یکشنبه ۷ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۷
توهمات رجوی و آخرین تقلای منافقین

مسعود رجوی گفت: «مگر ما نگفته بودیم اول مهران بعد تهران؟ دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. نقشه عملیات بزرگی را کشیده‌ایم که درنهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم می‌شود.»

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): نزدیک به یک دهه از انتشار پژوهش محمدعلی صدر شیرازی درباره عملیات مرصاد می‌گذرد و بسیاری از ما هنوز هم، هر وقت صحبت از این نبرد می‌شود یاد این کتاب می‌افتیم. این یادآوری، حداقل دو دلیل عمده دارد. یکی اینکه صدر شیرازی در «عملیات مرصاد و سرنوشت منافقین» مطالعه‌ای نسبتاً جامع و کامل درباره تبار و مسیر سازمان مجاهدین خلق انجام داد و سیر انحطاط و انحراف و ضلالت آنان را به خوبی روایت کرد. دلیل دیگر اینکه، پژوهشگران کشور ما چندان به این موضوع، یعنی نبرد مرصاد و حوادت پیش و پس از آن نپرداخته‌اند و چنین به نظر می‌رسد که این تقابل – که بسیار فراتر از یک درگیری نظامی چند روزه بود – متأسفانه برای محققان ما جذابیت چندانی نداشته است. این نقص، البته محدود به عملیات مرصاد نیست و به طور کلی – اگر خاطرات شفاهی را در نظر نگیریم – درباره تاریخ جنگ تحمیلی بسیار کمتر از آنچه لازم بوده نوشته‌ایم.

البته این حرف به این معنی نیست که درباره مرصاد، کتاب دیگری وجود ندارد و در سال‌های اخیر، مطالعه‌ای درباره این موضوع انجام نشده است. دو کتاب، با عنوان مشابه «از پاوه تا مرصاد» داریم که کاری از حسن دست‌رسی است و خاطرات رزمنده بسیجی سید محمد مهدی (حجت) مسلمی عقیلی را بازخوانی می‌کند و دیگری، به قلم سیامک تیمورپور تالیف شده است و روایتی از هشت سال جنگ در استان کرمانشاه را به مخاطب عرضه می‌دارد. نیز کتاب‌های «عملیات مرصاد، ضعف‌ها و قوت‌ها» از عباس علی‌پور، «عملیات مرصاد تحقق وعده الهی «از سعید پورداراب، «بر فراز تنگه» از محمد داود اردانی، «جبهه‌ای به عرض شش متر» از غلامرضا یزدانی، و «پیش‌قراولان مرصاد» از زهرا شعبانی از جمله کتاب‌هایی‌اند که هرکدام‌شان کمتر یا بیشتر، چیزهایی از عملیات مرصاد نوشته‌اند.

همچنین چندی قبل، از کتاب «عملیات مرصاد به روایت اسماعیل احمدی مقدم» رونمایی شد که روایتی مفصل از آن روزهای تابستان ۱۳۶۷ است. در این کتاب پانصد و پنجاه صفحه‌ای، سردار احمد مقدم که خود از نزدیک شاهد ماجراها بوده است، دیده‌ها و شنیده‌هایش را مرور می‌کند و راوی آخرین تقلای منافقین در توهم فتح تهران و تغییر نظام سیاسی ایران می‌شود. روای در گفته‌هایش، چگونگی عبور دشمن از مرز، حس و حال جبهه خودی بعد از شنیدن خبر عملیات نظامی منافقین، نخستین مواجهه نیروهای ما با آنان و نیز مراحل چندگانه درگیری را تشریح می‌کند و تصویر نسبتاً کاملی از آن ماجرا در اختیار خواننده می‌گذارد.

توهمات رجوی و آخرین تقلای منافقین

توهمات سرکرده تروریست‌ها

سردار غلامعلی رشید نیز در خاطراتش از آن روزها صحبت می‌کند. می‌گوید ما چند نفر اسیر در عملیات مرصاد گرفتیم. یکی از آن‌ها را در همان چهل‌وهشت ساعت اول آوردیم و با او حرف زدیم. نقشه را جلویش گذاشتیم و گفتیم از این مرز، از این قصرشیرین تا بغداد چند کیلومتر است؟ می‌گفت ۱۱۰ تا ۱۲۰ کیلومتر. گفتیم از قصرشیرین تا تهران چند کیلومتر است؟ گفت ۷۰۰ کیلومتر است. گفتیم نگاه کن بعد از قصرشیرین تا بغداد هیچ‌چیز نیست. دشت است. دست هموار. یک جاده است و یک دشت. اما برعکس به سمت تهران این‌همه ارتفاعات گردنه و شهر است. این‌ها همه مانع است. بعد ازشان سوال کردم، ما چقدر آدم داشتیم؟ می‌گفت مثلاً اینقدر. گفتم ما یک میلیون نفر نیرو از ارتش و سپاه و بسیج داشتیم؟ گفت بله. گفتیم هیچ‌وقت فکر نکردی ما با یک میلیون نفر آدم که سلاح داشتیم، تجهیزات داشتیم، توپ داشتیم، تانک داشتیم، چرا به سمت بغداد که در ۱۲۰ کیلومتری ما قرار دارد نرفتیم؟ شما چگونه با چهار هزار آدم می‌خواهید ۸۰۰ کیلومتر مسیر را با این همه مشکل بیایید تهران؟ چه چیزی در ذهن‌تان بود؟ می‌ماند و می‌گفت به ما گفتند حرکت کنید.

برای درک آنچه در ذهن پیاده‌نظام منافقین می‌گذشت، باید ماجرا را از کمی عقب‌تر مرور کنیم. گویا منافقین از مدتی قبل، تصمیم داشتند که در سالروز شروع جنگ، یعنی اواخر تابستان ۱۳۶۷ عملیاتی گسترده را برای اشغال بخش‌هایی از خاک ایران به اجرا بگذارند. اما پذیرش قطعنامه از سوی ایران این خطای محاسباتی را برای آنان ایجاد کرد که جمهوری اسلامی به تنگنا افتاده و پایه‌های آن ضعیف شده است. آنقدر ضعیف که یک ضربه سنگین و سریع، کار حکومت ایران را تمام و آن را سرنگون می‌کند. سرکرده آنان، مسعود رجوی در جمع نیروهایش گفت: «مگر ما نگفته بودیم اول مهران بعد تهران؟ دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. نقشه عملیات بزرگی را کشیده‌ایم که درنهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم می‌شود.»

اواخر تیر ماه تصمیم‌شان را گرفتند و سوم مرداد آن را، با عنوان عملیات فروغ جاویدان به اجرا گذاشتند. رجوی، پیش از حرکت نیروهایش به آنان گفت: «همانند شهاب باید به تهران برویم. اگر عملیات با این سرعت انجام شود، رژیم فرصت بسیج نیروها را پیدا نخواهد کرد. اگر موقعیتی سیاسی، مثل قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت از طرف ایران پیش نمی‌آمد، شاید فقط در همان کرمانشاه عمل می‌کردیم. ولی حالا ایران خیلی ضعیف شده است و ما یکراست می‌رویم تهران را می‌گیریم… ما نباید این فرصت تاریخی را از دست بدهیم. باید حمله کنیم و کار را یکسره کنیم.»

از آنجا که در داخل کشور، کسی انتظار چنین حمله‌ای را نداشت، پیشروی اولیه منافقین موفقیت‌آمیز بود و آنان چند شهر مرزی را اشغال کردند. همین موفقیت کاذب اولیه، به توهم آنان درباره قطعی بودن پیروزی دامن زد. سه روز نخست، برتری نسبی با آنان بود. البته انتظار داشتند که مردم به حمایت از آنان قیام! کنند، اما چنین اتفاقی نیفتاد و حتی چنان که نوشته‌اند در برخی نقاط، مردم با دست خالی مقابل‌شان ایستادند. بعد هم نیروهای نظامی ما، با سازماندهی فوری و واکنشی محکم قاطع سر رسیدند و راه دشمن را بستند. نیروهای منافقیت به تنگنا افتادند، بسیاری کشته و بسیاری دیگر نیز اسیر شدند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها