دوشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۳ - ۰۸:۲۱
«کسی یاری‌اش نکرد»؛ کتابی نوجوان درباره مسلم بن عقیل (ع)

در این مطلب به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم، کتاب نوجوان «کسی یاری‌اش نکرد» به قلم فاطمه مشهدی‌رستم را معرفی کرده‌ایم.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه خداوردی: دیروز هفدهم تیرماه، اولین روزِ گرمِ تابستانیِ محرمِ سال ۱۴۰۳ بود. برای معرفی کتاب کودک و نوجوان با موضوع و محوریت محرم، به کتاب‌های تازه منتشرشده ناشران مختلف که به تفکیک نشر روی میز کارم مرتب شده‌اند، سر می‌زنم. حین گذر از عناوین تازه، عنوانی از میان کتاب‌های قاصدک نظرم را به خودش جلب می‌کند: «کسی یاری‌اش نکرد». بعد از خواندن نام کتاب ناخودآگاه و خیلی سریع، با خودم زمزمه می‌کنم: هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی؟ آیا یاوری هست که مرا یاری کند؟. به تصویر روی جلد کتاب نگاه می‌کنم؛ مرد جوانی که نامه‌ای به دست دارد و چشمش به مرد سواره در صحراست، متوجهم می‌کند که قرار است با خواندن این کتاب، قصه‌ای از شروع واقعه کربلا و ماجرای سفر مسلم بن عقیل را به گوش جان بسپارم.

کتاب را باز می‌کنم؛ صفحه اول مجالی است برای آشنایی بیشتر با کتاب. صفحه‌ای که به من می‌گوید، این کتاب را فاطمه مشهدی‌رستم نوشته، ساناز کریمی‌طاری تصویرگری‌اش کرده و قاصدک نوجوان، واحد نوجوانِ مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر، آن را به بهای ۷۹ هزار تومان و شمارگان هزار نسخه در ۴۸ صفحه، با عنوان یکی از جلدهای مجموعه «نوجوان و داستان‌های آسمانی»، با استفاده از کاغذ حمایتی، در بهار ۱۴۰۳ منتشر کرده است. داستانِ کتاب، از منزل یکی از اهالی کوفه شروع می‌شود؛ منزلی که زن در آن در حال آسیاب‌کردن گندم است و مرد که شنیده مسلم بن عقیل با نامه‌ای از جانب اباعبدالله به کوفه آمده است، خوشحال و خندان در حال ترک‌کردن خانه و رفتن به سوی منزل مختار ثقفی و دیدار با مسلم است. این مرد که پایش نیز لنگ می‌زند در راه، همسایه و پسر نوجوانش را می‌بیند و آن‌ها را نیز با خود همراه می‌کند تا باهم، به دیدار مهمان کوفیان یعنی مسلم بروند. آن‌ها در راه به بازار می‌روند و دوستان‌شان را که آن‌ها نیز دوستدار اباعبدالله هستند، از آمدن مسلم خبردار می‌کنند و بدون اینکه توجه مأموران خشمگین حکومتی را جلب کنند، خود را به منزل مختار می‌رسانند. وقتی به منزل مختار وارد می‌شوند با بسیاری از آشنایان، همسایگان و دکان‌دارانی که توقع دیدار آن‌ها را در این جمع نداشتند مواجه می‌شوند و از اینکه اباعبدالله این همه طرفدار و فدایی داشته، متعجب می‌شوند. وقتی همه نشستند و آرام گرفتند، مسلم بن عقیل، نامه اباعبدالله را می‌خواند و در پایان از بیعت با اباعبدالله، تقاضای بزرگان برای آمدن او و ظلم‌های حکومت و حاکمان بی‌رحم و فرماندهان‌شان سخن می‌گوید. حالا که این اتاق پر از فداییان اباعبدالله است و مسلم خبر از ۱۲ هزارنامه‌ای که برای دعوت اباعبدالله به کوفه فرستاده شده و ۱۸ هزار نفری که تا به حال با او بیعت کرده‌اند می‌دهد، چه می‌شود که کوفیان به عهدشان پشت می‌کنند و امام حسین (ع) و یارانش را در روز عاشورا و در صحرای کربلا تنها می‌گذارند؟

اگر دوست دارید نوجوانان‌تان در دل قصه‌ای شیرین و به شیوه غیرمستقیم‌گویی، با اتفاقات تاریخی و حال‌وهوای کوفه در دهه اول محرم آشنا شود و بداند که هدف اباعبدالله از عظیمت به صحرای کربلا چه بود و چه اتفاقی برای مسلم، فرستاده اباعبدالله در کوفه افتاد، کتاب «کسی یاری‌اش نکرد» انتخاب خوبی است تا به‌واسطه متن گیرا و تصاویر غیرفانتزی‌اش تمام سوالاتی را که در این‌باره در ذهن نوجوان‌تان شکل گرفته است، پاسخ بگوید. بارها قصه بی‌وفایی مردم کوفه به امام حسین (ع) و ظلمی را که بر او و مسلم بن عقیل روا داشته‌اند، شنیده‌ایم؛ اما این‌بار از طریق این داستان نوجوان که به صورت دیالوگ‌هایی مابین چند تن از اهالی کوفه رد و بدل می‌شود، ماجرا را روایت می‌کند، از زاویه دیگری به این اتفاق تاریخی می‌نگرید.

از طرفی اینکه برخی از شخصیت‌های داستان، جوان و نوجوان هستند باعث می‌شود نوجوان شما هم‌ذات‌پنداری بیشتری با شخصیت‌های داستان داشته باشد و محتوای آن را بهتر درک کند. برای مثال به جای اینکه کتاب، صفت‌ها و ویژگی‌های اباعبدالله را با اسناد تاریخی به نوجوان شما توضیح دهد، از زبان نوجوان داستان می‌خوانیم:

«پسر جوان حرف دوستش را قطع کرد و گفت: «آخر… آخر… دست خودم نیست… آخر… من حاضرم جانم را برای حسین (ع) بدهم. چرا؟ چون ظالم نیست. ظلم نمی‌کند طرفدار مال دنیا نیست. برای رسیدن به حکومت و بقای خود و خاندانش آدم نمی‌کشد و جوی خون راه نمی‌اندازد. خاک را از کشتارهای بیرحمانه سرخ نمی‌کند. آری، حسین (ع) را دوست دارم چون با دزدی و دزد و فساد و فاسدان مخالفت می‌کند. مال حرام و مال یتیم را مصرف نمی‌کند، اموال مردم را به بهانه‌های گوناگون و به زور غصب نمی‌کند. دروغ نمی‌گوید. طرفدار عدالت است و حق کسی را نمی‌خورد وعده‌های دروغین به مردم نمی‌دهد. به جای حمایت از مردم، طرف اجنبی‌ها و ناکسان را نمی‌گیرد. مال مردم را به زور و تهدید از دستشان خارج نمی‌کند تا آن را برای برقراری حکومتش به دشمنان آنان باج دهد… باز هم بگویم؟»

پسر جوان ساکت شد و سر را میان دستانش گرفت، مرد حجره‌دار آهی کشید و گفت: «حق با اوست. حسین (ع) کسی است که نه تظاهر به دینداری می‌کند و نه به نام دین از مظلومیت و ترس مردم بهره می‌برد. مانند یزید و ابن‌زیاد و بقیه خاندانشان هم در ظاهر خود را مؤمن جا نمیزند اما در باطن، بزم ترتیب بدهد و عیش و نوش راه بیندازد. این‌ها را حتی کسانی که با او دشمنی دارند نیز می‌گویند! منتها در بین خودشان و دور از چشم دوستداران اباعبدالله!»

دست در دست داستان این کتاب به دل اتفاقات روزهای ابتدایی محرم و عزیمت اباعبدالله و رسیدن او به صحرای کربلا سفر کنید؛ زیرا دانستن اینکه چه اتفاقاتی واقعه عاشورا را رقم زد، حتی به شکلی ساده و کوتاه، مانند داستان این کتاب، به اندازه دانستن وقایع روز عاشورا، برای نوجوانان مهم و ارزشمند است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها