شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۰
رهنمودهای عملی اسلام برای سیاست داخلی، ملی و بین‌المللی

حبیب‌الله عظیمی، دانشیار پژوهشی کتابخانه ملی و مولف کتاب «سیاست خارجی و روابط بین‌الملل در فقه اسلامی» گفت: سیاست کشور چه در سطح داخلی و ملی و چه در سطح بین‌المللی، بخش مهمی از برنامه‌های راهبردی و استراتژی‌های عملی اسلام را به خود اختصاص داده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا اسلام یک دین جهانی، همگانی و فراگیر است. به یک قوم و نژاد، کشور، قاره و منطقه اختصاص ندارد و یک آئین بزرگ انسانی است که برای هدایت و سعادت تمام انسان‌ها و نجات بشریت آمده است. سیاست چه در سطح داخلی و ملی و چه در سطح بین‌المللی، بخش مهمی از برنامه‌های راهبردی و استراتژی‌های عملی اسلام را به خود اختصاص داده است. با حبیب‌الله عظیمی، دانشیار پژوهشی کتابخانه ملی و مولف کتاب «سیاست خارجی و روابط بین‌الملل در فقه اسلامی» در زمینه رابطه دولت اسلامی با دیگر دولت‌ها به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

در کتاب «سیاست خارجی و روابط بین‌الملل در فقه اسلامی» مسئولیت‌های فراملی دولت اسلامی چه مقوله‌هایی را در برمی‌گیرد و چگونه تبیین شده است؟

به طور عام مسئولیت اولیه هر دولتی رفع نیازهای اولیه داخلی کشور و حل مسائل ملی مردم و مملکت خویش است. در کل دولت اسلامی دو وظیفه عمده ملی و فراملی دارد. حال اگر فقط بحث وظیفه ملی باشد و بحث فراملی در میان نباشد، هیچ مشکلی پیش نمی‌آید اما اگر تزاحم بین وظایف فراملی دولت اسلامی و رفع نیازهای داخلی پیش آید، از یک سو رفع نیازهای داخلی و از سوی دیگر مسئولیت‌های فراملی مطرح می‌شود. در چنین شرایطی اینکه اولویت با کدام یک از این مسئولیت‌هاست، مطرح می‌شود. مسئولیت‌های فراملی طبیعتاً در روابط بین‌الملل ارتباط دولت اسلامی با دولت‌های دیگر تاثیرگذار است.

فقه‌های قدیم کشورهای دیگر را به اسلام، دارالکفر و دارالحرب تقسیم کرده‌اند. این تقسیم‌بندی وظایف و نوع روابط را در مسئولیت‌ها و ارتباط با دولت‌های دیگر بر اصول، مبنا و ضوابط تعیین می‌کنند. اینکه دولتی که قرار است با آن رابطه برقرار کند، آیا اسلامی است یا خیر؟ آیا دولت کفراست؟ در چه حدی با آن دولت رابطه برقرار کند و این رابطه را چگونه و بر چه اساسی تنظیم کند؟ آیا دولت دارالحرب است که با نظام اسلامی جنگ و ستیز دارد که مصداق چنین دولتی اسرائیل و آمریکا است. این بحث مطرح می‌شود که رابطه را چگونه باید تنظیم کند.

جدای از این تنظیم روابط دولت اسلامی با کشورهای دیگر، دولت اسلامی به طور عام مسئولیت دیگری در رابطه با ستمدیدگان جهان، مظلومان و نهضت‌های آزادی‌بخش دارد، به ویژه اگر کشورهای مظلوم و ستمدیده مسلمان باشند، این مسئولیت فراملی را در برمی‌گیرد. در چنین شرایطی دولت اسلامی نمی‌تواند نسبت به این موارد چشم‌پوشی کند و اقدامی انجام ندهد.

در چنین شرایطی این بحث مطرح می‌شود، وقتی دولت اسلامی بخواهد به نهضت‌های آزادی‌بخش، ستمدیدگان و مظلومان جهان به ویژه مسلمانان کمک کند و از سوی دیگر نیاز داخلی نیز وجود داشته باشد، تزاحم پیش می‌آید و اینکه کدام اولویت است، مطرح می‌شود، در چنین شرایطی تصمیم‌گیری چگونه و بر چه اساسی است؟

در دولت اسلامی و در بحث فراملی این مسئله مطرح می‌شود، اولویت‌ها مشخص می‌شود و بر اساس اولویت‌ها و دید اسلام و فقهای اسلام قدر متقنی که قابل شبهه نیست، مطرح می‌شود. البته ناگفته نماند که در چنین شرایط تزاحم که مسئولیت فراملی دولت اسلامی با نیاز داخل کشورش تزاحم کند، مواردی مورد یقین است. از جمله این موارد می‌توان به کمک معنوی به مستضعفان، ستمدیدگان و نهضت آزادی‌بخش اشاره کرد. البته کمک معنوی شامل کمک‌های سیاسی و فرهنگی است. ناگفته نماند که کمک انواعی دارد که کمک معنوی شامل کمک‌های سیاسی و فرهنگی یکی از انواع آن است. برخی دیگر از کمک‌ها، کمک‌های ضروری هستند. کمک‌های ضروری شامل کمک به آسیب‌دیدگان حوادث، بلایای طبیعی مثل قحطی، سیل، زلزله و جنگ را شامل می‌شود. در این شرایط کمک برای نجات مسلمانان جهان یا هر انسان دیگر مورد لزوم و اضطرار است.

مورد سوم کمک‌های ارجح و اصلح است. کمک‌های ارجح و اصلح کمک‌هایی است که دولت اسلامی به راحتی می‌تواند آنها را انتخاب کند، گاهی برخی از کمک‌ها هم‌وزن و در اولویت، نزدیک به هم و همسان هستند. در چنین شرایطی دولت اسلامی باید بسنجد که کمک ارجح کدام است. این تشخیص با ولی امر و رهبر مسلمانان است، ولی امر مسلمین در چنین شرایطی با کمک گرفتن از متخصصان و رعایت اصل مصلحت و مقتضیات زمان کمک ارجح را تشخیص می‌دهد. اینکه کدام نهضت آزادی‌بخش است و به چه اندازه اولویت دارد.

بر اساس کتاب «سیاست خارجی و روابط بین‌الملل در فقه اسلامی» تنظیم روابط دولت اسلامی باید بر اساس اصول و ضوابطی انجام بگیرد، این تنظیم روابط چه اصول و ضوابطی را دربرمی‌گیرد؟

تنظیم روابط دولت اسلامی بر اساس اصول و ضوابط سیاست خارجی و سیاست بین‌الملل تقسیم می‌شود. در کتاب «سیاست خارجی و روابط بین‌الملل در فقه اسلامی» تلاش کردم بیان کنم که دولت اسلامی تا چه حد و با چه مبانی، ملاک‌ها و ضوابطی می‌تواند سیاستگذاری کند. برای تبیین این نکته شاهد و مثال‌هایی را از آیات قرآن مجید، مبانی قرآنی، حدیثی، سنن و روایت استخراج کردم و استدلال‌ها نیز بر پایه همین منابع آورده شده است.

هر یک از این اصول در دو بخش روابط خارجی و بین‌الملل ذکر شده و سعی کردم بر اساس اصول و مبانی، سیاست خارجی و ملاک‌های بین روابط بین‌الملل را مستند و مستدل یعنی با استناد بر آیات و روایات و سیره پیامبر و حضرت علی (ع) بیان کنم. در واقع وجه تمایز آن این است که اینجا مستند بیان شده است و دیدگاه اسلام و فقه اسلامی در این دو مورد مهم است. به این جهت هر یک از اصولی که در کتاب ذکر شده است، همه ادله فقهی بر اساس همین منابعی که ذکر کردم، آورده شده است.

اصول و مبانی فقه اسلامی در سیاست اسلامی چیست و بر چه مبنا و اصلی به کار گرفته می‌شود؟

فقه اسلامی در سیاست اسلامی یکسری اصول است که دولتمردان و کسانی که در ارتباط‌های سیاسی در کشورهای دیگر هستند، در خصوص سیاستگذاری باید این اصول را اصل بدانند و توجه به این اصول را در هر مرحله مدنظر داشته باشند، در هر مرحله تنظیم ارتباطشان این اصول مدنظرشان باشد و بر پایه این اصول به جلو بروند.

اصل اول توحید است، اعتقاد به توحید داشته باشیم که منشا همه انسان‌ها و خلقت همه با خداوند بوده است، در واقع انسان ابتدا در مقابل خدا مسئول است و باید پاسخگو باشد و پاسخگو بودن به سلسله مراتبی که در واقع طول آن ارتباط با خدا باشد، اینها مطرح می‌شود و طبیعتاً این توحید انسان‌ها و دولتمردان را از تبعیض نژادی، قومی دور می‌کند.

اصل دوم دعوت است. منظور از اصل دعوت و مرحله بعد جهاد رساندن پیام اسلام به جهانیان و مردم و دولت‌های کشورهای دیگر و تبلیغ دین است. این هم یک وظیفه است که باید تبلیغ شود و پیام رسانده شود. اگر کافران مانعی برای رساندن پیام ایجاد نکردند که مطلوب است اما اگر مانعی ایجاد کردند و با خشونت و جنگ به جلو آمدند، که مانع ایجاد کنند، در آنجا بحث جهاد مطرح می‌شود که منظور دفاع است و جهاد ابتدایی منظور نیست. با استناد به آیه جهاد و دفاع بحث دفاع مطرح می‌شود. اینکه رئیس جمهور شهید ما شهید رئیسی در سازمان ملل قرآن را در دستش می‌گیرد، یا رئیس جمهورهای ایران مطالبی از قرآن یا نهج‌البلاغه در عدل و انصاف مطرح می‌کنند، در همین راستا است. جا دارد از آن تبلیغی که دولت اسلامی و در راس آن ولی فقیه دارد، برای رساندن پیام اسلام به جوانان و ملت‌ها، این اصل باید در سیاستگذاری دولت اسلامی لحاظ شود.

اصل سوم عدالت است، در ارتباط‌ها باید عدالت و انصاف رعایت شود.

اصل چهارم عزت و سیادت اسلامی است، در هر مرحله‌ای عزت مسلمان، دولت و ملت اسلامی باید حفظ شود.

اصل پنجم نفی سبیل است. یعنی به گونه‌ای این قراردادها تنظیم و منعقد شود که آنها تسلطی بر یک کشور اسلامی نداشته باشند. منافع مشترک در ارتباطات وجود دارد، اما آنها تسلطی بر یک کشور مسلمان ایجاد نکنند. مثل همان قراردادهای قبل از انقلاب که تسلط کفار را بر کشور، نفت و منابع طبیعی ما ایجاد می‌کرد. این قضیه نفی سبیل نیز در سیاستگذاری باید لحاظ شود.

اصل ششم وفاداری و التزام به قراردادها و پیمان‌های بین‌المللی است. قرارداد باید با تدبیر و لحاظ کردن همه جوانب بسته شود، وقتی قرارداد و پیمان‌های بین‌المللی بسته شد، مسلمانان باید روی اصل وفاداری وفادار باشند.

اصل هفتم تولی و تبری است. کشورهایی مسلمانند و یا حمایت از مسلمانان می‌کنند، از نهضت‌های آزادی‌بخش حمایت می‌کنند، اینها رابطه دوستی دولت اسلامی با این دولت‌ها برقرار می‌کند، کشورهایی که مدافع ظالمان و غاصبان هستند، دولت اسلامی در سیاستگذاری خود اگر نتوانست تاثیر مثبت بگذارد، باید تبری بجوید و فاصله بگیرد.

اصل هشتم همزیستی مسالمت‌آمیز و صلح است. مسلماً همزیستی مسالمت‌آمیز و صلح یک اصل است که مبنای دولت اسلامی باید این باشد که مسالمت‌آمیز و صلح مسیر سیاستگذاری را دنبال کند.

اصل نهم اصل تعلیف قلوب است. دولت‌های اسلامی باید برای جذب برخی کشورها و تعلیف قلوب آنها هزینه معنوی و مادی کند. در مجامع اسلامی زمانی که دولت اسلامی یک رای دارد و می‌تواند از آن رای استفاده کند یا حامیانی را به کمک معنوی و مادی و با تعلیف قلوب جذب کند، مجاز است که این کار را بکند.

بخش دوم تعلیف قلوب هم در خصوص نهضت‌های آزادی‌بخش و ستمدیدگان است. بر مبنای تعلیف قلوب دولت اسلامی می‌تواند، به اینها کمک کند که در مواردی جزء ضروریات است. این نه اصل که من استخراج کردم، عمده اصول است و ممکن است در موارد دیگری یکسری اصول دیگری مطرح شده باشد که از لحاظ معنا و مفاد داخل یکی از این اصول قرار بگیرد. بنابراین دولت اسلامی در سیاستگذاری خود که بخواهد در مقام اجرا، فعالیت‌های سیاسی را تنظیم کند، باید بر مبنای این اصول به جلو برود. حالا این اصول هم می‌تواند بین دولت‌ها و هم بین دولت اسلامی با مجامع بین‌المللی باشد و هم می‌تواند بین افراد و نهادهای کشور اسلامی و افراد و نهادهای کشور دیگر باشد. این اصول برای تمام جنبه‌ها است و عمدتاً در سیاستگذاری دولت مطرح می‌شود.

در کتاب «سیاست خارجی و روابط بین‌الملل در فقه اسلامی» اصول حاکم بر روابط بین‌المللی در فقه اسلامی چه مقوله‌هایی را دربرمی‌گیرد که روابط بین‌الملل با پیروی از آنها آسان‌تر می‌شود؟

در روابط بین‌الملل یکسری اصول و در واقع یکسری ملاک و مبنا در اسلام مطرح شده است و بر مبنای این ملاک‌ها و مبانی دولت اسلامی می‌تواند روابطش را با کشورهای دیگر تنظیم کند. در واقع این اصول روابط بین‌الملل مبنا است. یکی از اصول، احترام به آزادی انسان‌ها و پاسداشت و تقویت کرامت انسانی در تعاملات بین‌الملل است. یعنی به آزادی انسان‌ها احترام بگذارد که انسان‌ها در تعاملات کرامت دارند، در روابط بین‌الملل این یک اصل مبنایی است. مبنا و ملاک دوم تعامل با واحدهای بین‌المللی و به رسمیت شناختن آنهاست. در واحدهای بین‌المللی اعم از ادیان، نگرش‌ها و حکومت‌ها این ملاک وجود دارد که دولت اسلامی باید تعامل داشته باشد.

اصل دیگر؛ همزیستی مسالمت‌آمیز و تعامل با دیگران از هر ملیت و مذهب است. اینجا ملیت‌ها و مذهب‌ها مدنظر است. اصل چهارم رفق و مدارا و نفی اساس خشونت است. باید به گونه‌ای روابط تنظیم شود که ایجاد خشونت نکند.

اصل بعدی، اصل گفت‌وگو برای حل مسائل با رعایت احترام متقابل در تعاملات بین‌الملل است. این گفت‌وگو به عنوان یک اصل است. یعنی رفق و مدارا بعد از اینکه انجام شد، اگر اختلافی پیش آمد، گفت‌وگو انجام شود و اگر گفت‌وگو نتیجه نداد و آنها شروع به عملیات خشونت‌آمیز کردند، در اینجا دولت اسلامی باید مقابله کند.

اصل بعدی؛ در صورت مسدود بودن راه‌های دیگر مقابله به مثل در حد مجاز است. اگر دولت اسلامی نتواند در مقابل دولت‌های متخاصم و آنهایی که موضع می‌گیرند، با راه‌های مسالمت‌آمیز و با رفق و مدارا به جلو برود و به نتیجه نرسید و دولت متخاصم اصرار دارد، اعمال خشونت‌آمیز علیه دولت اسلامی ایجاد کند، در اینجا دولت اسلامی مقابله به مثل می‌کند. در واقع مجاز است و اسلام فرموده است که باید مقابله به مثل شود.

با توجه به زمان‌های مختلف آیا امکان دارد که این اصول‌ها جابجا شود و دولت اسلامی در روابط بین‌الملل دچار تناقض شود؟

دولت اسلامی در روابط بین‌الملل گاهی دچار تناقضات می‌شود و باید از این تناقضات عبور کند. در بخشی از کتاب «سیاست خارجی و روابط بین‌الملل در فقه اسلامی» ذکر کرده‌ام که دولت اسلامی چگونه و به چه شیوه‌ای باید عبور کند. در واقع در روابط بین‌الملل اصولی که ذکر شده است، ملاک و مبناست و تصمیم‌گیری‌ها برآمده از این اصول است. اینها زیربنا و آنها روبناست، بنابراین مفاد آنها عملاً در دولت اسلامی وجود دارد. در تنظیم رابطه و سیاستگذاری دولت اسلامی چه در اصول نه‌گانه اول و چه در اصول نه‌گانه دوم، باید دولتمردان تشخیص بدهند که با کدام کشور، در چه حدی و تا چه میزان از اصول پیروی کنند.

ممکن است که امکان اجرای این اصول فراهم نباشد و این اصول و مبناها قابل اجرا نباشد اما این اصول و مبناها دست دولت اسلامی را باز می‌گذارد تا بر مبنای مقتضیات زمان و شرایط کشورهای دیگر، شرایط و مقتضیات زمان را بر اساس صلاح کشور خویش در نظر بگیرد که کدام اصول و در رابطه با کدام کشور باید کاربرد بیشتری داشته باشد. میزان استفاده از اینها زیرنظر رهبر و ولی فقیه جامعه و با هم‌اندیشی و تعیین اولویت‌ها در زمانی که اولویت‌ها مشخص نیست، تعیین می‌شود. در واقع آنجا که وضعیت مشخص است، اصول به کار گرفته می‌شود و آنجا که مشخص نیست، باید زیرنظر ولی فقیه و دولت تعیین شود.

در میزان به کارگیری از این اصول تا چه حد تامین رفاه مردم در کشور اسلامی مدنظر قرار می‌گیرد و در چه شرایطی به کارگیری اصول نامبرده برتری دارد؟

تنظیم رابطه دولت اسلامی با دولت‌های دیگر بر مبنای این اصول، نباید تضادی با منافع ملی داشته باشد. وقتی اصل سیاست خارجی و سیادت اسلامی لحاظ شود و عزت اسلامی و عدم تسلط کفار با کشورهای اسلامی مطرح باشد، به کارگیری این اصول با منافع کشور و مردم در تضاد نخواهد بود. ولی آنجا که صرفاً بحث رفاه مطرح می‌شود، بحث تامین رفاه داخل و نیاز داخل کشور مطرح می‌شود و دولت اسلامی بخواهد به ستمدیدگان کمک کند، نیز تضادی پیش نمی‌آید.

این پرسش مطرح می‌شود که بالاخره هر دولتی بودجه خاص و امکانات خاصی دارد، در تقابل با این شرایط باید چه تصمیمی بگیرد؟

نیاز داخل را داریم؛ حمایت از نهضت آزادی‌بخش را هم داریم، دقیقاً مانند زمان اکنون که بحث حزب‌الله مطرح شده است و اسرائیل و آمریکا هم متخاصم هستند و در کنار آن انصارالله هم هستند. گروه مقاومت در مقابل کشورهای متخاصم ایستادند و از سوی دیگر دولت اسلامی از انصارالله و حزب‌الله حمایت می‌کند. در اینجا این بحث مطرح می‌شود که یکسری نیازهای مادی در داخل کشور وجود دارد اما این موارد ارجح می‌شود. آنجا که تامین منافع داخلی مانند سیل و زلزله جزو ضروریات و اوجب واجبات است، اما دولت هزینه کند تا سطح رفاه عمومی بالا برود، در اینجا این بحث یعنی ارتقاء رفاه عمومی جامعه و نه بحث‌های ضروری مطرح می‌شود.

این یک طرف قضیه است و طرف دیگر کمک به نهضت‌های آزادی‌بخش است که گروه‌های مقاومتی جلوی کشورهای متخاصم اسلام و مسلمین ایستاده‌اند. در اینجا این بحث مطرح می‌شود که آیا ارتقای رفاه عمومی ضرورت بیشتری دارد یا تقویت بنیه آوارگان حزب‌الله و فلسطین، کدام واجب‌تر و ضروری‌تر است؟ بی تردید در مقابل ارتقای رفاه، کمک به نهضت آزادی‌بخش واجب‌تر و لازم‌تر است. ولی در اینجا نیاز ضروری برطبق مثال‌هایی که مطرح شد، کمک به کشور است. در نهایت برای تصمیم‌گیری در چنین شرایطی قطعاً موارد هموزن از سوی ولی فقیه با مشورت متخصصان سنجیده می‌شود و تصمیم درست به اجرا در می‌آید.

ساز و کارهای سیاست خارجی در اسلام، خصوصاً با الگوبرداری از سازوکارهای سیاست خارجی پیامبر اسلام (ص) در کتاب «سیاست خارجی و روابط بین‌الملل در فقه اسلامی» چگونه تبیین شده است و چه راهی را برای امروز پیش پای ما می‌گذارد؟

سازوکارهایی که پیامبر اسلام داشتند، جنبه مبنایی دارد. پیامبر اسلام از انواع سازوکارهای استفاده کرده‌اند که در کتاب «سیاست خارجی و روابط بین‌الملل در فقه اسلامی» شرح داده شده است. دولت اسلامی می‌تواند از این سازوکارهای استفاده کند. در بحث دیپلماسی باید تولید قدرت در دولت اسلامی صورت بگیرد و بر این مبنا دولت باید این سازوکارها را دنبال کند. زمانی که تولید قدرت صورت گرفت، خوشبختانه دولت اسلامی در چند سال اخیر با رهنمودهای رهبری یک مسیر و مبنا در تولید قدرت دارد. منظور از وقتی که دولت اسلامی تولید قدرت کند، وقتی است که در تنظیم رابطه‌اش، تولید قدرت داشته باشد. در مجموع دولت اسلامی باید به دنبال تولید قدرت سخت و تولید قدرت نرم باشد، شاخص‌های هر کدام در کتاب «سیاست خارجی و روابط بین‌الملل در فقه اسلامی» بیان شده است. منظور از تولید قدرت سخت (مادی)؛ قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی است و منظور از قدرت نرم در دولت اسلامی قدرت معنوی است. در واقع دولت اسلامی از قدرت معنوی (قدرت نرم) یعنی از سخت‌افزار و نرم‌افزار استفاده می‌کند تا قدرت کشور را بالا ببرد.

قدرت نرم بدون تهدید است و شاخصه‌های آن دینداری، مردم‌سالاری، فرهنگ شهادت، عدالت، اصول استقلال و آزادی و سرمایه‌های نرم داخلی و فعالیت‌های فرهنگی و رهیافتی در موضوعات استکبار جهانی است که مصادیق فعالیت‌های فرهنگی آن ذکر شده است و بحث تحلیف قلوب جزء این قدرت نرم است. یعنی پیامبر اکرم در تنظیم قدرت خویش با نقاط و بلاد مختلف از روش‌های دیپلماسی استفاده می‌کرد، این روش‌ها در کتاب ذکر شده است و الگویی مناسب برای دولت اسلامی به شمار می‌رود. علاوه بر به کارگیری سازوکارها تلاش این است که دولت اسلامی احساس قدرت کند و قدرتمند و قوی شود. دولت اسلامی به عنوان یک وظیفه می‌تواند در تنظیم رابطه خویش با کشورهای دیگر خوب سیاستگذاری کند و به دنبال قدرت هم باشد و در جهت تقویت کشور قدرت نرم را همراستا با قدرت سخت در جنبه‌های مختلف افزایش دهد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها