به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک، این قصه گویی؛ با زبان کودکانه و به صورت پرسش و پاسخ درباره قیام امام حسین (ع) و هدف از قیام و شهدای کربلا برای اعضا نکاتی مطرح؛ و در ادامه زیارت عاشورا قرائت شد.
«محرم آمد»؛ یک داستان کوتاه درباره فضا و حال و هوای محرم است. داستان این کتاب کودکانه مربوط به یک اتفاق در ایام محرم می باشد. در پی آن داستانهای دیگر شکل میگیرد.
گزیده کوتاه کتاب
مامان در حالی که می رفت سراغ سلما، گفت: «آقا رسول، کارمون دراومد. امروز باید بریم لباس بخریم البته پیراهن مهدی شاید برای صالح مناسب باشه امسال آستین هاشو میزنیم بالا. سال دیگه قشنگ اندازه ش میشه.»
بابا دفتر مداحی اش را گذاشت روی میز و گفت: «باشه. همین امروز میریم. البته پیراهن صالح و مهلا هنوز نو و تمیزه مونده. بذار کنار، بدم به نیازمند.»
... وقتی از مغازه پیراهن فروشی آمدند بیرون، خیابان شلوغ بود. ماشین ها رد هم عبور می کردند.
بابا بین راه برای صالح یک بادکنک قرمز خرید.
صالح خیلی ذوق می کرد. یک دستش در دست بابا بود و دست دیگرش به نخ بادکنک.
بادی آرام بادکنک را مثل پرچم در هوا تکان داد.و…
نظر شما