سرویس استانهای خبرگزاری ایران کتاب (ایبنا) - ساحل رضائی: شاعر جوان مشهدی متولد سال ۱۳۷۸ در محله طرق مشهد است. «حامد رحمانیحسینی» پس از ورود به دبیرستان کمکم شروع به نوشتن کرد و از سن ۱۵ سالگی با نشریهای به نام «طریق طُرُق» که به دغدغههای محله میپرداخت، شروع به همکاری کرد. سردبیری هیئت تحریریه و مصاحبه با افراد را به عهده گرفت که این، اولین تجربه رسانهای او بود. آنگونه که خودش میگوید، شعر را هم به موازات همکاری با همین نشریه و کار رسانهای پیش برد. از سال ۱۳۹۷ در انجمن شعر «ارادت بنیاد بینالمللی امام رضا (ع)» شرکت میکرده و آنجا، شعر براش جدیتر شده است. در آن زمان «سید حسین سیدی»، «مسعود یوسفپور»، «احمد حیدری» و «یاسر رحمانی» مسئولیت این جلسه را به عهده داشتند و کمکم از طریق همین جلسه، با جلسات انجمن «محمدکاظم کاظمی» آشنا شده و در این مسیر گام برداشته است. در دی ماه امسال پای این شاعر جوان به برنامه تلویزیونی «سرزمین شعر» باز شد و تا مرحله نیمهنهایی پیش رفت. با این شاعر مشهدی، دقایقی را در خصوص تجربهاش از حضور در سومین فصل برنامه تلویزیونی «سرزمین شعر» به گفتوگو نشستیم:
شاعر شرکتکننده در سومین فصل برنامه تلویزیونی «سرزمین شعر» گفت: فارغ از اینکه نقدهایی به برنامه «سرزمین شعر» و روند تولیدش گفته شده است، این برنامه یک اتفاق و فرصت خوب بود. به گفته تهیهکننده برنامه، تا قبل از این برنامه شاعران تنها یک دستمایه برای برخی از مراسمهای مناسبتی بودند. اما با «سرزمین شعر» یک فضای رقابتی میان شاعران شکل گرفت و باعث شد به شعر، ادبیات و شاعران توجه ویژهای نشان داده شود. با این برنامه، صداوسیما یک تریبون اختصاصی و ویژهتر از همیشه با ظاهری شکیل و برنامهریزی شده در اختیار شاعران قرار داد که خروجی آن هم قابل قبول و راضی کننده بود.
رقابت دهه هشتادی با دهه پنجاهی جای تأمل دارد
وی در خصوص داوریهای این برنامه نیز بیان کرد: داوریها در برنامه «سرزمین شعر» خوب بود؛ کسی که در این برنامه شرکت میکند باید داوران را بشناسد و خود را پذیرای یک سری نکات تلخ و شیرین کند. اما اینکه عدهای شاعر نونهال، مثل شاعران دهه هشتادی که با شاعران دهه هفتادی، شصتی و پنجاهی در یک گروه قرار میگیرند کمی جای تامل دارد. نکته دیگری که در باب نقد این برنامه میشود بیان کرد این است که ای کاش در روند تولید و ضبط اجراها، کمی زمان بیشتری در اختیار بود. اجراها با سرعت و پشت سر هم ضبط میشدند و این مقداری دشوار بود.
رحمانی حسینی ادامه داد: وقتی صحبت از برنامه «سرزمین شعر» میشود، یعنی هر انسانی که با زبان فارسی در ارتباط است عضوی از خانواده ادبیات فارسی محسوب میشود. ما در این برنامه شعرهای بسیار زیبایی از دوستان افغانستانی شنیدیم و شاعران این کشور را بیشتر شناختیم. برای مثال من، «محمدباقر قلندری» که از شاعران افغانستانی است را با این برنامه شناختم. این شاعر واقعاً شعر، زبان و اجرای مستحکم و خوبی داشت.
وی افزود: «سرزمین شعر» یکی از بهترین تریبونها و فرصتها را برای شاعران ادبیات فارسی مهیا کرده است.
شاعر جوان مشهدی به جایگاه عمیق تأثیرگذار آموزش و پرورش اشاره کرد و گفت: اگر فضای شعر را جدیتر بگیریم، شعر را به شکل مطلوبتری میبینیم. خیلی از شاعران «سرزمین شعر» از همین مسابقات مدرسهای و آموزش و پرورش کار را شروع کردهاند. اگر آموزش و پرورش یک بستر حاصلخیزتر و هدفمندتری برای شعر مهیا کند، قطعاً نتایج بهتری میبینیم.
فراق زنده نگه داشت آرزوی مرا
وی در پایان گفتوگو، دو غزل به مخاطبان ایبنا تقدیم کرد:
بریز هر چه دلت خواست آبروی مرا
به جای باده پر از زهر کن سبوی مرا
کجاست سوی دو چشمت؟ که نیستی و غمت
در انحصار گرفته چهار سوی مرا
به قد قامت مژگان تو کسی هرگز
قضا نکرده اداهای بی وضوی مرا
کنون که دوخته شد کارمان به رسوایی
به جای پیرهنم پاره کن گلوی مرا
چه باک اگر که مرا از تو دورتر کرده است
فراق زنده نگه داشت آرزوی مرا
................................................
میسوزم و این داغها را سینه میفهمد
آهِ جگرسوز مرا آیینه میفهمد
خاکسترم، معنای خاکستر شدن را، آه
آن کُنده چوبِ حبسِ در شومینه میفهمد!
رستم! به جای نوش دارو فکر زهری باش
چون کشتن سهراب را تهمینه میفهمد
بر چهرهام گرد و غبار حسرت دل را
هر روز مرد در دلِ آیینه میفهمد!
ای مرگ! بر لبهای خشکم بوسهای بنشان
این گوشِ کَر افسوس، لالایی نمیفهمد!
نظر شما