سه‌شنبه ۱ آبان ۱۴۰۳ - ۰۶:۴۲
شکسپیر گذری از کلاسیسم به رمانتیسیسم است

مسعود طیبی بیان کرد: ما اگر بخواهیم بسیار دگماتیسم به اثر هنری نگاه کنیم خواهیم دید که بسیاری از افراد می‌توانند به شدت از کار شما استقبال کنند و بسیاری دیگر بشدت از اثر شما متنفر شوند، حتی غرض‌ورزانه. و هنرمند باید به این غرض‌ورزی احترام بگذارد، زیرا رسالت هنرمند تولید اثر هنری است.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - علیرضا خلیل‌زاده؛ مسعود طیبی کارگردان هنرمندی که هفتمین اثر اقتباسی خود از شکسپیر را بر روی صحنه برده است، درباره روند زیست هنری خود گفت‌وگویی با خبرنگار ایبنا داشت که به شرح زیر است.

اینکه برشت کیست احتمالاً همه دوست داران تئاتر چند سطری در مورد او می‌دانند اما مهم تاثیر او بر دنیای اندیشه است فراتر از تئاتر، اندیشه سیاسی که برشت برای آن تاوان‌ها داد. با روی کار آمدن ناسیونال سوسیالیسم در آلمان، دوره‌ی آوارگی برشت نیز آغاز شد. یک‌شب پس از آتش‌سوزی در رایشستاگ که با صحنه‌سازی ناسیونال سوسیالیست‌ها و برای پیگرد دگراندیشان صورت گرفته بود، برشت به همراه خانواده‌اش از برلین گریخت و از طریق پراگ، وین، زوریخ و پاریس، سرانجام به دانمارک رفت. اقامت در دانمارک برای برشت، از منظر خلاقیت ادبی ایام پرباری بود.ین سال‌های ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۹ در مهاجرت اشعار، قطعات و نیز طنزهای زیادی برای رادیوی آلمانی‌زبان فرستنده آزادی نوشت و هم‌زمان جزو گردانندگان مجله‌ی مهاجرت چپ بود که در مسکو منتشر می‌شد.

کمی درباره تئاتر «طلوع خونین» توضیح دهید.

تئاتر «طلوع خونین» هفتمین اثر اقتباسی من از کارهای شکسپیر بود که برای این اقتباس‌ها با نگاه بزرگترین مفسر تاریخ، یانگ کات به شکسپیر نگریستم. وقتی با نگاه یانگ کات آشنا شدم با علاقه‌ای که به میشل فوکو داشتم به این سمت هدایت شدم. یانگ کات می‌گوید: «در دنیای امروز ما باید پذیرنده شکسپیر باشیم یا شکسپیر باید پذیرنده ما باشد؟» این سوال من را به هم ریخت زیرا همیشه فکر می‌کردم دنیای آثار کلاسیک باید همیشه به همانگونه که هست باقی بماند و کلاسیک باشد. من وقتی با این روند آشنا شدم و آثار متفاوت را مشاهده کردم، روند فکری من عوض شد. آثار بسیاری بودند که من را راهنمایی کردند مخصوصاً فیلم «هملت ۲۰۰۰» که صحنه خودکشی اوفلیا از بالای برج اپل، در زمانی که آیفون جدید در حال رونمایی است، را به تصویر می‌کشد. در این فیلم ما هملت را یک پسر یانکی و جانکی می‌بینیم که مواد مخدر مصرف کرده و به خیابان آمده در حالی که نمی‌داند از این زندگی چه می‌خواهد؟ بین یک حقیقت‌گرایی مطلق و یک نسبیت‌گرایی خودخواهانه گیر کرده است. او نمی‌داند در کجای این جهان قرار دارد، اوفلیا در تعارض با دنیایی قرار دارد که «دنیای آزاداندیشانه» نام دارد.

اولین نمایش شما در چه سالی اجرا شد؟

تمام این اتفاقات ذهن من را بسیار درگیر کرد که آیا می‌توانم با شکسپیر، روایتی نو خلق کنم؟ اولین نمایش من در سال ۱۳۹۱ شکل گرفت. من سه هملت ساختم که دو وجه هملت مردانه، خشونت و تفرقه و یک وجه هملت زنانه را در آن به تصویر کشیدم. زیرا طبق گفته بسیاری از فلاسفه، هر مردی یک بخش زنانه و هر زنی یک بخش مردانه دارد. تمامی تجربه‌های من کوتاه و حدود ۴۰ دقیقه بودند. نمایش‌های بعدی من «هنگامه‌ای که هملت به دست جادوگران مکبث کشته شد»، «خون به پا می‌شود»، «سندروم هملت»، «اوفلیا» و «نفرین رزالین» بودند. همه این آثار اقتباس‌هایی بود که بر اساس ذهنیت من از جامعه امروز ما شکل گرفتند. تعداد زیادی از این نمایش‌ها را در خارج از کشور اجرا کردم و تنها کارگردان ایرانی هستم که در آرشیو جهانی شکسپیر ثبت شده‌ام.

چرا زنان در نمایش‌های شما، محور مهم و اصلی هستند؟

نگاه من عموماً یک محور زنانه دارد زیرا بر این نظریه به‌شدت پایبندم که «یک جامعه زمانی متحول خواهد شد که زنان آن جامعه، متحول شوند» و تحول زنانگی صرفاً بر ظاهر نیست، تحول زنان در عقیده و ذهن آن‌ها شکل می‌گیرد. زمانی که این اندیشه متحول شود، همچون اتفاقاتی که در انتخابات و حق رای زنان در آمریکا افتاد، جامعه رشد خواهد کرد. بر اساس این تفکرات شروع به ساخت این آثار کردم. همانگونه که در نمایش قبلی من «نفرین رزالین» دیدیم، در پایان قدرت ساحت مردانه‌ای است که همه چیز را دگرگون می‌کند. مردی که یک شبه تصمیم می‌گیرد عاشق فردی شود و فردا عاشق شخص دیگری شود و آن زن در این میان چیزی جز یک وسیله نیست. فروید می‌گوید شناخت سه مرحله دارد، بعد اول شناخت فیزیکی است که شما از تیپ و استایل و بدن فرد خوشتان می‌آید یا نه؟ بخش بعدی گفت‌وگو است که به عقاید و ذهنیات اشاره دارد و بخش پایانی رازگویی است که به جزئی‌ترین و شخصی‌تری ابعاد یک فرد می‌رسد. هیچگاه بخش ظاهری نمی‌تواند ما را ترغیب به انتخاب کند اما زمانی که این بعد، پررنگ‌تر از سایر ابعاد شود، انسان تنوع‌طلب خواهد شد و هر روز انتخاب خود را تغییر می‌دهد. کل نگاه من به این سمت و سو رفت که وجه خشونت تاثیر بیشتری داشته باشد و مخاطب را به این سمت سوق دهد که مبادا من هم اینگونه باشم، این یک تراژدی و کاتارسیست مدرن است.

وقتی سایر هنرمندان به دنبال «در انتظار گودو»، «خرده جنایت‌های زن و شوهری» و برتولت برشت هستند؛ چرا از آغاز به سراغ شکسپیر رفتید؟

من شکسپیر را بیش از آن‌که با خود شکسپیر بشناسم، با نظریات و تفاسیر یانگ کات شناختم. من شکسپیر را همچون خودم در این زمان می‌دانم، مثلاً در بعضی از آثار، در یک جامعه امروزی و خانه‌های آپارتمانی من زبان کلاسیک را برای تئاتر انتخاب کردم. شکسپیر گذری از کلاسیسم به رمانتیسیسم است. در دنیای شکسپیر احساس انسان بر نگاه یونان باستانی در اختیار خدایان غلبه می‌کند. در این دنیا آدم‌ها، هامارتی و نقطه ضعف‌های تراژیک خود را گسترش می‌دهند و آن‌ها را دوست دارند.

بازخوردها از نمایش‌های شما به چه صورت بوده است؟

بسیاری از افراد می‌توانند به شدت از کار شما استقبال کنند و بسیاری دیگر به‌شدت از اثر شما متنفر شوند و هنرمند باید به این غرض‌ورزی احترام بگذارد، زیرا رسالت هنرمند تولید اثر هنری است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها