جمعه ۱۶ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۶
چهره ناگفته جنگ سوریه در «باغ‌های معلق»

با این که اختیار داشتم اما تردید و ترس نمی‌گذاشت تصمیم بگیرم. اگر قبول می‌کردم این اولین‌بار بود که غسل دادن جنازه را تجربه می‌کردم. با هزار تردید و ترس پذیرفتم.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ «فراموشی بهترین نعمت روزهای جنگ است اما به اندازه غذا و آب روزهای محاصره کمیاب است. روز سوم بعد از انفجار که خسته از جبرین برگشتم از من پرسیدند حاضری داوطلبانه زنان و کودکان حادثه انفجار را غسل و کفن کنی؟ بهت‌زده نگاهشان کردم. غسل و کفن بعد از سه روز؟! حق داشتند؛ تمام حواس ما به زنده‌ها بود و کشته‌شدگان حادثه را فراموش کرده بودیم. من زنده‌های آن حادثه را دیده بودم و می‌دانستم روبه‌رو شدن با چیزی که آن‌ها را این‌طور متحیر کرده بود کار راحتی نیست. اولین عکس‌العملم فقط سکوت بود.»

«باغ‌های معلق» روایتی است زنانه از جنگ در شام، در سرزمینی که آتش بی‌رحمی در آن زبانه کشید و زندگی‌های بسیاری را تباه کرد. روایت هفت زنی است که این جنگ و قساو ت را با همه وجود لمس کردند و بسیاری از آنچه را که در خبرها گفته و شنیده می‌شود، خود بی‌واسطه به چشم دیدند. آن‌ها به ظاهر در حاشیه جنگ ایستاده بودند، اما در آن جنگ، متن از حاشیه جدا نبود.

می‌خوانیم: اطمینان نداشتم که توان دیدن آن همه جنازه را داشته باشم. نمی‌توانستم تصمیم بگیرم اما اگر کسی حاضر نمی‌شد آن جنازه‌ها را غسل دهد چه؟ ماجرا را به همسرم گفتم. او هم در شرایطی نبود که بتواند مانع این کار شود. در جوابم گفت: «اختیار با خودته. تو باید ببینی می‌تونی اون شرایط رو تحمل کنی یا نه.» با اینکه اختیار داشتم اما تردید و ترس نمی‌گذاشت تصمیم بگیرم. اگر قبول می‌کردم این اولین‌بار بود که غسل دادن جنازه را تجربه می‌کردم. با هزار تردید و ترس پذیرفتم. می‌خواستم هرطور شده از این مرحله هم بگذرم.

در این کتاب، روایت‌ها بسیار شخصی‌اند. راویان از حس و حال خودشان، از آنچه تجربه‌اش کرده‌اند صحبت می‌کنند. اما این حدیث نفس، از آنچه در بیرون، در محیط اطراف‌شان می‌گذشت تاثیر بسیار عمیقی گرفته است. در این روایت‌ها، انسان در گذر از وحشت و در جستجوی امید، با همه ضعف‌ها و قوت‌هایش حضور دارد و از خودش و از جنگ و از هر آنچه میان این قرار می‌گیرد حرف می‌زند. به تعبیری، هر کدام از آدم‌های که جغرافیای جنگ‌زده روایت خاص خودشان را از ماجرا دارند. این نفی واقعیت‌های تاریخی و اجتماعی نیست، بلکه لایه‌ای است شخصی و نازک از آن‌. همین روایت‌ها کنار هم می‌تواند شمایلی بسازند از رویدادی که اتفاق افتاده، از آنچه آن‌ها دسته‌جمعی بار آن را به دوش کشیده‌اند.

از این حیث، «باغ‌های معلق» که به قلم سمیه عالی تألیف و از سوی نشر شهید کاظمی منتشر شده است، کاری ارزشمند و قابل اعتنا در روایت جنگ سوریه محسوب می‌شود. این کتاب، به آن چهره دیگر جنگ که در شرح نبردها و گزارش درگیری‌ها و فعل و انفعالات سیاسی – معمولاً – نادیده می‌ماند می‌پردازد و خواننده را با گوشه دیگری از جنگ داخلی سوریه آشنا می‌کند. نیز ناگفته نماند روی جلد این کتاب ۲۰۸ صفحه‌ای که می‌شود آن را در دسته خاطرات جای داد، عنوان فرعی «روایت هفت زن سوری از محاصره یک شهر» دیده می‌شود. این هفت زن، به قول نویسنده کتاب زنانی بودند که نزدیک به ده سال زیر سایه جنگی پیچیده زندگی کردند و چهار سال از این ده سال را در محاصره بودند. محاصره‌ای که در آن برای زنده ماندن بچه‌های‌شان بال‌بال زده بودند و چشم به چترهای کمک‌رسانی داشتند که گاهی از آسمان پایین می‌افتاد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها