنده کتاب را پدر اقتصاد شادکامی، علم بازاریابی و مواردی از این دت میدادند و پیش از او هم این اصطلاح وجود داشته است.
مترجم کتاب پروپاگاندا با بیان اینکه یکی از چالشهای من نامگذاری کتاب بود، گفت: بازه زمانی نوشتن و اینکه کتاب فرزند زمانه خود است و عوامل گوناگون به تالیف یک اثر کمک کردهاند.
این نویسنده با اشاره به تالیف کتاب که پس از پایان جنگ جهانی اول اتفاق افتاد، تصریح کرد: زمانی امپراطوریهای کلاسیک فروپاشیده بود و کمونیستها قدرت در دست گرفته بودند، موازی با فروپاشی روسیه تزاری، امپراطوری عثمانی هم فرو ریخت و کشورهای تازه متولد شدند.
تولد یک کتاب و فروپاشی امپراطوریها
رادمنش ادامه داد: زنگ خطر فروریختن امپراطوریهای کلاسیک برای غرب به صدا درآمد و کمونیستها در حال روی کار آمدن بودند، تقسیم کار یا دکترین در اتاق فکر غرب شکل گرفت که رشد قارچگونه چپها چگونه مدیریت شود، بازوهایی عملیاتی زیادی شکل گرفت، فاجعه جنگ کبیر از سویی به اتمام رسیده بود و جهان فکر میکرد که هزینهکرد توان مالی کافی است و رو به سمتی رفت که شروع جنگ نرم بود.
وی خاطرنشان کرد: «برنیز» پلتفرمهای متفاوتی را برای انتشار افکار معرفی کرده بود، از تلویزیون و رادیو تا امروز که به موازات پیشرفت علم، دیگر پلتفرمها شکل گرفتند.
مترجم کتاب پروپاگاندا اظهار کرد: جهان در این دوره به دنبال دموکراسی است و برنیز مدام از از واژه گله تحتتاثیر دایی خود فروید استفاده میکند، در فلسفه این واژه و تکرار آن اشاره به این دارد که مدام باید به بشر بگوییم چه کند.
رادمنش با بیان اینکه کتاب بلافاصله وارد دانشگاه و فضای تدریس شد، افزود: اما آیا نویسنده واقعاً انسان را بیخرد میپنداشت؟ کتاب بوطیقای مشخصی دارد، طرح مسئله کرده و سپس آن را در تمام سطوح تعریف و کارکرد و سازوکار معرفی میکند.
وی درباره مهمترین اثر کتاب گفت: بسیاری از اموری که پیش از انتشار نیاز ضروری نبودند دیگر به عنوان نیاز انسان شناخته میشدند و یکی از دلایل اهمیت کتاب بهروز بودن سخنان نویسنده است.
این نویسنده با بیان اینکه یک بخش کتاب نگاه جامعهشناسانه مولف است، تصریح کرد: ما امروز مفهوم جامعه نداریم و یکی از اثرهای نویسنده این بود که امور غیرمهم به مهم و تبدیل هنر به فرهنگ بود، بین امر دمدستی با امر تودهای تفاوت بسیاری است که تودهای فراگیر میشود، هر چه جلوتر رفت تبدیل جامعه به جوامع پراکنده شکل گرفت.
نقش نویسنده پروپاگاندا در ۲۷ کودتا
رادمنش ادامه داد: نویسنده پروپاگاندا در ۲۷ کودتا نقش مستقیم داشت و تقسیم کار میکرد، سازمان و ساختمان را شکل داد و به سمت جابهجایی سیاست باتوجه به آگاهی از ظرفیت تودهها رفت.
وی با بیان اینکه پروپاگاندا از مرحله ایجابیت عبور میکند و به سمت سازوکارهای آپاراتوس میرود، خاطرنشان کرد: یکی از جنبههای ترسناک پروپاگاندا «من وجود ندارم» است و چون وجود ندارم دیده نمیشوم و یکی از سازوکارهای آن اهرم دین است و بسیاری از امور دینی هم در آن دیده نمیشود.
این مترجم با اشاره به اینکه آپاراتوس الزاماً جنبه خشن ندارد و هدایت اذهان زیرمجموعه آپاراتوس است، اظهار کرد: امیال، اذهان و افکار انسانها به کمک پروپاگاندا هدایت میشود، این واژه در ذات بد نیست به مدد استفادههای نابهجا و ورود به سپهر دروغگویی به انسان، معنای متفاوتی یافت.
رادمنش افزود: یکی از خاصیتهای ذهن انسان این است که در بحران به دنبال نوستالژی میرود و به میانجی سفر در گذشته امور راست و حقیقی، دروغ جلوه میکند، برنیز مرتب اشاره دارد که رمان، شعر و نامه برای مخاطب جذاب هستند اما سینما به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار میکند و توجه صد در صدی آن زمان پروپاگاندا روی سینما است.
وی با اشاره به اینکه در ۱۹۳۴ اولین کتاب کمیکبوک سوپرمن منتشر شد و قهرمانسازی زیاد صورت گرفت، گفت: هر چه جلوتر میرود به دنبال راضی نگه داشتن مردم و همان تحمیق آنها است که همان پوپولیسم تلقی میشود.
این مترجم با بیان اینکه مهمترین ضمیر کتاب پروپاگاندا «مردم ما» است، تصریح کرد: اما مسئله پدیدارشناختی است که ناخواسته همه جهان را به سمت آمریکایی شدن هدایت میکند، تمانی موارد مورد اشاره نویسنده در سینما، فرهنگ، مد، صنعت و دیگر عرصهها در حال اجرا است.
وی با اشاره به اینکه تا ۱۹۵۰ این واژه اگر محبوب نبود منفور هم نبود، ادامه داد: با اتمام جنگ دوم و آغاز جنگ سرد، این واژه بار منفی پیدا کرد، کتاب به دستور نویسنده جمعآوری شد که سبب افزایش دشمنیها میتوانست باشد، با حذف هیتلر کتاب دوباره به بازار برگشت.
شباهت پروپاگاندا و هژمونی
رادمنش خاطرنشان کرد: زمان تولد واژه در جهان غرب، در شوروی نیز پروپاگاندای چپ شکل گرفت، جنبه مثبت و متفی این واژه شباهت بسیاری با هژمونی، استیلا یا سیطره دارد اما ریشه هژمونی به دعواهای آتن و اسپارت برمیگردد که زمان رویارویی با دشمن واحد، متحد میشدند، اجماع تعریف دیگر هژمونی است.
وی ادامه داد: پروپاگاندا نیز چنین است و هنگام آژیتاسیون، تهییج توده رخ میدهد، این جنبه مثبت پروپاگاندا است و جنبه منفی آن در این است که اموری که ماهیتشان ربطی به کالابودگی ندارد، به کالا تبدیل میشوند مانند عشق.
رادمنش درباره شکست پروپاگاندا اظهار کرد: هر پروپاگاندایی محکوم به شکست نیست، اما به اعتقاد نویسنده شکست یا پیروزی آن مهم نیست، تاثیر در لحظه آن مهم تلقی میشود و به میانجی ابزار و رسانهای که بیشتر با توده ارتباط برقرار میکند، پروپاگاندا اثر بیشتری دارد.
وی با بیان اینکه در زمان تالیف کتاب، رسانه دیجیتال وجود نداشت اما نویسنده به ساخت آنها در آینده اندیشیده بود چراکه نگاه برنیز به آینده بود، افزود: ضمن اینکه پروپاگاندای امروز دیجیتالی بوده که آخرین پروپاگاندایی است که با آن مواجه هستیم، به میانجی انفجار اطلاعات، این نوع پروپاگاندا نوید این را داد که مردم میتوانند نقش مستقیم و اثرگذار داشته باشند اما در عمل چنین نشد.
رادمنش با اشاره به اینکه پروپاگاندا روشنفکران را نادیده گرفت و از دل آن گروه مرجع را به وجود آورد، گفت: امروز این گروه مرجع، سلبریتیها هستند، به میانجی پروپاگاندا فردی حذف شده و یا در صدر قرار میگیرد و سلبریتی ساخته میشود و بعد بمباران و بزرگنمایی این محصول حتی با سانسور انجام میشود، پروپاگاندا با تغییر زنده است و جایی که نتواند بازتکرار شود، به شکست محکوم است.
نظر شما