سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): سومین دوره جایزه کتاب روایت پیشرفت به گام آخر خود نزدیک شده و قرار است در هفته نخست آبان اختتامیه آن برگزار شود. در این دوره کتابهای روایت پیشرفت در بخشهای حکمرانی و مدیریت، علمی و فناوری، فرهنگی اجتماعی، ادبیات داستانی، کودک و نوجوان و خانواده بررسی شد و طبق صحبت حمیدرضا میری، دبیر سومین دوره کتاب روایت پیشرفت در بخش ادبیات کتابی برگزیده نشد و به شایسته تقدیر اکتفا شد. بنابر همین اطلاع با مهدی کاموس، یکی از داوران بخش ادبیات جایزه گفتوگو کردیم و دلیل برگزیده نشدن اثری در این بخش را جویا شدیم.
- امسال داوره بخش ادبیات داستانی جایزه کتاب روایت پیشرفت بودید. کیفیت آثار را چطور ارزیابی کردید؟
من به همراه خسرو باباخانی، داور بخش ادبیات داستانی جایزه کتاب روایت پیشرفت بودیم و آثار رسیده به دبیرخانه را خواندیم. برای نخستین بار در این جایزه بخش رمان و ادبیات پیشرفت ایجاد شد. در دورههای گذشته (دوره اول و دوم) بخشهای علمی و فرهنگی وجود داشت، اما در این دوره به رمان پیشرفت هم توجه شد. اما نکته مهمتر این است که مباحات نظری و هنری، فلسفه ادبیات پیشرفت تبیین نشده است. موضوع دیگر، کلیشه ذهنی است که درباره ادبیات پیشرفت وجود دارد که این کلیشه به آثار مکتوب، تولیدات و داوری این حوزه آسیب زده است. امیدوارم دستاندرکاران دبیرخانه جایزه کتاب روایت پیشرفت در سال آینده جلساتی بگذارند برای تبیین فلسفه و نظریه ادبیات پیشرفت به عنوان یک گونه جدید که بتوان به آن فکر کرد.
در مجموع آنچه به عنوان ادبیات پیشرفت انتخاب و به جشنواره ارسال شد، بیشتر شامل پیشرفتهای علمی، توجه به ادبیات آخرالزمانی، بحثهای علمی و تخیلی، مسائل سفر قهرمان، ابرقهرمان و ژانر وحشت بود با نگاهی به گرایشهای انسانی ایرانی و جامعه ایرانی.
- به نظرتان در میان انواع مختلف جایزه، چه نیازی به جایزه کتاب روایت پیشرفت است؟
فکر میکنم جای جایزه کتاب روایت پیشرفت خالی بود و ایده این جایزه بسیار خوب است، برای اینکه جامعه میتواند مسیر حرکت خودش را در کتاب ارزیابی بکند. حالا جامعه ایرانی این روایت را میتواند در کتابهای زندگینامه و علمی بخواند که چطور یک ایده به پدیده تبدیل شده است. ضمن اینکه تبدیل ایده به پدیده چه مسیری را طی کرده است. به نظرم جای این موضوع به ویژه به دلیل اتفاقاتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا الان روی داده، خالی بود. ما نیاز داریم به برگزاری جشنوارههایی که فقط بحث فرم و ساختار در آنها نباشد، بلکه بحث ایدهها و مضامین هم در آن مطرح شود، برای مثال جشنواره ادبیات پیشرفت، جشنواره امید و جشنواره کار. با این نگاه وقتی به عنوان داور بخش ادبیات داستانی از من دعوت شد، داوری بخش رمان راپذیرفتم، با اینکه میدانستم احتمالاً رمانهای زیادی هم به جشنواره ارسال نخواهد شد.
- چرا؟
چون باید در این زمینه سیاستگذاری بشود و در واقع این جشنواره میتواند یک پیام به ناشران و نویسندگان بدهد که اگر در این زمینه آثاری نوشته شود، جشنوارهای هست که این آثار را میبیند؛ رصد میکند و جایزه میدهد. به نظرم برای اینکه چنین اتفاقی بیفتد باید نویسندگان تشویق به نوشتن در این زمینه بشوند و ناشران به این حوزه توجه کنند و کارشناسان آثار این حوزه را تشخیص دهند. چون خیلی اوقات آثاری درباره ادبیات پیشرفت هست یا زمینه کار درباره آن وجود دارد، اما دیده نمیشود. برای نمونه درباره پروژه سعید کاظمی آشتیانی (کار بر روی ناباروری) باید جریان و مسیر این تلاش را دید. به نظرم مسیر تلاش این دانشمند باید در زندگینامهها و وقایعنگاری دیده شود.
- چه پیشنهادی دارید که بخش ادبیات داستانی این جایزه قویتر شود؟
در اینجا مسئله ادبیات، انسان است و فکر میکنم درباره فلسفه ادبیات پیشرفت باید صحبت کنیم تا ادبیات پیشرفت بتواند خودش را به عنوان یک گونه بشناسد و از دام مثلاً گونههای فانتزی یا آخرالزمانی، علمی تخیلی و وحشت و … خودش را نجات بدهد و فاصله بگیرد. اگر ما مساله ادبیات پیشرفت را پیشرفت انسان بدانیم، میتوانیم در دو نکته تکلیف را روشن کنیم؛ نخست اینکه منظور ما دقیقاً از پیشرفت چیست؟ دیگر اینکه ادبیات پیشرفت چه رابطهای میتواند با جامعه ایرانی برقرار کند؟
پیشرفت تلفیق رشد کمی و کیفی است، مثلاً اگر تعداد شمارگان کتابها زیاد بشود، رشد کمی است، اما میزان مطالعه کنندگان زیاد شود، رشد کیفی است. پیشرفت جمع این دو است. به عبارتی اگر افزایش کتاب و کتابخانه منجر به افزایش سرانه مطالعه بشود، ما میتوانیم بگوییم در زمینه مطالعه کتاب پیشرفت داشتیم. در غیر این صورت فقط رشد کمی داشتیم و پیشرفت صورت نگرفته است. فکر میکنم در ادبیات پیشرفت باید نگاهمان را به سمت مسائل اجتماعی ببریم و مسئله ادبیات پیشرفت را به سوی مسئله انسان ایرانی سوق دهیم. در این زمینه باید بررسی کنیم طی دهههای اخیر انسان ایرانی چه پیشرفتی کرده است؟ در دو بعد؛ یکی بحث انسان ایرانی که چه پیشرفتهایی کرده و دیگری شخصیت ایرانی چه پیشرفت و جایگاهی نسبت به قبل و بعد از انقلاب داشته است. از همه مهمتر مسئله پیشرفتی که نسبت به انسان جهانی و بستر جهانی وجود دارد. تصور میکنم ادبیات پیشرفت باید معطوف به پیشرفت انگارههایی باشد که از انسان ایرانی وجود دارد، برای مثال انگاره و تصویر انسان ایرانی از یک کشور وابسته به کشوری مستقل، از سلطنت به جمهوری تغییر پیدا میکند که در آن پیشرفتی حاصل شده است. حالا باید دید چه قدر از این استقلال و جمهوری محقق شده است؟ که بحث دیگری است، اما این حرکت اتفاق افتاده است.
از طرفی انسان دانشگاهی ایرانی پیشرفت کرده است، چون در دهه ۶۰ انسان دانشگاهی ایرانی، انسانی بود که در دانشگاههای خارج از ایران تحصیل میکرد، اما انسان ایرانی دانشگاهی اکنون در کشور خودش تحصیل کرده و تجربه اندوخته است. همینطور انسان ایرانی قبل و بعد از انقلاب؛ انسان متدین، تمدن نو، دفاع مقدس، مدافع حرم که در اینجا تغییر انگارهها مهم است. در ایران روزگاری انگاره فداکاری در ایران، پتروس فداکار بود، بعد ریزعلی و پس از آن به سمت شهید حسین فهمیده رفت و امروز در میان نوجوانان علی لندی به عنوان انگاره فداکاری مطرح است.
اگر زمانی اسطوره جهان پهلوان تختی مطرح بود، امروز در کنار او شهید سلیمانی، همت، باکری، جهانآرا و… هم زبانزد مردم است که نماد پهلوانی، فداکاری و مردمداری هستند. چون قهرمانان جنگ قابل احترامند و با فداکاری و ایثار آنها طی دویست سال اخیرتنها در جنگ ایران و عراق، ما یک وجب از خاک کشور را از دست ندادیم. از این رو هنوز قهرمانان آن به کهنه سرباز تبدیل نشدند.
اگر ادبیات پیشرفت مسئلهاش را روی انسان و جامعه ایرانی بگذارد، در سال آینده میتواند در بخش رمان انتخابهای بهتری داشته باشد. ما در عرصه جهانی که نگاه میکنیم در بحث خانواده پیشرفت داشتیم، به عبارتی در قرن بیست و یکم که خانواده در اکثر کشورها به ویژه در جهان غرب متزلزل شده، در ایران هنوز یک رکن اصلی جامعه است. در خانواده ایرانی، سالمندان هنوز حضور دارند و به آنها احترام گذاشته میشود.
زمانی در ایران متفکرانی چون فارابی، ابنسینا و ابوریحان داشتیم و پس از آن دانشمند شاخصی نداشتیم. شاید بتوانیم پرفسور حسابی و فضلالله رضا را نام ببریم، اما الان دانشمندان نانو، شبیهسازی و نظامی همه در ایران درس خواندند و در این عرصهها به موفقیتهایی دست پیدا کردند.
- در زمینه ادبیات چه پیشرفتی حاصل شده است؟
در عرصه ادبیات در بخش شعر هم پیشرفت داشتیم. در اول انقلاب که نصرالله مردانی غزل حماسی سرود، یک ژانر جدید در ادبیات را پایهگذاری کرد. همچنین تحولی که در خاطرهنویسی به ویژه در دفاع مقدس روی داد، همچنین تحول در ادبیات کودک و نوجوان هم پس از انقلاب اتفاق افتاد… از این رو ادبیات پیشرفت یعنی ادبیاتی که بتواند انسان ایرانی را به خودش بشناساند.
بنابراین فکر میکنم منهای دستاوردهای علمی، اقتصادی و… حرف نخست را باید در جایزه کتاب ادبیات پیشرفت به سمت انسان و جامعه ایرانی معطوف کرد و پیشرفت را در این زمینه دید که ما از جامعه استبدادی چند گام جلوتر آمدیم. با محاسبه گامهای جلو آمده میتوان پیشرفت را تخمین زد.
نظر شما