دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۳
داستان‌های جلال را با پیش‌فرض نثر تلگرافی، به گزارش تقلیل داده‌ایم

نورانی مطرح کرد: وقت آن رسیده که تعریف تکراری و پوسیده نثر تلگرافی (کوتاه، موجز، کوبنده و توفنده) را از روی جلال برداریم و به وجه قصه‌گویی او بیشتر بپردازیم با پیش‌فرض نثر تلگرافی ما داستان‌های جلال را به گزارش تقلیل داده‌ایم، لازم است که جلال را از زندان افکار پوسیده رها کنیم.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سمیه خاتونی: همزمان با یکصدویکمین سالروز تولد جلال آل‌احمد، نویسنده نامدار معاصر، نشست تخصصی «بررسی نقش جلال آل‌احمد در ادبیات معاصر» با حضور تعدادی از نویسندگان و استادان ادبیات فارسی در محل خانه- موزه سیمین و جلال برگزار شد. این مراسم از ساعت ۱۴ تا ۱۶ روز یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳ (سالروز تولد جلال آل‌احمد) دراین مکان فرهنگی برگزار شد. خانه- موزه سیمین و جلال یک نهاد فرهنگی همگانی، تحت مدیریت شرکت توسعه فضاهای فرهنگی وابسته به شهرداری تهران است که از سال ۱۳۹۷ مورد بهره‌برداری قرار گرفته و طی این مدت، به مناسبت‌های گوناگون همایش‌ها و نشست‌های تخصصی ویژه‌ای را برگزار نموده و مورد توجه و استقبال دوستداران فرهنگ و ادب فارسی قرار گرفته است.

سرنوشت فرهنگی ما به دستان و همت دو صالحی گره خورده است

محمدحسین دانایی، خواهرزاده جلال، در ابتدای این مراسم گفت: با تشکر از شرکت‌کنندگان و مسئولانی که این بنای فرهنگی را بنا کردند. ما از سال گذشته تا کنون برنامه‌های زیادی را با هدف شناخت جلال و این مسیر فرهنگی به ثمر رسانده‌ایم از جمله چاپ یادداشت‌های روزانه جلال آل احمد در روزنامه اطلاعات که حقیقتاً کار بزرگی بود، همان‌طور که بزرگ علوی گفته، شاهکار هدایت و جلال زندگی و یادداشت‌های روزانه و خاطراتشان است. ما سعی کردیم اینها را که به عنوان امانتی در دست ما بود حفظ کنیم و به تاریخ هدیه دهیم. همچنین آثار به جا مانده از هر دوی این بزرگواران، سیمین و جلال را، که به امانت در دست ما بود به جامعه ادب و فرهنگ دوست ایران عرضه کردیم.

وی افزود: در ادامه پیگیری کرده‌ایم که خانه پدری آل‌احمد در پاچنار به یک محل فرهنگی تبدیل شود اما از کم‌کاری میراث فرهنگی در تعجبم که این ملک هنوز آماده بهره‌برداری فرهنگی نشده است. خواهر زاده جلال آل احمد با اشاره به اینکه در دورانی به سر می‌بریم که سرنوشت فرهنگی ما به دستان و همت دو صالحی گره خورده است، اضافه کرد: مدیریت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین وزارت میراث فرهنگی هر دو نامشان صالحی است و امیدوارم که مانند نام خود صالح‌کننده امور باشند چرا که وزیر ارشاد و وزیر میراث فرهنگی، هر دو در پاسداشت فرهنگ زنده و فرهنگ مرده و پرورش آن بسیار موثر هستند.

نه جلال به دنبال جمعیت کثیر بود و نه جماعت کثیر به دنبال او بودند

سخنران بعدی این مراسم سعید محبی، پژوهشگر فرهنگ و ادب با اشاره به هوای سرد پائیزی آذر ماه که دوستداران جلال را در حیات خانه خود مهمان کرده، گفت: در این هوای سرد مگر اینکه با یاد جلال و سیمین گرم شویم، من امروز در اینجا به دنبال خاطراتم آمده‌ام. مرحوم داریوش شایگان درباره عصر جلال و دغدغه دهه ۳۰ و ۴۰ در این دوران سوالاتی را مطرح کرد که همچنان محل تامل و پرسش هستند.

وی در ادامه اذعان داشت: بازگشت به هویت از مسایل داغ آن روزها در دهه ۳۰ و ۴۰ بود که با عقاید تند و تیز و مقاومت‌های جلال به مثابه کشتی بی‌لنگری از تضادها، اوج گرفت. جلال نمونه بارز روشنفکری است که با خودش دائماً درگیر بود؛ مسئله‌ای را پیش می‌کشید و تا سر حد امکان آن را از جهات گوناگون چه درونی و بیرونی به چالش می‌کشید و بهترین نمونه از این جدال‌های درونی و بیرونی را شایگان در تصویری درست از جلال و مضامین آن زمان ترسیم کرده است.

محبی با اشاره به اینکه چند سال پیش ویژه‌نامه‌ای از جلال منتشر شد و برخی به دنبال این بودند که با این متن‌ها حماسه جلال را پایان دهند، اضافه کرد: اما هنوز شاهدیم که آن دغدغه‌ها جاریست و ما همچنان با جلال همدل هستیم و پیام او را دریافت می‌کنیم؛ چرا که شباهت‌هایی میان فروبستگی‌های آن دوران و حالا وجود دارد.

داستان‌های جلال را با پیش‌فرض نثر تلگرافی به گزارش تقلیل داده‌ایم

محبی افزود: جلال آل احمد هیچگاه به دنبال جمعیت کثیر نبود و جماعت کثیر نیز به دنبال او نبودند. او معتقد بود «من دیگر با جمعیت کثیر کار ندارم، کار من با تک تک آدم‌هاست تا شاید بتوانم نطفه شعور و معرفت را در آنها پرورش دهم و برای این کار لازم است من با فرد فرد آدم‌ها حرف بزنم» بنابراین حالا که دیگر او در میان ما نیست، لازم است اهل تامل با پیام جلال زندگی کنند.

این پژوهشگر ادبی در ادامه گفت: جلال یک قصه دارد به نام «نون و القلم» که بیش از دیگر آثار او در این زمانه مورد بحث است. او در این قصه نگاهی دارد به قصه اسطوره‌ای پرواز همای و بر همان بنا شرح داستان خود را می‌گستراند، قصه ای که ظاهراً ساده اما بسیار پیچیده و عمیق است و اصطلاحاً بیانگر همان قاعده سهل و ممتنع است و به سادگی، ماجرای انقلاب‌ها و شکست‌های پی‌درپی‌شان را شرح می‌دهد؛ به ویژه انقلاب‌هایی که روشنفکران معترض آن را هدایت می‌کنند که در نهایت این تلاش روشنفکرانه برای نجات جامعه به شکست منتهی می‌شود.

محبی در ادامه در نگاهی نقادانه به این قصه مطرح کرد: مشکل اصلی قصه در نگاه کل نگر آن به تحولات اجتماعی است و این ریشه در نگاه کل نگر جلال دارد. او در این قصه روایتی یکدست و کلی از تاریخ را ارئه می‌دهد و مفهومی کلی می‌سازد که درست نیست و از پرداخت به جزئیات که لازمه سیاست است، باز می‌ماند. با این وصف معتقدم «نون و القلم» از آن دست قصه‌هایی است که باید در هر دوره خوانده شود. این قصه حاوی این پیام جهان‌شمول است که دولت‌ها نمی‌توانند سعادت را برای مردم بیاورند و کار اصلی روشنفکر موضع گرفتن و نقد وضع موجود با نگاهداری از نطفه حق است نه اینکه خود وارد سیاست شود.

او در پایان با تاکید بر اینکه جلال نویسنده‌ای متعهد به مردم و وطن بود، گفت: جلال در آن دوران وظیفه خود می‌دانست که تکلیف خود را در مقابل نهضت چپ معاصر معلوم کند و در حال حاضر سخن گفتن از جلال به پیشگویی می‌ماند. سال‌هاست که جلال دیگری هم ستایش می‌شود و هم نکوهش! که به زعم من هر دو در اشتباه هستند، چرا که ستایش‌کنندگان جلال همه مطالب و کتاب‌های او را نخوانده‌اند و از طرفی نکوهش‌کنندگان به درک عمیقی از کلام او دست نیافته‌اند. یک چهره دیگر از جلال را می‌توان در «نون و القلم» و «سنگی برگوری» یافت که با نثر شیوا که کم از شاهکار ادبی ندارد، به شدت برانگیزاننده همدلی با مولف است.

رساله «رسول به کاتبان» منشوری است برای صاحبان قلم

قاسم صافی، استاد بازنشسته دانشگاه تهران، سخنران بعدی این مراسم گفت: قلمرو اندیشه در آثار جلال دارای تاثیرگذاری‌های بسیار و متنوعی بوده است و با اینکه سیاست از آثار جلال جداشدنی نیست اما من در این مقال قرار است به ادبیات جلال بپردازم و گوشه‌ای از آن را در دو زاویه به بحث بکشم اول نقش جلال در شعر نو که از مهم‌ترین اتفاقات شعری ما در چند صد سال اخیر است.

صافی ادامه داد: آل احمد، اشعار نیما را قبل از آنکه در دسترس دیگران قرار بگیرد مطالعه می‌کرد و تحلیل خود را از اشعار نیما، بدون نام و یا با نامی مستعار منتشر می‌کرد. او یکی از مهم‌ترین اشخاصی بود که توانست شخصیت و شعر نیمایی را جا بیندازد و گرایش‌های لازم را در مردم راهنمایی کند.

این استاد دانشگاه در ادامه با خوانش تقسیم‌بندی‌های ادبی و سبکی ملک الشعرای بهار افزود: پیش‌تر از این تقسیم‌بندی سبک ادبی ملک الشعرا، طبقه‌بندی هفت‌گانه ارسطویی در تمام دنیا قابل استفاده است، این طبقه‌بندی بر اساس؛ نام مولف، دوره اثر، زبان اثر به طور مثال سبک ایرانی و…، موضوع اثر به طور مثال سبک عرفانی، عاشقانه و…، مخاطب اثر عامیانه و یا نخبگانه و هدف اثر که با زیر شاخه‌های چون تعلیمی، فکاهی و… دسته‌بندی می‌شود.

صافی گفت: در این طبقه‌بندی تاثیر نقادی ادبی و سبک نثر جلال را می‌توان با اتکا بر «دوره اثر و مولف» ملاکی قوی و مشخص برای اکثر دانشگاه‌ها و کرسی های ادبی دانست. اگر به سبک نثرنویسی آل احمد در متن رساله «رسول به کاتبان» رجوع کنیم، بسیاری از این ریشه‌های قوی ادبیات فارسی را در متن او می‌بینیم.

داستان‌های جلال را با پیش‌فرض نثر تلگرافی به گزارش تقلیل داده‌ایم



صافی با تاکید بر اینکه جلال آل احمد در این متن تشریح کرده است که نویسندگان چگونه قلم را به دست گیرند و چه آدمی باشند و چه بنویسند، ادامه داد: این متن بر چهار اصل استوار است: زیبایی، برادری، نیکی و سلامت و از نویسندگان می‌خواهد کلام را به خاطر نام نفروشند! و همچنین روح خود را به زر نفروشند. جلال در این متن قلم را به خلقت اولین پدر ما نسبت داده و از نویسندگان خواسته با هیچ چیز آن را معامله نکنند و در کلام خود عزاداران را تسلی باشند.

وی در ادامه با اشاره به سبک نثر در آثار جلال افزود: جلال با کوتاه‌نویسی، حرف‌هایی بسیار هدایت‌گر می‌زد و در واقعیت، این رساله او منشوری است برای صاحبان قلم که بی شباهت به منشور کورش و نصایح بشر دوستانه او نیست.

صافی اذعان داشت: جلال به شدت از صفت تملق و چاپلوسی گریزان بود و آن را وجوه ظالمانی می‌دانست که جامعه از آن در رنج است. او معتقد بود، تا زیربنای من نفت است و روبنای من قرقره کردن تفاله‌های غرب، به هیچ جا نخواهم رسید، اول خود را باید ساخت و بعد دیگری را کمک کرد، چرا که تنها با این شرط است که می‌توانی حریفی در خور این میدان باشی.

وی درباره وجوهات دیگری از جلال گفت: وقتی با یادداشت‌های روزانه جلال که در روزنامه اطلاعات چاپ می‌شد مواجه شدم، این یادداشت‌ها آل احمد را در شکل جدید و دیگری به من معرفی کرد و من همه آنها را می‌بریدم و برای خود نگه داشتم. به نظرم این یادداشت‌ها نمایانگر این بود که جلال دنیایی از معلومات، فرهنگ‌ها و اطلاعات است و مجموعه عظیمی از دانش‌ها که در این مرد جمع است. جلال به‌راستی انسانی تیزهوش، فهیم و دلبسته مردم و وطن بود؛ کسی که توانست با دلیری و شجاعت در آن دوران، از مصدق حمایت و دفاع کند او داستان‌نویس قهاری است که همه چیز در آثارش هست و می‌توان با مطالعه آثار او آثار جدیدی را پدید آورد.

صافی گفت: رئیس انجمن خاورشناسی انجمن ایران و فرانسه چهار داستان‌نویس را در ایران شناسایی کرده است از جمله؛ محمدعلی جمالزاده، صادق چوبک، بزرگ علوی و جلال آل احمد. این انجمن اعتبار ویژه‌ای را برای آثار جلال قائل شده است. اما همچنان معتقدم برخی واژه‌های ناپسند و ناخوب در آثار او وجود دارد که اگر زنده بود شاید اصلاح‌شان می‌کرد. این استاد ادبی با دو بیت شعر به یاد آل احمد به سخنان خود خاتمه داد:

باید آهسته ز پیران جهان دیده گذشت
نتوان تند به اوراق خزان دیده گذشت
دست و دامان تهی رفت از گلزار
هر که از مردم فهمیده، نفهمیده گذشت

ادبیات سکوت کرده است

حسن نورانی، استاد ادبیات فارسی سخنران آخر این مراسم بود. وی در ابتدا با اشاره به اینکه سخت است سخن گفتن از جلال در جمع بزرگان، گفت: سخن من در جمع بزرگان خشت اندازی است. اما به عنوان معلمی در میانه راه، به مسیر ادبیات و فراز و فرود بسیاری که داشته که نگاه می‌کنم ناگزیر به سکوتی می‌رسم که اکنون دچارش هستیم. اکثر حوزه‌ها و همین مجموعه اندک که اینجا را به یک محفل دوستانه بدل کرده نشان از همین سکوت عجیب در ادبیات دارد.

او با اشاره به اینکه مخاطبان جوان که که در دهه‌های گذشته در صف‌های خرید کتاب و مجامع ادبی بسیار بودند. حالا کجا هستند؟ اذعان داشت: آل احمد این روزها آنقدر غریب است که عمده دانشجویان من او را نمی‌شناسند. و اما اینکه جوانی امروز می‌پرسد؛ جلال کیست و او را نمی‌شناسد، در چند ساحت قابل بررسی است و این وظیفه ماست که جلال را بشناسانیم و از دست مصادره‌کنندگان رهایی‌اش بخشیم. جلالی که از خاطرات گاه و بی‌گاه کسانی که خود را از دوستان جلال معرفی می‌کنند، پیدا می‌شود ساختگی است، متاسفانه شرح پروپاگاندای حزب توده و کمونیسم هنوز درباره جلال فعال است. آل احمد یکی از مهره‌های مهم ادبیات معاصر ماست و بی‌تردید با وجود سه سطح خوب و درست معرفی نمی‌شود.

وی در ادامه با اشاره به نقش و کارهای مهم جلال در ادبیات معاصر ایران، گفت: نثر و سبک ادبی جلال، ادبیات ما را که در آن دوره دچار خمودگی شده بود، نجات داد. نثری که در استعاره پیچ می‌خورد.

داستان‌های جلال را با پیش‌فرض نثر تلگرافی به گزارش تقلیل داده‌ایم

نورانی با تکید بر اینکه سال ۱۳۰۱ تاریخ مهمی در ادبیات است و زمانی است که نثر امروزی آغاز به کار کرد، ادامه داد: ۱۳۰۱ سالی است که «افسانه» نیما یوشیج نوشته شد و «تهران‌مخوف» مشفق کاظمی به عنوان اولین داستان منتشر شد و همچنین «یکی بود و یکی نبود» جمالزاده و اولین نمایشنامه که متولد شدند. این تاریخ مصادف است با اتفاقات مشروطه و حوادث پس از آنکه نثرنویسان نسل اول ما مانند صادق هدایت و… را در یک شکل ادبیات وهم‌آلود فرو بردند که این ادبیات وهم دیده با ظهور جلال جوان وارد فضایی امروزی‌تر و زنده‌تر شد. جلال در آن دوران بزرگان ادبی را در این خانه جمع کرد، خانه‌ای که در روزگاری قبله‌گاه ادبیات روشن‌فکرانه ایران بود و همچنین کانون نویسندگان و اتفاقات بزرگ دیگر ادبی که با تاثیرگذاری زیاد از سوی جلال اتفاق افتاد.

وی در ادمه افزود: جلال یک نسل را پویا کرد و به نسل بعد از خودش یاد داد که چگونه قلم جسوری داشته باشند؛ او در نقد بی پروا بود و حتی نسبت به هم‌کیشان و بزرگان ادبی دوره خود اهل مماشات نبود، و برایش فرقی نمی‌کرد که آن شخص جمالزاده باشد و یا دیگری…همه را از لبه تیز و تند نقد خود می‌گذراند، او شجاعت را عنصر نثر خود می‌کند و از استعاره استفاده نمی‌کند.
اگر سنگی‌برگوری را خوانده باشیم، دریافته ایم که او طوری خودش را نوشته است که هیچکس جرئت ندارد خاطراتش را اینگونه روایت کند.

نورانی با تاکید بر اینکه مولفه شخصیت و شجاعت در مولفان و هنرمندانی چون جلال و نیما قابل تامل است، افزود: باید پرسید چرا نیما با آن روحیه انزوا طلب و جلال جوان با این اختلاف سن با هم دوست بودند؟ چون هر دو جسور بودند. عنصر شخصیت در هنرمند بسیار موثر است و اگر نیما آن شخصیت را نداشت، هرگز شعر نیمایی به بار نمی‌نشست. با آن همه مسخره شدن و دریافت توهین‌ها پای قالب خود ایستاد و کارش مانند یک جهاد ادبی بود. ایستادنی که سبب شد رکود شعر شکسته شود و از دست و پا زدن برای حافظ‌وار گفتن خلاص شویم. این کار در نثر و منش جلال هم بود و معتقدم جلال اگر در این دوران می‌زیست، نه تنها جایزه نمی‌گرفت بلکه تقبیح هم می‌شد. جلال نویسنده‌ای است که با وجود تندی، به خاطر صدق در عمل برای همه حتی طبقه روحانیت قابل احترام بود چرا که او درست می‌بیند و از سر دشمنی به کسی نمی‌تازد.

این محقق ادبی در پایان گفت: وقت آن رسیده که تعریف تکراری و پوسیده نثر تلگرافی (کوتاه، موجز، کوبنده و توفنده) را از روی جلال برداریم و به وجه قصه‌گویی او بیشتر بپردازیم. با پیش‌فرض نثر تلگرافی، ما داستان‌های جلال را به گزارش تقلیل داده‌ایم. امروزه مردم طوری از فرهنگ خود گریزان شده‌اند که اگر از فرهنگ ریشه‌ای‌مان حرف بزنیم متهم می‌شویم به بسته بودن و…، لازم است که جلال را از زندان افکار پوسیده رها کنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها