به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ۱۸ تیرماه، روز ملی ادبیات کودک و نوجوان است؛ روزی که ما را ملزم میکند به ادبیات تألیفی بپردازیم، از شعر شاعر ایرانی بگوییم، درباره داستان نویسنده ایرانی حرف بزنیم و دنیای قلم و مخاطب داخلی را کندوکاو کنیم. به این بهانه، در روزهای پیشِ رو، آثار و موضوعات مرتبط مدنظرمان را بررسی کرده و مطالبی درباره آنها ارائه میکنیم. در این مطلب به سراغ کتاب «تصویر آخر» نوشته لیلا دارابی رفتهایم که یک اثر تألیفی برای گروه سنی بالاتر از ۱۲ سال است که انتشارات پیدایش آن منتشر کرده است.
داستان کتاب «تصویر آخر» از زبان دختری شانزدهساله به نام یلدا روایت میشود. شروع داستان در نمایشگاه نقاشی برادر یلدا به نام آیت است که اوتیسم دارد؛ بعد، داستان از نظر زمانی به عقب برمیگردد، به ۱۶ روز گذشته که آیت در کانون اصلاح و تربیت گذرانده است. این داستان در مورد این نیست که آیتِ نوجوان مبتلا به اوتیسم، مدتی را در فضایی گذرانده است که اغلب بزهکار هستند؛ بلکه موضوع داستان در مورد خواهر آیت و پدر و مادرش است که تلاش میکنند او را به کانون خانواده بازگردانند؛ خانوادهای که نمیداند با یک فرد مبتلا به اوتیسم چگونه رفتار کند. پدر یلدا و آیت هنوز با این مسئله کنار نیامده است. به همین دلیل اجازه نمیدهد آیت از آموزش مخصوص بچههای مبتلا به اوتیسم استفاده کند. مادر خانه نیز چهار سال است خانه را ترک کرده و به همینخاطر مسئولیت اصلی نگهداری از آیت، به عهده یلدا، خواهر شانزدهسالهاش افتاده است و نگهداری از آیت باعث شده که یلدا نتواند کارهایی را که دوست دارد انجام دهد؛ درنتیجه حس محرومیت دارد. در ادامه داستان حادثهای رخ میدهد که بر اثر آن، یلدا به بسیاری از واقعیتهای زندگی خانوادهشان پی میبرد. او متوجه میشود پدر و مادرش، سالها یک راز مهم را از او پنهان کرده بودند.
نویسنده کتاب، در ابتدا و پیش از شروع داستان، آن را به سه گروه تقدیم کرده است: «برای فرشتههای زمینی که آبیتر از آسماناند و زلالتر از آب. برای خانوادههایی که با صبوری و عشق، بهشت را از نو میسازند. و برای آنان که با بودنشان، زیباترین اتفاق را به تصویر میکشند.».
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
بیاختیار دوزانو پای کوله آیت نشستم. کف دستم را رو به کوله گرفتم. مثل همان روز ملاقات؛ انگار رو به دست آیت گرفته باشم. با تمام وجود، آیت را حس کردم؛ یعنی قلبم بود که حسش میکرد. چیزی سیال و خوشایند از تاروپود کولهاش میریخت کف دستم. کوله را بغل گرفتم. محکم به خودم چسباندمش و بو کردم. بوی بچگی آیت را میداد که با بوی مدادرنگیهایش قاتی شده بود: بوی آبی، بوی سبز. آیت هیچوقت به کسی اجازه نمیداد حتی لمسش کند. همیشه فکر میکردم این آدم چقدر میتواند بیعاطفه و خونسرد باشد ولی با گوشهای خودم شنیدم که گفت دلش میخواهد برگردد خانه. هرچند معنی خانه را در ذهن او نمیفهمیدم، هرچه بود برای او خانه بود.
اطلاعات بیشتر:
کتاب «تصویر آخر» در ۲۰۸ صفحه و به بهای ۱۲۵ هزار تومان از سوی نشر پیدایش منتشر شده است. این اثر چندی پیش به فهرست چهلوچهارم لاکپشت پرنده راه یافت و نشان «۴ لاکپشت پرنده تابستان ۱۴۰۰» را دریافت کرد.
نظر شما