خلبان محمدصدیق قادری، آزاده و راوی کتاب «خلبان صدیق» در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) گفت: تقریباً سی سال پیش محمد قبادی، جوانی با انگیزه و پرنشاط بود که مرحوم سید علی اکبر ابوترابیفرد او را به من معرفی کرد تا خاطراتم را ثبت کند.
او افزود: در آن دیدار مرحوم ابوترابیفرد درباره فعالیت و محل کار قبادی توضیحاتی ارائه داد. قبادی را فردی خوشقریحه، گشادهرو و مهربان دیدم که از لحاظ احساس، افکار و نوع قلمش همه طور قابل اعتماد بود. او را در ذهن داشتم تا اینکه پس از ده دوازده سال به من مراجعه کرد.
این خلبان آزاده اظهار کرد: در دیدار دوم که از من خواستند خاطراتم را روایت کنم تا او ثبت کند، در جواب این خواسته گفتم: «خاطراتم را تا سی سال پس از آزادی از اسارت روایت نمیکنم. او خواسته مرا پذیرفت و صبر کرد و در زمانی که مقرر شد سراغم آمد تا خاطراتم را ثبت کند.»
خلبان صدیق گفت: موسسات و سازمانهای دیگری هم خواستند خاطراتم را ثبت کنند. به آنها گفتم فقط به یک شرط حاضرم خاطراتم را بگویم که محمد قبادی مولف و پژوهشگر خاطراتم باشد. قبادی هم بر من منت گذاشت و خاطراتم را ثبت و ضبط کرد و در انتشارات سرو (وابسته به باغ موزه دفاع مقدس) منتشر شد.
او ادامه داد: تصور میکنم در زمان روایت خاطرات، هفتهای دو سه روز با هم بودیم تا توانستیم خاطرات را ثبت کنیم. هر چند من خاطراتم را خودم نوشته بودم. ضمن اینکه وقتی از اسارت آمده بودم خاطراتم را در چند نوار برای نیروی هوایی ضبط کرده بودم. اما اجازه ندادم منتشر شود. از این رو در ابتدای کار نوارها را که ۲۸ ساعت بود، در اختیار قبادی گذاشتم و از او خواستم آنها را بشنود تا اگر کم و کسری هست در ادامه با هم تکمیل کنیم.
این خلبان عنوان کرد: در این مدت مصاحبه خاطراتی که نوشته بودم هم به او دادم و نزدیک چهل یا پنجاه ساعت هم مصاحبه انجام شد. در کل محمد قبادی برای ثبت و ضبط خاطراتم زحمت زیادی کشید که شرح آن دشوار است.
خلبان صدیق گفت: شاید خلبانهای زیادی در دوران جنگ اسیر شدند و دوران اسارت را سپری کردند، اما مطمئن باشید که خاطرات دو خلبان شبیه هم نیست. شاید مکان اسارت هم شبیه هم باشد، اما هر کدام سرنوشت خاص خودمان را داشتیم. به جرات میتوانم بگویم بیشترین صدمه را در هنگام اسارت دیدم و همین باعث شد که مدتها در بیمارستان و زندانها در سلول انفرادی باشم
او افزود: همه عراقیها بد نبودند و شاید بتوان گفت از هر ده نفر عراقی، یک نفر از آنها فرد بسیار خوب به معنای کلمه انسان بود، اما اکثریت آنها خشن و… بودند. من نمیخواهم از کلمات بدی در توصیف عراقیها استفاده کنم، اما میتوانم بگویم بیرحم بودند، اما آنچه مهم است ارتباط با آنهاست که امروز بردارهای ما هستند.
این آزاده جنگ تحمیلی بیان کرد: وقتی جنگ شروع شد، جزو خلبانان اخراجی بودم، اما وقتی احساس کردم ایران، وطنم در خطر است با اصرار دوباره در نیروی هوایی ارتش مشغول شدم تا از ایرانم دفاع کنم. در هنگام جنگ برای ایران اسیر شدم و دوران بسیار سختی را گذراندم.
امیر جانباز خلبان محمدصدیق قادری، از خلبانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران متولد سال ۱۳۳۲ است که در هشتمینروز جنگ تحمیلی در سن ۲۷ سالگی به اسارت دشمن درآمد و ۱۰ سال بعد به میهن بازگشت.
یکی از ویژگیهای بارز رفتاری این خلبان که مانند دیگر همسنگرانش از دوران جنگ، جلب توجه میکند وطنپرستی و تعصب بر ایران است. قادری بهدلایلی که آنها را اشتباه میخواند، در مقطع ابتدای انقلاب تا شروع جنگ، سهبار از نیروی هوایی ارتش اخراج شد و مرتبه سوم تصمیم گرفت به نیروی هوایی بازنگردد. اما شروع جنگ باعث شد این قول خود را زیر پا گذاشته و بهسرعت راهی پایگاه سوم شکاری همدان شود. با رسیدن به پایگاه از صبح روز اول مهر، پروازهای جنگی خود را شروع کرد تا در نهایت روز هشتم مهر در مأموریتی که برفراز بغداد بود، هواپیمای او و خلبان کابینجلویش مورد اصابت گلولهها و موشکهای پدافند دشمن قرار گرفت
نظر شما