چهارشنبه ۹ آبان ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۲
نگاهی به تاریخچه آوازهای فوتبال در ایران با کیوان آقامحسنی

نویسنده کتاب «آوازهای فوتبال در ایران» گفت: آن‌چه من در «آوازهای فوتبال در ایران» به عنوان آوازهای فوتبال قلمداد می‌کنم، مجموعه رفتارهای صوتی - موسیقایی هواداران روی سکوهاست که توسط خود تماشاگران سازماندهی می‌شود. این‌که چطور توانستم به شعارهای هواداران از منظر موسیقی بپردازم ریشه در رویکرد رشته مردم شناسی موسیقی داشت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «آوازهای فوتبال در ایران» به همت انتشارات پارت منتشر شده است. پرداختن به موضوع شعارهای هواداران فوتبال در ایران از منظر موسیقی، برای اولین بار در این کتاب رقم خورد. نویسنده این کتاب، کیوان آقامحسنی دانش آموخته رشته اتنوموزیکولوژی (مردم شناسی موسیقی) در کشور آلمان و عضو هیئت علمی گروه موسیقی دانشگاه گیلان است.

کتاب «آوازهای فوتبال در ایران» به بررسی نقش و تأثیر موسیقی و شعارهای هواداری در فوتبال ایران می‌پردازد و این پدیده را به‌عنوان یک رفتار فرهنگی مورد تحلیل قرار می‌دهد. به‌جای تمرکز صرف بر بعد هنری موسیقی، به بررسی چگونگی تعامل و استفاده از موسیقی در رفتارهای اجتماعی و فرهنگی هواداران فوتبال پرداخته شده است. این کتاب از معدود آثاری است که موسیقی را نه به عنوان یک اثر هنری، بلکه به عنوان یک رفتار انسانی در جامعه ایران مورد مطالعه قرار داده و به موسیقی به عنوان امری فرهنگی که انسان‌ها با هر سطح دانش موسیقایی به آن می‌پردازند، نگریسته است. «آوازهای فوتبال در ایران» تاریخ فوتبال ایران در حدود نیم قرن اخیر را از منظر شعارهای روی سکوها واکاوی کرده و مروری بر رفتارهای صوتی‌موسیقایی هواداران فوتبال در ورزشگاه طی پنجاه سال گذشته و شناخت روند تغییرات آن است.

در ادامه گفت‌وگو خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) با کیوان آقامحسنی نویسنده کتاب «آوازهای فوتبال در ایران» می‌خوانیم.

انگیزه‌ی شما از نگارش چه بوده و اینکه مراحل پژوهش چه مدت به طول انجامید.

شکل‌گیری ایده کتاب «آوازهای فوتبال در ایران» به اوایل دهه‌ی ۱۳۸۰ شمسی بر می‌گردد زمانی که دانشجوی رشته موسیقی در تهران بودم؛ گاهی به استادیوم می رفتم و نسبت به شعارها و ترانه‌هایی که هواداران روی سکوها می‌خواندند کنجکاو می شدم. پرسش‌های زیادی در مورد این شعارها در ذهنم ایجاد می‌شد، اما چگونگی مواجهه با این پرسش ها را نمی‌دانستم تا اینکه با رشته مردم شناسی موسیقی آشنا شدم و با توجه به اینکه در آن سال‌ها این رشته هنوز در ایران فعال نبود، برای ادامه تحصیل عازم آلمان شدم. تحصیل در این رشته گره‌های ذهنی‌ام را گام به گام گشود. پس از پایان تحصیلات و بازگشت به ایران مصمم شدم این پژوهش رو به انجام برسانم. تحقیقات میدانی و مطالعات نظری حدود ۴ سال و نگارش کتاب نیز حدود یک سال زمان برد.

- در نگاه اول، موسیقی و فوتبال خیلی دور از هم به نظر می آیند، چگونه در این کتاب بین هر دو حوزه پیوند برقرار کردید؟

لازم است به این نکته اشاره کنم که آن‌چه من در این اثر به عنوان آوازهای فوتبال قلمداد می‌کنم، مجموعه رفتارهای صوتی - موسیقایی هواداران روی سکوهاست که توسط خود تماشاگران سازماندهی می‌شود و ترانه‌های هواداری که به سفارش باشگاه‌ها ساخته می‌شوند، مد نظر نبوده‌اند. این‌که چطور توانستم به شعارهای هواداران از منظر موسیقی بپردازم ریشه در رویکرد رشته مردم شناسی موسیقی داشت. در این رویکرد موسیقی به عنوان یک فعالیت نگریسته می‌شود که افراد با هر سطح دانش موسیقایی به آن مشغول هستند و فقط شامل موسیقی‌دانان نمی شود. با این رویکرد شعارخوانی و ترانه‌خوانی هواداران فوتبال روی سکوها نیز یک رفتار موسیقایی قلمداد می‌شود.

یکی از نکات مهم این کتاب، معرفی برخی شعارهای قدیمی مربوط به دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شمسی است. مختصات شعارها در آن دوران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

فوتبال در دهه‌ی ۴۰، وارد معادلات هویتی در جامعه ایران شد و نتیجه آن شکل‌گیری دوگانه‌های رقابتی نظیر تاج-دارایی، شاهین-دارایی، شاهین-تاج و در آخر این دهه دو گانه‌ی تاج-پرسپولیس است. این رقابت در دو سطح اتفاق می‌افتاد، یکی رقابت فوتبالی روی زمین چمن و دیگری به عقیده من یک رقابت موسیقایی روی سکوها بین هواداران دو تیم بود. در اینجا شعارها تبدیل به ابزار رقابت و مبارزه بین هواداران می‌شد. من با مصاحبه با فوتبالیست‌ها، خبرنگاران قدیمی و همچنین تماشاگران فعال آن دوره، ۴۲ مورد شعار مربوط به دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ را شناسایی و آن‌ها را به ۴ گونه‌ی موسیقایی شعارهایی کوتاه بر اساس اشعار عامیانه، شعارهایی بر اساس نوحه‌های مذهبی، شعارهایی بر اساس ترانه‌های مردم پسند روز و شعارهایی بر اساس گونه تصنیف تقسیم کرده‌ام.

علاوه بر تنوع موسیقایی که به آن اشاره کردم، جنبه‌ی مهم دیگر در این دو دهه، ظهور پدیده‌ی بوقچی‌ها بوده است. نام آشناترین آن‌ها؛ محمد بوقی، بوقچی شاهین و در ادامه پرسپولیس و افرادی همچون یدالله بوقی و حسن تارزان بوقچی‌های تیم تاج هستند.

- چرا امروزه دیگر با شخصیت‌هایی همچون محمد بوقی در ورزشگاه‌ها روبرو نیستیم؟

به این پرسش شما از دو جنبه می‌توانم پاسخ دهم. این موضوع هم دلایل موسیقایی و هم دلایل فراموسیقایی دارد. امروزه در سکوها تحت تاثیر فرهنگ جهانی، تاکید بیشتر بر ترانه‌خوانی است. به کلام دیگر، شعارها هم طولانی‌تر و هم ملودیک‌تر شده‌اند و این کار را برای همراهی بوق سخت می‌کند، چون که اساساً بوق برای شعارهای ریتمیک و کوتاه مناسب است. همین باعث شده که بوق دیگر ساخته نشود و همچون یک ساز قدیمی ارزش تاریخی و موزه‌ای پیدا کند و بوقچی هم دیگر رئیس سکوها نیست و معدود بوقچیان قدیمی، نقشی جانبی در روند تشویق‌ها دارند و بیشتر افرادی سالخورده هستند که احترامشان روی سکوها حفظ می‌شود یا حداقل تلاش می‌شود که حفظ شود. دلایل فرا موسیقایی به نظرم به این بازمی‌گردد که از اوایل دهه‌ی ۱۳۷۰ شمسی، سیاست‌گذاری‌های انتظامی به این سمت رفت که یک نفر مقتدر ریاست کلیه سکوها را به عهده نداشته باشد و این اقتدار در جایگاه‌های مختلف تقسیم و شکسته شود.

- تحلیل شما از شعارهایی که امروزه در ورزشگاه‌های ایران خوانده می‌شوند، چیست؟

البته در این فرصت کوتاه، مجالی برای تحلیل نیست، اما من فصل آخر کتاب را تمام و کمال به شرایط امروز شعارها اختصاص و روابط بین بخش‌های مختلف سکوها را از نظر میزان مشارکت در تشویق‌ها مورد بررسی قرار داده‌ام. باید اشاره کنم که مکان تحقیق من ورزشگاه آزادی بوده، البته تحقیقاتی هم در ورزشگاه یادگار تبریز و در میان پُرشورها انجام دادم که در این کتاب مجال برای انتشارش نبود و آن را به صورت جداگانه منتشر خواهم کرد. واقعیت این است که امروزه شعارها نسبت به گذشته ملودیک‌تر شده‌اند و مهم‌ترین منبع تغذیه این شعارها نوحه‌های مذهبی هستند. این موضوع هم از منظر موسیقایی و هم غیر موسیقایی در کتاب مورد تحلیل قرار گرفته است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها