یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۴
بچه‌های قالی‌باف‌خانه کرمان

به مناسبت ۲۰ خردادماه، روز ملی فرش به سراغ یک اثر نسبتا قدیمی رفته‌ایم؛ «بچه‌های قالی‌باف‌خانه» اثر هوشنگ مرادی کرمانی.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مریم کمالی‌پور راوری: ای کاش این متن ضمیمه صوتی داشت. ای کاش می‌توانستم هنگام معرفی این کتاب صدای نمناک قالی‌باف‌خانه را با یک سنجاق به بالای متن وصله کنم. صدای خش‌دار زنی کرمانی را که از روی نقشه قالی و با آهنگی که تلفیقی از عجله، عشق و غم است، نقش می‌خوانَد و صدای کلوزار و پاکی را که با ضرباهنگی مشخص تاروپود بافته‌شده را محکم می‌کنند.

من نمی‌توانم به کلماتم آهنگی بیفزایم؛ اما می‌توانیم کار دیگری کنیم. الان کجا هستید؟ پشت میز کارتان؟ توی ترافیک؟ توی آپارتمان کوچکی در بین هزاران آپارتمان کوچک یک شهرک؟ می‌توانید چند ثانیه چشم‌هایتان را ببندید و دست‌تان را به من بدهید؟ تا به روستاهای اطراف شهر کرمان در سال‌های دور سفر کنیم؟ فقط حواستان باشد که اگر روزهای غمگین زندگی‌تان را می‌گذرانید و احتمال می‌دهید قلب‌تان تحمل غم بزرگی را نداشته باشد همین حالا چشم‌هایتان را باز کنید و دست این متن را رها کنید؛ زیرا «بچه‌های قالی‌باف‌خانه» قرار است اشک‌تان را دربیاورد.

نمی‌دانم تا به حال فرش دست‌بافی را از نزدیک دیده‌اید یا نه. بله، منطقی است پس از دیدن یک فرش دست‌باف، اولین چیزی که توجه‌تان را جلب می‌کند رقص برگ و گل و پیچاپیچ ترنج میان قالی و آهوی میان شکارگاه باشد؛ اما اگر کمی گوش‌تان را جلو ببرید صداهایی را خواهید شنید. صدای کودکانی را که پشت دارِ قالی جوان شدند و جوانانی که پیر شدند خواهید شنید. «بچه‌های قالی‌باف‌خانه» راوی همین صداهاست؛ صداهایی که در تاروپود لچک و ترنج پیچیدند و به گوش هیچ‌کس نرسیدند.

هوشنگ مردای کرمانی در «بچه‌های قالی‌باف‌خانه» دو داستان بلند را روایت می‌کند که حکایت نمکو، رضو، اسدو و خجیجه است: شخصیت‌هایی داستانی اما نه خیالی. اگر در کوچه پس کوچه‌های شهرهایی از کرمان چشم تیز کنید، هنوز هم نمکوهای هفتاد، هشتاد ساله را خواهید دید. فقط کافی است یک سوال کوتاه بپرسید تا داستان رفتن‌شان به قالی‌باف‌خانه اربابی، در دو سه سالگی را برایتان تعریف کنند. اینکه خرج خانواده در نمی‌آمده اگر نمی‌رفتند، اینکه اصلاً حق انتخابی نداشتند، اینکه تا به خودشان آمدند دیدند دارند تاروپود گره می‌زنند.

«بچه‌های قالی‌باف‌خانه» روایت‌گر ظلمی است که طی سالیان دراز و ذیل نظام ارباب و رعیتی در قالی‌باف‌خانه‌ها به کودکان تحمیل می‌شده است؛ ظلمی که تاریخ هنر زیبا و اصیل قالی‌بافی را پر از رنج کرده است. این کتاب، شاید با توجه به معیارهای متعددی همچون وضعیت محتوایی کتاب‌های فعلی کودک و نوجوان، دیگر کتاب نوجوان به حساب نیاید؛ اما اثری است که باید دوباره، سه‌باره و هزارباره از آن یاد کرد و به آن احترام گذاشت.

این کتاب را بخوانید؛ اگر کوچک‌ترین علاقه‌ای به این هنر اصیل ایرانی دارید، اگر از خواندن داستان‌های بومی با تکیه‌کلام‌های بومی لذت می‌برید و اگر دل‌تان یک دل سیر گریه می‌خواهد.

کتاب «بچه‌های قالی‌باف‌خانه» که به قلم هوشنگ مرادی کرمانی و به کوشش انتشارات معین به چاپ رسیده است، اکنون به بهای ۳۵ هزار تومان در بازار کتاب موجود است.

برچسب‌ها

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ملائی IR ۰۷:۴۸ - ۱۴۰۳/۰۳/۲۱
    منم این کتاب رو تو نوجونیم خوندم داستانش دقیق یادم نیست ولی دلم سوخت💔
  • محمدرضا تقدمی IR ۰۶:۵۹ - ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
    سلام من این کتاب را خوانده ام. در واقع این یک زندگیست نه کتاب. چرا که خلق لحظه های درد و رنج این زندگی از قلبم عیور می کند و سپس پیش چشمانم حیات می یابد. واقعی تر از واقعیت است. هر دردآشنایی به محض خواندن کتاب دل بر نمی کند، می خواند و می خواند و می سوزد. اکنون نیز نمی توانم جلوی جاری شدن اشکم را بگیرم. دلم نمی خواهد روی فرش راه بروم یا اینکه بشینم. چرا که حس می کنم پایم را روی همه ی دردها و رنج های بچه های قالیباف خانه گذاشتم. با تشکر از شما

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط