به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ کتاب «کوچه نقاشها» مصاحبه و پژوهش راحله صبوری مجموعه خاطرات سیدابوالفضل کاظمی از رزمندگان دفاع مقدس و فرمانده گردان میثم که در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
کاظمی در طول جنگ در چندین عملیات به صورت نیروی آزاد شرکت داشته و در عملیات کربلای ۵ و ۸ فرمانده گردان عملیاتی میثم بوده است. او بارها در عملیات مختلف آماج تیر و ترکش دشمن قرار گرفته و دچار محرومیتهای سخت و جانفرسا شده است.
ابوالفضل کاظمی متولد کوچه نقاشها در محله گارد ماشین دودی بین خیابان صفاری و خیابان خراسان است. به دلیل علاقهاش به این محله و کوچه نام کتاب را کوچه نقاشها گذاشته است. کاظمی از ناشناختهترین رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس بود. البته از این ناشناختههای بزرگ که دلاوران صحنه جنگ بودند. وقتی جنگ شروع شد، او تهران را به مقصد جبههها ترک کرد. کتاب خواندنی «کوچه نقاشها» روایت خاطرات کاظمی، فرمانده گردان میثم در دوران جنگ تحمیلی از زبان خودش است. لحن ساده و بیپیرایه کاظمی و به تعبیری ادبیات عامیانه او در کتاب سبب میشود مخاطب ارتباطی صمیمی با اثر برقرار کند. بیان تفاوتهای سالهای قبل و پس از انقلاب از نقاط قوت گفتوگو با کاظمی در این کتاب است.
راوی کتاب سیدابوالفضل کاظمی است که در محلههای قدیم تهران رشد یافته و به محض شروع جنگ به جبههها میشتابد. به ادعای خودش تنها نیروی داوطلب آزادی است که توانست فرماندهی گردان عملیاتی میثم را در عملیات کربلای ۵ و ۸ برعهده بگیرد. او در محله نزدیک به میدان خراسان متولد شده و از نزدیک فرهنگ تهران را تجربه کرده است. او در خاطراتش نکات ریزی از آنچه بیان کرده که شاید امروز تنها نامی آن مانده باشد. ورق زدن سطوری از خاطرات کاظمی ما را به دنیای قدیمی تهران میبرد در دل محلات جنوب شهر که مردم با فرهنگ خاصی رشد و نمو پیدا کردند.
در بخشهایی از کتاب میخوانیم:
در محله گارد ماشین دودی بین خیابان صفاری و خیابان خراسان در کوچه نقاشها به دنیا آمدم. پدرم، آسید ابوتراب کاظمی طباطبایی، از طایفه کلاهمخملیها بود. آقا روزگار جوانی را در شهر زواره، نزدیک اصفهان، گذرانده و جد اندر جد کشاورز بود. (ص ۱۵)
محله ما معروف به بود به چال میدان؛ چون دور و اطرافش پر از گود و چال بود و حالت میدانی را داشت که خاک آن را یکجا برداشته باشند؛ محلهای که زمانی پر شد از شیرهخانه و قمارخانه و طربخانه. (ص ۱۸)
در قدیم عموماً نامهای آدمها و مکانها، تجلی صفات آنها بود. حتماً در هر اسمی، یک نشانهای از آن مکان یا شخص پیدا میشد. خصوصاً اسم و لقبگذاری بین تهرانیها رواج داشت؛ چون گفتن اسم فامیل رایج نبود. اگر کسی سبیل بناگوش در رفتهای داشت یا دست روزگار کچلش کرده بود، حتماً در کنار اسمش کلمه سبیل یا کچل آورده میشد تا یادآور سبیل و سر بیمویش باشد. همین ماشین دودی که من سعادت سوار شدن به آن را پیدا نکردم و به تهدیگش رسیدم، به واسطه دود غلیظ و سیاهی که از دودکش آن به هوا میرفت و به خاطر گازوئیلسوز بودنش، معروف شد به ماشین دودی. (ص ۱۹)
کاروانسرای ماشاءالله کور، نزدیک میدان شوش و گود زنبورخانه بود. کاروانسرای حسین بلند هم بالای آن بود. این گود هم مثل اغلب گودها و چالهای تهران چندین سوراخ و سنبه ریز و درشت داشت و بیخانمانها و دزدها و راهزنها و دراویش دودی در آنجا لانه میکردند، چون سوراخهاش زاید بود، معروف شد به گود زنبورخانه؛ یعنی خانهاش به اندازه لانه زنبور است. (ص ۲۹)
سید باقر، هفتاد- هشتاد تا کفتر داشت؛ همه خوشگل و بپر. تو کفتربازی، کسی رو دستش بلند نشده بود. من تو کوچه مینازیدم به کفترهاش. میخواستم مثل او خبره این کار بشوم، هر روز میرفتم پشت بوم، کنار گنجه کفترها مینشستم و کفتربازی سید باقر را تماشا میکردم؛ اما هیچ وقت در این کار به پای او نرسیدم. عشق به او به کفترهاش، از تعصب بالاتر بود؛ جوری که با وجود شباهت زیادشان، اسم تکتکشان را از بر بود. کبوتربازی را درزبان کوچه و بازار، کفتربازی میگویند. این کار در فرهنگ تهرانیها ریشه دارد خصوصاً در جنوب شهر روی پشتبوم اکثر خانهها، گنجه کفتر هست. تهرانیها عقیده دارند که نگه داشتن یک جاندار در خانه برای رفع بلا لازم است و اگر نسل کفتر خوب را زیاد نکنیم، انگار نسل آدمهای خوب را زیادکردهایم و … (ص ۳۶)
زورخانه شاهمردان در خیابان ری و انبار گندم بود. سردرش کوتاه و دو طبقه بود. در طبقه پایین، گود زورخانه را ساخته بودند. یک ایوان در بالا داشت که تشکی در آن پهن بود و پهلوانها قبل از انجاک کشتی، یک دست در آنجا تمرین میکردند تا بدنشان گرم شود. بعدها ساختمان زورخانه را خراب کردند و انداختند تو فضای سبز. (ص ۶۹)
خواندن همین چند سطر از کتاب «کوچه نقاشها» مجموعه خاطرات سیدابوالفضل کاظمی کافی است تا سفری به تهران چند ده پیش داشته باشید و با نام بسیاری از محلات، کوچهها و آداب و فرهنگ تهران آشنا شوید. کاظمی در این کتاب به ریز و درشت هر آنچه در کودکی و جوانی با آن درگیر بوده، سخن به میان آورده است.
نظر شما