به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، هفدهمین نشست از مجموعه نشستهای نقد و بررسی کتاب با عنوان «طعم کتاب» شنبه (۲۰ مرداد ۱۴۰۳) در فرهنگسرای خاوران برگزار شد.
در این نشست که به همت مجمع ناشران انقلاب اسلامی و فرهنگسرای خاوران برگزار شد، کتاب تازهمنتشرشده «برگههای سفید، دیوهای سیاه» به قلم حجتالاسلام سید محمد مهاجرانی که موضوع آن به طوفان الاقصی اشاره دارد، به ورطه نقد گذاشته شد. در این برنامه سید محمد مهاجرانی، نویسنده کتاب و مهدی کرد فیروزجایی، کارشناس برنامه به صحبت در مورد این کتاب پرداختند.
مهاجرانی درباره دغدغه نوشتن این کتاب گفت: از زمان شروع طوفان الاقصی و جنایتهای وحشیانه و روزافزون اسرائیل، من هم مثل تمام مردم سرزمین عزیزم ایران و همه مسلمانان و شیعیان و آزادگان جهان خیلی متأثر و غمگین شدم. با خودم گفتم صِرف آهکشیدن و اشکریختن و دلسوزاندن کاری پیش نمیبرد؛ من به عنوان یک نویسنده کودک رسالتم در این حالوهوا و شرایط چیست؟ من باید حتماً یک کاری انجام بدهم. آنها با سلاح دارند در سرزمین غزه میجنگند و من باید همسنگر آنها باشم با سلاح کتاب و قلم و نویسندگی. برای همین سعی کردم این کتاب را بنویسم.
مهدی کرد فیروزجایی، کارشناس و منتقد ادبی صحبت خود را درباره کتاب اینطور آغاز کرد: یکی از اساسیترین ویژگیهای آن چیزی که میخواهیم در هر قالبی از آن متن تهیه کنیم، نداشتن تعادل است؛ هر چیزی که معمولی و مثل چیزهای دیگر نباشد، بهمریختگی داشته باشد و آشفتگی در آن باشد و روال عادی زندگی آدمها در آن عرصه بهم خورده باشد. جنگ، تجاوز، مقاومت، آوارگی و آن اشتیاق برای بازگشت به خانه یکی از آن چیزهایی است که همه تعادلش بهم خورده است و هیچچیز سر جایش نیست. در سالهای اخیر شاید عجیبترین و دراماتیکترین اتفاق، این ۱۰، ۱۱ ماه اخیر فلسطین است. امتیازی که من برای سیدمحمد مهاجرانی قائل هستم این است که جرئت کردند و به سراغ این موضوع رفتند.
او افزود: در کشوری که شاید بیش از ۲۰۰، ۳۰۰ نفر داعیهدار این هستند که دارند برای بچهها مینویسند و دغدغه بچهها را دارند، من از بعضی از آنها متنهایی خواندهام که دغدغه مسئلههای مختلفی همچون حیوانات را هم داشتهاند؛ ولی یک جمله برای بچههای فلسطین ننوشتهاند. هر نویسندهای که قد و قوارهای در ادبیات کودک و نوجوان داشته باشد به دنبال به دست آوردن جایزه بینالمللی هانس کریستین آندرسون و دیگر جوایز بینالمللی است. جوایز بینالمللی هم به افرادی که در مورد بچههای فلسطین مطلبی نوشتهاند تعلق نمیگیرد؛ حتی اگر متن آنها فوقالعاده باشد. من مهاجرانی را تحسین میکنم؛ زیرا در حالی که نهادهای بزرگ سکوت کردهاند، با وجود اینکه سابقه زیادی در ادبیات کودک و نوجوان دارد، به فکر جوایز بینالمللی نبود و به قول معروف آدم خودش است و آدم نهادهای بینالمللی نیست و برای بچههایی نوشت که دارند در دستان والدین خود میسوزند. این ادراک وهمی مهاجرانی از یک فاجعه است.
این منتقد ادبی در ادامه بیان کرد: موضوع غزه اتفاقی است که در آن ۴۰ هزار نفر از یک جمعیت ۲ میلیون نفری کشته شدهاند که بیشتر آن را زنان و کودکان تشکیل میدهند. در این نقطه آزادگی، مردانگی و فتوت اقتضا میکند که برای این موضوع متن تولید شود و پس از تصویر این متن نیز شکل بگیرد. پایه همهچیز داستان است. داستان اگر خوب شکل بگیرد در پس آن فیلمنامه تولید میشود و کارگردان به سراغ تولیدات تصویری برای این متن میآید. به لحاظ موضوعی کتاب «برگههای سفید، دیوهای سیاه» واقعاً ستایشآمیز است.
مهدی کرد فیروزجایی در مورد عنوان کتاب «برگههای سفید، دیوهای سیاه» نیز گفت: برداشت من این است که برگههای سفید همان کودکان هستند که در آنها سفیدی، پاکی، زلالی و معصومیت موج میزند و در مقابل آن، دیوهای سیاه هستند. «برگههای سفید، دیوهای سیاه» خلاصه ادراک وهمیِ معناییِ ارزشمندی از نزدیک به یک سال جنایت در غزه است؛ یک سال جنایت از دیوهای سیاه بر سینه بچهها که برگه سفید است. بعد از انتخاب سوژه، انتخاب هوشمندانه اسم نیز که دربردارنده یک عقبه حسی و معنایی است دومین ویژگی مثبت این کتاب است. این یک اسم شاعرانه احساس برانگیز و به فکر وادارانه است. هنر نویسنده در اینجاست که برای یک جریان چندماهه فوقالعاده خشن، نامی هوشمندانه برای بچهها برگزیده است.
حجتالاسلام سید محمد مهاجرانی در ادامه بحث این نشست نقد و بررسی، بیان کرد: موقعی که بر اساس دغدغه و حس و عاطفه تصمیم گرفتم این کتاب را بنویسم به چینش و معماری و ساختار اولیه آن فکر کردم. برای اینکه این ساختار برای خواننده کتاب جذابیت داشته باشد چند نکته را مدنظر گرفتم. درواقع چند نکته را در کنار هم چیدم و بعد این کتاب را نوشتم. نکته اول اینکه سعی کردم جغرافیای کتاب محدود نباشد؛ همچون بعضی دیگر از داستانهایی که در این ۲۳،۲۴ سال فعالیتم نوشتهام، در یک فضای بسته و یک روستا و آپارتمان و محله نباشد. در این داستان چون دیدم عمق ماجرا و فجیعبودن حوادث، جهانی شده و پیام مردم غزه به تمام جهان رسیده، پس جغرافیای داستان نمیتواند در یک منطقه و سرزمین و جای محدود باشد. نکته بعد این است که تصمیم گرفتم شخصیتهای داستان نیز وسیع باشند؛ صرفاً خودِ محیا، شخصیت اصلی قصه نباشد بلکه بسیاری از کودکان جهان تقریباً به شکل خیلی فنی تمام کودکان جهان، گویی در این داستان نقش خواهند داشت؛ زیرا ماجراهایی که در این کتاب اتفاق میافتد اثراتش به نوعی به تمام کودکان میرسد. نکته دیگر اینکه سعی کردم از ادبیات کهن و الگوهایی که در ادبیات جهانی چه در ادبیات غرب و چه در ادبیات شرق مقبول است، استفاده و آنها را به این داستان تزریق کنم؛ چون هرقدر یک داستان از الگوهای کهن الهام گرفته باشد غنای اثر بیشتر میشود.
این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در ادامه صحبتهای خود به تشریح مثالهایی از استفاده از الگوهای ادبیات کهن در آثار ایرانی و الگوهای استفادهشده در کتاب «برگههای سفید، دیوهای سیاه» مانند الگوی «حقیقت متکثر» پرداخت.
او در معرفی داستان کتاب «برگههای سفید، دیوهای سیاه» بیان کرد: من یک طرحواره شبیه به داستان «برگههای سفید، دیوهای سیاه» در ذهنم داشتم و با رخدادن اتفاق طوفان الاقصی آن را با دگردیسی به این داستان تبدیل کردم و ماجرای محیا شکل گرفت. محیا، دختری است در سرزمین غزه که میخواهد برای جشن تولد دوستش مَیلا یک عروسک هدیه دهد. روز خرید عروسک با روز بمباران بازار مصادف میشود و در خلال ماجرا، محیا را به بیمارستان شفای غره منتقل میکنند و بعد از اینکه در بیمارستان بستری میشود، بیمارستان توسط تانکهای اسرائیلی محاصره میشود. پدر محیا، یک مبارز فلسطینی است و وقتی میخواهد به ملاقات دخترش بیاید، چند برگه سفید برای محیا میآورد تا در مدتی که در بیمارستان بستری است نقاشی بکشد. محیا نیز شروع به نقاشیکشیدن میکند و وقتی تعداد نقاشیها که رنگوبوی سیاسی و جنایتهای اسرائیل در آنها کشیده شده، زیاد میشود، اسرائیلیها به بیمارستان حمله و نقاشیهای محیا را از طبقه پنجم بیمارستان به پایین پرتاب میکنند تا نقاشیها را از بین ببرند؛ ولی نقاشیها پراکنده میشوند و بعد پراکندهشدن کاغذها اتفاقاتی رخ میدهد که ادامه داستان است.
مهدی کرد فیروزجایی در تکمیل صحبتهای خود و ارائه جمعبندی، عنوان کرد: به نظر من داستان ظرفیت این را داشت که بیش از اینکه الان هست، منتقلکننده حس رنج، ترس، اندوه و شیرینی مقاومت در برابر متجاوز باشد. با اهتمام بیشتر نسبت به فضاسازی داستان میتوانست کار ملموستر و موفقتر باشد. این اثر همین حالا هم جزو کارهای موفق است؛ اما از نظر منتقدان هیچ اثری کامل نیست.
در پایان جلسه نیز محمدحسین قاسمی، مدیر نشر کتابک و سعید شمس، تصویرگر «برگههای سفید، دیوهای سیاه» به پشت تریبون آمدند و چند کلامی با حاضران صحبت کردند.
قاسمی در صحبت خود به این نکته اشاره کرد که این کتاب علاوه بر زبان فارسی به طور همزمان به چهار زبان انگلیسی، عربی، روسی و ترکی آذربایجانی منتشر شده است و خط بریل آن نیز در چند روز آینده آماده ارائه خواهد بود. او افزود: روند تولید این مجموعه با همراهی مهاجرانی و شمس، قریب به ۸ ماه به طول انجامید و نکتهای که دوست دارم به آن اشاره کنم این است که در بخشی از داستان، معلم نقاشی محیا شخصیتی به نام هبة زقوت است. او تصویرگر کتاب کودک و نوجوان در غزه بود و در خلال جنگ به همراه دو پسر خود به شهادت رسید؛ جا دارد که اینجا درودی به روح او بفرستیم.
سعید شمس، تصویرگر کتاب «برگههای سفید، دیوهای سیاه» نیز در مورد فضای کار و تجربه تصویرگری این کتاب گفت: زمانی که طوفان الاقصی اتفاق افتاد من دوست داشتم به طور انفرادی اثری را در قالب تصویر، پوستر یا هر چیز دیگری برای این موضوع ارائه دهم و کاری برای این بچهها کرده باشم. قصه بچهها متفاوتتر از هرچیزی است و ما شاهد این اتفاق وحشتناک هستیم. خداراشکر این پیشنهاد به من شد و با کمال میل پذیرفتم که در خدمت دوستان باشم. کارکردن این قصهها اینطور است که هم اینکه داری برای بچهها کاری را انجام میدهی باعث خوشحالی است و هم درگیرشدن با مرور این اتفاقات، بسیار دردآور است. چندی پیش مطلبی را در فضای مجازی خواندم که نوشته بود هزاران هزار کودک پس از آتشبس، احتیاج به تراپی و روانشناس دارند؛ خیلی به این موضوع فکر میکنم که واقعاً این بچهها چه چیزهایی دیدهاند که احتیاج به روانشناس دارند، آن هم در حالی که بچهها باید بچگی کنند. امیدوارم هرچه زودتر این جنایات و جنگ تموم شود و کودکان غزه بتوانند به دور از استرس بچگی و زندگی کنند.
نظرات