سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمدرضا شکاری، عضو هیئت علمی گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه شهید چمران اهواز: چندی پیش، در یکی از جلسات درس «ادبیات کودکان» مشغول بحث درباره خواندن (reading) و مطالعه (study) و تفاوت میان آنها بودم. گفتم: «خواندن فرآیندی است که در آن فرد با شناسایی و رمزگشایی کلمات و جملات، معنای متن را دریافت میکند. این فرایند میتواند سطحی یا عمیق باشد». سپس ادامه دادم: «اما مطالعه، فرآیندی گسترده، فعال و تعاملی است که میتواند به روشهای مختلفی انجام شود. هر فعالیتی که به کسب دانش، درک بهتر یک موضوع، پردازش اطلاعات و روشن شدن ذهن انسان منجر شود، مطالعه محسوب میشود. در واقع، مطالعه فقط به خواندنِ متن محدود نمیشود». با توجه به این تعاریف، از دانشجویان خواستم مثالهایی از فعالیتهایی بیاورند که مطالعه محسوب میشوند، اما لزوماً خواندنِ متن نیستند. هرکدام چیزی گفتند؛ یکی گفت: رفتن به نمایشگاه عکس و نقاشی، دیگری افزود: تماشای مستند یا فیلمهای آموزشی، دانشجویی دیگر گفت: انجام آزمایشهای عملی و تجربی و فردی دیگر به بحث و تبادلنظر اشاره کرد. همه پاسخها درست بود. لحظهای سکوت کردم. به نظر میرسید تفاوتها را بهخوبی درک کردهاند. سپس گفتم: دقیقاً همینطور است. وقتی فیلمی ببینی، در حقیقت مطالعه کردهای. وقتی گفتوگویی عمیق داشته باشی، در حال مطالعهای. وقتی به یک عکس تاریخی نگاه میکنی، اطلاعاتی از گذشته را بررسی و در مسیر یادگیری قرار گرفتهای. حتی وقتی به پادکستی گوش میدهی، در واقع سفری مطالعاتی را آغاز کردهای. سپس از آنها پرسیدم: حالا که این را میدانید، بگویید بهترین کتابی که خواندهاید، بهترین فیلمی که دیدهاید، یا بهترین پادکستی که تاکنون شنیدهاید چه بوده است؟ پاسخها متفاوت و متنوع بود، اما میان همه پاسخها، یک پاسخ توجهم را جلب کرد: «پادکست کتابخون!». این نام مرا به پاییز ۱۴۰۱ برد. روزهایی که ریاست کتابخانه مرکزی استان خوزستان را بر عهده داشتم. همان ایامی که ایده ساخت پادکستی برای معرفی کتابها، نویسندگان و اندیشهها در ذهنم جوانه زد. آن زمان، رؤیایی در سر داشتیم: صدایی که از میان قفسههای کتابخانه برخیزد، به گوش مردم برسد و آنان را به دنیای شگفتانگیز مطالعه دعوت کند. اما رویا داشتن یک چیز است و عملی کردن آن چیزی دیگر. نمیدانم چند نفر تجربه کردهاند که در فضایی که پر از محدودیت و کمبود است، بخواهند جرقهای از امید روشن کنند؟
مسیر سختی که با عشق طی شد
پادکست کتابخون تولدی آسان نداشت. ایدهای بود که عاشقانِ کتابخانه به دوش کشیدند. کتابخانهای که بودجهای برای تولید محتوای دیجیتال نداشت و چه بسا حمایتهای چندانی هم دریافت نمیکرد. اما یک چیز داشت: عشق. خانم مریم خدری، یکی از کتابداران پرتلاش و خستگیناپذیر کتابخانه مرکزی استان خوزستان، بدون هیچ آموزش خاصی، بدون تیم تولید محتوا و تیم تدوین، تصمیم به تولید پادکست گرفت و کار را با شوقی که هرگز خاموش نشد، آغاز کرد.خدری مینشست و با جان و دل از کتابهایی میگفت که ارزش شنیدن داشتند. صدایش پر از شور و اشتیاق بود که هیچ ابزاری نمیتوانست آن را ضبط کند، جز قلب شنوندگان. در کنار او، محمدحسن احساندوست (کتابدار بخش نابینایان و کمبینایان)، نیز برای قسمتهای مختلفی، مسئولیت امور فنی پادکست را بر عهده داشت و به این مسیر پُرچالش جان و توان بیشتری بخشید. در این راه، اما سختیها کم نبود. کاملاً دست تنها بود. گاهی ساعتها برای ویرایش فایلها وقت میگذاشت. پادکستها را چندین بار ضبط میکرد تا کیفیت قابل قبولی داشته باشند. صدای نامطلوب محیط در ضبطها اختلال ایجاد میکرد، اما او تسلیم نشد. کتابخون با هر قسمت، جلوهای از تلاش و پایداری بود. این مسیر، بیش از هر چیز، یک درس بزرگ داشت: اگر به کاری ایمان داشته باشی، حتی سختترین راهها را هم با عشق طی خواهی کرد.
بیستمین قسمت؛ نشانی از استمرار و امید
جالب آنکه درست روز پس از آن کلاس، پیامی از خانم خدری دریافت کردم که پر از شور و شوق بود: «بیستمین قسمت کتابخون آماده شد!» این خبر، مثل نسیمی تازه بود. انگار یک رویای کوچک که در دل کتابخانهای ساکت شکل گرفته بود، حالا به نقطهای مهم رسیده بود. به فراخور تغییر محل کار و ورودم به دانشگاه، ناخواسته از دنبال کردن این پادکستها فاصله گرفته بودم، اما دریافتم که آن تلاشها همچنان زنده است و پیوسته ادامه دارد و از اینکه پادکست «کتابخون» به بیستمین ایستگاه خود رسیده است، بینهایت خوشحال و مفتخر شدم؛ گویی نهالی که روزی با امید کاشته شد، اکنون به درختی بارور بدل شده و صدایش در گوشِ جانِ دوستدارانِ کتاب و فرهنگ طنینانداز است.
در این قسمت، کتاب نوروز باستانی (جشن و آیینهای ایرانی) اثر ابوعثمان جاحظ معرفی شده بود. این کتاب سفری است به جشنها و آیینهای باستانی و کهن ایران، به ریشههای فرهنگیمان، به آنچه که ما را به تاریخمان پیوند میدهد. این کتاب اطلاعات ارزشمندی درباره تاریخچه و فلسفه این آیینها ارائه میدهد. معرفی این کتاب بر عهده فردین کوراوند بود و اجرای آن را، همچون همیشه، مریم خدری بر دوش داشت. در لحظهای که این خبر را خواندم، به تمام سختیهایی که این مسیر داشت، فکر کردم. تلاش برای یافتن سوژههای جذاب، تدوین وقتگیر، و مهمتر از همه، ادامه دادن در شرایطی که بسیاری از افراد ممکن است از حرکت باز بمانند. اما آنچه که کتابخون را زنده نگه داشت، چیزی فراتر از امکانات بود: تعهد، باور و عشقی که در تار و پود هر قسمت آن جریان دارد.
صدایی که ادامه خواهد داشت
امروز، کتابخون تنها یک پادکست نیست؛ یک جریان است. جریانی که در میان روزمرگیهای پرهیاهوی مردم، فرصتی برای شنیدن کتابها و آشنا شدن با ایدهها فراهم کرده است. این پادکست، فقط درباره کتابها نیست؛ بلکه درباره انسانهایی است که برای کتاب، آگاهی و ترویج فرهنگ مطالعه میجنگند. شنیدن اینکه این پادکست همچنان ادامه دارد، نشان میدهد که ارزشهای حقیقی، با وجود تمام دشواریها، به راه خود ادامه میدهند. نه امکانات کم، نه مشکلات فنی، و نه بیتوجهیها، هیچکدام نتوانستند مانع آن شوند که این صدا خاموش شود.
پادکست کتابخون، همچنان میخواند. همچنان از میان قفسههای کتابخانه برمیخیزد، همچنان به گوش جان میرسد. شاید امروز ما از تلاشهای این افراد قدردانی کنیم، اما در حقیقت، روزی فرامیرسد که تاریخ این تلاشها را ثبت خواهد کرد و چه خوشبختاند آنان که نامشان در کنار کتاب و فرهنگ ماندگار شود.
پادکست «کتابخون» نمونهای موفق از تلاشهای فرهنگی در استان خوزستان است که با هدف ترویج فرهنگ مطالعه و آشنایی بیشتر مردم با دنیای کتاب و ادبیات، در اتاق آکوستیک کتابخانه مرکزی استان خوزستان شکل گرفته است. امید است که این حرکتهای فرهنگی ادامهدار باشد و شاهد رشد و شکوفایی هرچه بیشتر فرهنگ مطالعه در جامعه باشیم. برای دسترسی به مجموعه پادکستهای کتابخون میتوانید از طریق پلتفرمهای شنوتو و تهران پادکست اقدام کنید: شنوتو: shenoto.com/channel/podcast/ketabkhoon تهران پادکست: tehranpodcast.ir/ketabkhoon علاقهمندان میتوانند با مراجعه به این پلتفرمها، قسمتهای مختلف این پادکست را بشنوند و از محتوای غنی آن برخوردار شوند.
نظر شما