سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): زهرا قانع مترجم رمان «قطار آلتیپلانو» است. این رمان که به قلم خوان دوریکاکوئه و در ژانر ادبیات جنایی و معمایی است به تازگی از از سوی نشر کامک به بازار کتاب عرضه شده است. در ادامه گفتگوی خبرنگار ایبنا را با این مترجم میخوانید.
کتاب پیش رو، چندمین اثر ترجمهای حرفهای شماست؟
کتاب قطار آلتیپلانو کتاب بیستویکم من هست. قبل از این سری داستانهای ۴ تایی «تایرون» در انتشارات محراب قلم و سری ۱۶ تایی «افکار کودکانه» در انتشارات تحول را ترجمه کردم که همگی کتاب کودک بودند. قطار آلتیپلانو یک داستان هولناک غمانگیز است که بخشی از آن به مشکلات اجتماعی و بخشی به اتفاقی رازآلود و هیجانانگیز در یک فضای چندفرهنگی میپردازد. این قتل در یک سفر دلگیر یک شبه قطاری در سال ۱۹۵۲، از بولیوی به شیلی در فضایی کارناوالی و شوم اتفاق میافتد. در میان مسافران افرادی مثل؛ یک تاجر پیر با همسر بسیار جوان، مردی در لباس کشیش وجود دارد که رازی را پنهان میکند و همچنین مهاجران ایرلندی و روسی، یک معدنچی و یک دانشجو به چشم میخورند. قبل از پایان سفر، بعضی از رازها از جمله هویت یک قاتل فاش میشود.
جه ویژگی هایی در قلم خوان دو ریکاکوئه وجود دارد که او را از دیگر نویسندگان در همین ژانر متمایز و خاص کرده است؟
خوان دو ریکاکوئه با روایت داستانی هیجانانگیز، خوانندگان را به سفری در دل کوههای آلتیپلانو میبرد و تجربهای متفاوت از زندگی و فرهنگ مردمان آن منطقه را ارائه میکند. یکی از مزایای اصلی این کتاب، تقویت تخیل و خلاقیت خوانندگان است. با توصیفات دقیق و زنده از مناظر طبیعی و فرهنگی، خواننده بهراحتی میتواند خود را در محیط داستان تصور کند و با شخصیتها همذاتپنداری کند. در نهایت، «قطار آلتیپلانو» با سبک نوشتاری روان و داستانی پرکشش، تجربه خواندنی لذتبخش را برای علاقهمندان به ادبیات ماجراجویانه و فرهنگی فراهم میکند.
چه مولفههایی در ترجمه شما وجود دارد که برگرفته از مواجهه و تجربه شخصی خودتان با ترجمه است؟
در ترجمه کتاب سعی میکنم از ترجمه واژهبهواژه پرهیز کنم اما سبک نوشتار نویسنده را حفظ کنم. در نظر گرفتن فرهنگ زبان مقصد و رعایت قواعد دستوری و نوشتاری جز اولویتهای من است. همچنین ترجمه مکالمات بر اساس شخصیت و اخلاق آنها و ساده و روانخوان بودن گفتوگوها در کل داستان را رعایت میکنم که امیدوارم مورد پسند خوانندهها واقع شود.
در ترجمه چقدر حس همذات پنداری با شخصیت داستانی غالب میشود؟
رمان «قطار آلتیپلانو» رمانی جنایی و هیجانی است که با بهرهگیری از شیوهای نوین سعی در بازآفرینی رمان کلاسیک «قطار سریعالسیر شرق، اثر آگاتا کریستی دارد. تعلیقی که در آثار آگاتاکریستی وجود دارد، کشش زیادی ایجاد میکند، بنابراین من را به عنوان مترجم و هم خواننده کتاب با شخصیتهای داستان همسو کرد و در قسمتهایی از کتاب همراه با شخصیتها، مضطرب و ناراحت و گاهی هم احساساتی شدم.
در ادبیات ترجمه، آثار کدامیک از مترجمان ایرانی برای شما سرآمد بود و به شما در این حرفه کمک کرد؟
ما مترجمان خیلی خوبی در ایران داریم که از میان آنها میتوانم به مسعود بهنود اشاره کنم که با ترجمه رسمی و تاریخی به یاد ماندنی است و همین طور نجف دریابندری با ویژگی طنز خاص و تسلط بینظیری که بر زبان فارسی دارد، لیلی گلستان با نثری روان و شیوا و احمد گلشیری که مترجم مورد علاقه من است با ترجمه داستانهای نویسندگان معروفی مانند؛ جمیز جویس، گابریل گارسیا مارکز، آنتوان چخوف و ارنست همینگوی که همه این آثار برای من جاودانهاند.
روش ترجمه و مواجهه شما با اثر چگونه است، اول یک بار کتاب را میخوانید و سپس ترجمه میکنید و یا بهصورت همزمان پیش میروید؟
در ترجمه داستان، بهصورت همزمان کار رو پیش میبرم. چون از خواندن داستان لذت میبرم و دوست ندارم بدون دانستن جزئیات به نقطه پایان داستان برسم. ولی بعد از تمام شدن ترجمه بارها کل داستان را میخوانم و تصحیح و تغییر ایجاد میکنم.
نظرتان درباره استفاده از هوش مصنوعی در ترجمه چیست؟
هوش مصنوعی در ترجمه، مثل دیگر علوم کاربرد دارد. ولی برای ترجمههای حرفهای و خلاقانه نیاز به تصحیح و بازبینی است. این فناوری برای متنهای ساده و یا برای درک کلی از مطلب مناسب است و گاهی مفاهیم عمیق و ظرایف فرهنگی را درک نمیکند.
آیا در ژانر ادبیات معمایی، آثار مولفان ایرانی را پایش کردهاید؟ آثار ایرانی چه کمبودها ومزیتهایی در بازنمایی مولفههای ژانر معمایی و جنایی دارند؟
معمولاً در ژانر ادبیات معمایی، مولفان ما با چهارچوبهای ذهنی که از کودکی و به واسطه فرهنگ و عرف جامعه در وجودشان تعریف شده مواجه هستند و بیشتر به ارائه خوبیها میپردازند. از تیپهای شناخته شده استفاده میکنند و تمایلی به ساخت شخصیتهای جدید ندارند. به دلایلی که اشاره کردم آثار ایرانی قابل پیشبینی از آب درمیآیند و به همین واسطه تعلیق و کشش کمتری ایجاد میکنند. همچنین بلندپروازی و تخیل کمتری دارند و عموماً به داستانهای قدیمی شباهت پیدا میکنند و باعث دلزدگی میشوند. دراین میان برخی از داستانهای جنایی ایرانی نیز به تقلید از الگوهای غربی میپردازند و اصالت بومی خود را از دست میدهند و شخصیت، فضا، و موقعیتهایی را تصویر میکنند که گاه با فرهنگ و جامعه ایرانی ناسازگار هستند، این آثار هم از آن طرف بوم میافتند. همچنین در برخی آثار، شخصیتهای اصلی و فرعی فاقد پیچیدگی روانشناختی هستند.برخی داستانها از نظر ساختار، منطق و انسجام ضعف دارند. برخی نویسندگان بیشتر به انتقال پیامهای اجتماعی یا اخلاقی توجه دارند تا خلق یک داستان جنایی جذاب و هیجانانگیز. در بسیاری از آثار، نویسندهها به جزئیات واقعی جرمشناسی، روشهای پلیسی یا رویههای حقوقی توجه کافی ندارند به همین دلیل داستانها گاهی غیرواقعی یا سادهانگارانه به نظر میرسند. بعضاً داستانهای جنایی ایرانی نمیتوانند فضای تعلیق، ترس یا رازآلودگی کافی ایجاد کنند و جنایت را در بستر اجتماعی و فرهنگی ایران تحلیل کنند و بسیاری از جنبههای جامعه ایرانی، مانند مناسبات خانوادگی، اخلاقیات یا قوانین بومی، در داستان نادیده گرفته میشود.
خواندن آثار معمایی و جنایی به جز ایجاد هیجان و سرگرم کردن خواننده چه آورده های دیگری دارد؟
خواندن داستانهای جنایی میتواند باعث تحریک ذهن و تقویت تفکر منطقی شود. چون داستانهای جنایی معمولاً شامل معماها، پیچیدگیها و سرنخهایی هستند که خواننده را ترغیب میکنند به تحلیل و پیشبینی بپردازد. توجه به جزئیات کوچک در داستانهای جنایی اغلب کلید حل معما هستند. این امر خواننده را به تمرکز بیشتر و دقت در مطالعه تشویق میکند. داستانهای جنایی معمولاً به بررسی انگیزهها، تصمیمات و احساسات شخصیتها میپردازند و به خواننده کمک میکنند شناخت بهتری از روانشناسی انسانها، بهویژه رفتارهای غیرعادی یا مجرمانه، به دست آورد. بسیاری از افراد، خواندن داستانهای جنایی را به دلیل تعلیق و هیجان آن لذتبخش میدانند. این نوع داستانها اغلب باعث ترشح آدرنالین میشوند که میتواند تجربهای هیجانانگیز و متفاوت از روزمرگی را فراهم کند. بسیاری از داستانهای جنایی شامل جزئیاتی درباره سیستمهای قانونی، پلیس، پزشکی قانونی و مسائل اجتماعی هستند. این میتواند دانش خواننده را در این زمینهها افزایش دهد. خواندن این داستانها به خواننده این امکان را میدهد که بدون قرار گرفتن در شرایط واقعی، با جنبههای مختلف جرایم، تعقیب و گریز و عدالت مواجه شود. این تجربه غیرمستقیم میتواند از نظر احساسی و فکری آموزنده باشد.
نظر شما