به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شهابالدین قناطیر در نشست بررسی شش مجموعه شعر منتشر شده از فرزاد کریمی با نامهای «فعلاً بدون نام» (مروارید، ۱۳۹۴)، «اقلیما» (مشکات، ۱۳۹۶)، «با عاطفههای قرن مفرغ» (ثالث، ۱۳۹۹)، «فروتن بهوقتِ اسطورهشدن» (ثالث، ۱۴۰۰)، «گوزنی درون سینهام دستوپا میزند» (ثالث، ۱۴۰۲) و «رؤیای زنی سبکبال که از شب خیال میگذشت» (ثالث، ۱۴۰۳) که هفته جاری با میزبانی آپ.آرت.مان نشر ثالث برگزار شد، عنوان کرد: شعرهای کریمی وابسته به ماده و تن و بهعبارتی شعرهای گیتیانه است و از این نظر میتوان آنها را در زمره آثار مدرن دستهبندی کرد.
قناطیر افزود: نگاه شاعر به عشق، به ارتباط، حتی به مفاهیم باستانی مادی است اما از نگاه این منتقد در وقت ارتباط شعر با جامعه، نگاه شاعر نو و مدرن نیست.
این پژوهشگر همچنین وجود عنصر تکرار در شعر را یادآور آرایههای ادبی اوستایی دانست و اینکه هرجا تکرار در متن ادبی دیده شد، این نگرهای باستانی است که نه فقط در سطح واژه که در سطح موسیقی، در سطح معماری و در سطح اندیشگانی نیز چنین است.
وی شعر ایرانی را شعری خردورز دانست که تبلور آن شعر فردوسی است و شعر عارفانه را شعری مربوط به فرهنگ عربی دانست؛ شعری که ضد خرد است.
قناطیر افزود: شعر کریمی را میتوان از جهت وجود عناصر عاشقانه ادبیات عرب، شعری با بنمایههای عشق و عرفان عربی تلقی کرد؛ یک ایرانی عربیشده که عربی فکر میکند و معشوقش هم عربی است و اسطورههایش هم مربوط به بینالنهرین است تا جایی که حتی وقتی به اهورامزدا اشاره میکند هم اهورامزدایش عربی است.
وی تاکید کرد: شاعر با عبور از دفتر شعر نخستش وارد شعری با فضاهای شهری و بهویژه تهران شده و البته نگاه شاعر به خصلتهای شهری هم نگاهی انتقادی است. این رویکرد ناشی از فضاکاوی محیط است. شاعر با فضاکاوی ورود به شهر را آغاز میکند تا سرانجام منظر شهری را پیشاروی خواننده بگذارد. در این آثار فضاکاوی در متن جایگزین حالات انسانی شده و ابزاری در دست شاعر است تا بهجای بیان مستقیم عاطفه و حس درونی خود، آنها را بر فضای محیطی فرافکنی کند؛ فضاکاوی بهعنوان یک امر سیاسی که انسان درون آن حضور دارد، عمل میکند؛ عناصری از فضای محیطی که باستانشناسانه است و بهگونهای تاریخ خاورمیانه را بازگو میکند. اما وجود نامهای باستانی فضاکاوی شهری را به یک ژئوفکت تبدیل میکند. درواقع ساختههای دست انسان است که وهم قدمتدهی به زمین را ایجاد میکند. اما شاعر در عین حال قصد دارد مخاطب را با تاریخ خود نیز آشنا کند.
قناطیر توضیح داد: زمان در این مجموعه زمان کرونولوژیک نیست، یک زمان طیالارضی است. زمان در شعرهای این مجموعه حلولی یا چینشی است. شاعر به ذوق خود زمانها را کنار هم گذاشته یا از درهمروی زمانها استفاده کرده است. این درهمروی در پنج مجموعهی نخست به متنهای ادبی گوناگون نیز تسری پیدا کرده است. در دفتر آخر، «رؤیای زنی سبکبال که از شب خیال میگذشت»، دیگر خبر چندانی از اسطورهها و متنهای ادبی متنوع نیست. در این دفتر حس بسیار قویتر شده و زبان و درونمایه از آن عشق عربی و معشوق عربی فاصله گرفته باوجودی که هنوز تعداد کلمههای عربی استفادهشده در متن زیاد است.
در پایان نشست برزو گروان و بهمن زدوار، از حاضران در نشست، نظرات خود را دربارهشعرهای فرزاد کریمی مطرح کردند و گوران شعرهای وی را جوششی دانست و بهمن زدوار آن را تلاشی برای احیای مادر از دست رفته خواند.
نظر شما