خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - امیرعباس شهسواری، فعال حوزه کتاب؛ کتاب «زاده زابل»؛ سرگذشتنامه دکتر حبیبالله دهمرده است. کتاب از ابتدای کودکی جناب دکتر و از کوچهپسکوچههای روستاهای زابل شروع میشود. کودکی که در چندماهگی پدر و مادر خود را از دست میدهد و با سختی بزرگ میشود و حتی کمبود امکانات قبل از انقلاب، آن هم در روستاهای زابل باعث نمیشود که او در مقابل شرایط موجود سر خم کند، بلکه علاقهاش به درس، همت و پشتکار مثالزدنیاش او را به دانشگاه آکسفورد میرساند و او از آن دانشگاه مدرک دکتری خود را دریافت میکند آن هم با بهترین نمره و در کمترین زمان ممکن این کار را انجام میدهد.
علاقه او به زادگاهش سیستان، موتیف داستانی این کتاب است و بارها تکرار میشود..او از آکسفورد برمیگردد و بعد به عنوان یک معلم میفرستندش به روستاهای سیستان و مردم تا میفهمند که ایشان آمده است و دکتری دارد، مریضهایشان را برای او میآورند که درمان کند. او سپس استاد دانشگاه میشود، معاون دانشگاه، بعد رییس دانشگاه و پس از آن، استاندار سیستانوبلوچستان، معاون وزیر و استاندار چند استان دیگر.
زندگی او سراسر درس و عبرت هم برای نسل امروز است که آسیبپذیریشان زیاد و آستانه تحمل مشکلاتشان کم شده است و هم برای مسئولین بسیار سازنده است. شیوه مدیریت و پیگیریهایشان که چندین بار در کتاب هم اشاره میشود که بقیه میگویند که ایشان دکتری پیگیری دارد و نکته دیگر مدیریتشان این است که دائم و بدون واسطه به زیردستانش سر میزند و بازدید میدانی او همیشه به راه است نه مثل مدیرانی که تمام مسئولیت را واگذار میکنند و نهایتاً با دوربین از اتاق خود شاهد و ناظر اعمال دیگران هستند. شاید تمام این معیارها و معیارهای دیگر باعث شده است که رهبری ایشان را «صدمرده» خطاب کنند و دیگران را عتاب کنند که ایشان را دهمرده خطاب نکنید.
کتاب درست است که به صورت اتوبیوگرافی درآمده است اما ظاهراً از روی مصاحبهها و فیلمهای دکتر حبیباله دهمرده پیاده شده است که الحق والانصاف آنقدر خوب و هنرمندانه پیاده شده است که گویی خود دکتر آن را نوشته و کتاب به زبان اول شخص نگاشته شده است. گرچه از خالق کتاب «آرزوهای دستساز» نیز جز این انتظار نمیرفت. این کتاب زیبا را محمدجواد کربلایی و میلاد حبیبی گردآوردند و انتشارات راه یار آن را منتشر کرده است.
نظر شما