سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مسئله روایتگری و ثبت عملیات در ارتش، از جمله وظایف شناختهشده و مرسوم یگانهای نظامی بهشمار میرود؛ وظایفی که حتی در زمان صلح نیز بهطور منظم انجام میگیرد. یگانها، رخدادهای روزانه خود را در دفاتری ویژه با عنوان «تاریخچه یگانی» ثبت میکنند و این روند جزو شیوههای معمول و ساختارمند سازمانی محسوب میشود. بهویژه در خصوص جنگ عراق و ایران، میتوان گفت که حداکثر تا شش ماه پس از آغاز جنگ، فرآیند روایتگری رسمی و مکتوب از سوی ارتش کلید خورد. این امر در دانشکده فرماندهی و ستاد ارتش با حضور استادانی که خود در میدان نبرد حضور یافته بودند، آغاز شد. تصمیم بر آن شد که نسخهای از اسناد و مدارک مربوط به جنگ شامل طرحها، توافقنامهها، نقشههای عملیاتی و دیگر مستندات به دافوس (دانشکده فرماندهی و ستاد ارتش) تحویل داده شود تا این نهاد با روش خاص خود به حفظ و آرشیو آنها بپردازد. از افرادی که تجربیاتش برای نسل امروز سودمند است، سرتیپ دو ستاد نجاتعلی صادقی گویا، در جنگ عراق و ایران حضور داشته است و پس از آن در عرصه نشر تجربیات جنگ فعالیت داشته و امروز نیز در انتشارات ایران سبز هم حضور دارد. او دست به قلم است و بنا به تجربیاتی که در جنگ کسب کرده، اثاری نیز تالیف کرده است از جمله کتاب درسهایی از جنگ تحمیلی. درباره نشر کتاب در ارتش و اهمیت خاطرات و تاریخ شفاهی با او گفتوگو کردیم.
به نظر شما، ناشران ارتش، بهویژه «ایران سبز»، در بخش خاطرات موفقتر بودهاند و توانستهاند کتابهای درخور و شایستهای منتشر کنند یا در حوزه تاریخ شفاهی و رمانهای جنگی بیشتر موفقیت کسب کردهاند؟
تاکنون بیش از ۲۰۰ عنوان کتاب منتشر کردهایم که همگی با حمایت هیئت معارف جنگ شهید صیاد شیرازی به ثمر رسیدهاند و بنده نیز مسئولیت نشر آنها را بر عهده داشتهام. بخش عمده این آثار بهصورت مستند و پژوهشی به عملیاتهای هشت سال دفاع مقدس اختصاص دارد. در کنار اینها، بخشی نیز به زندگینامهها و خاطرات فرماندهان و رزمندگان آن دوران میپردازد که در اولویت دوم کاری ما قرار داشتهاند. البته حوزه رمان و داستانپردازی هیچگاه در دستور کار ما نبوده و ورود جدی به این عرصه نداشتهایم.
آیا به نظر شما، کتابهای خاطرات و روایتها بیشتر مورد استقبال قرار میگیرند یا کتابهایی که در مورد عملیاتهای مختلف منتشر میکنید، فروش بیشتری دارند؟
بیشتر کتابهایی که منتشر میکنیم، با سرمایهگذاری هیئت معارف جنگ تولید میشوند و غالباً هم در خود یگانهای نظامی معرفی و توزیع میشوند؛ یعنی ما بهصورت رسمی فروشگاهی برای عرضه این آثار نداریم. البته در چند مورد محدود، برخی کتابها را در فروشگاهی که مربوط به دانشگاه افسری در میدان حر هست، قرار دادیم، اما استقبال چندانی از طرف عموم ندیدیم و فروش آنها خیلی محدود و انگشتشمار بود. با این حال، در نمایشگاه کتاب امسال تجربه متفاوتی داشتیم؛ مخاطبان بیشتری سراغ کتابها آمدن و علاقهمندی قابل توجهی، بهویژه نسبت به کتابهای مربوط به عملیاتها، دیده میشد. اما درباره زندگینامهها، معمولاً آثاری هستند که بیشتر توسط آشنایان، دوستان یا خانوادههای همان فرماندهان و رزمندگان خریداری میشوند.
در طول یکی دو دههای که در عرصه نشر فعالیت کردهاید، به نظر شما انتشاراتی مانند ایران سبز با چه چالشها و مشکلاتی روبهرو است؟
اگر قرار بود این مسیر را با سرمایه شخصی طی کنم، واقعاً از نظر اقتصادی توجیهی نداشت. واقعیت این است که نمیدانم ناشرانی که در بازار عمومی کتاب فعالیت میکنند، امور خود را دقیقاً چگونه میگذرانند، اما کاری که ما انجام میدهیم در حوزه دفاع مقدس کاملاً خاص و متفاوت است. کافیست نگاهی بیندازید به تمام کتابهایی که درباره هشت سال جنگ تحمیلی منتشر میشوند؛ اغلب این آثار با حمایت مستقیم یا غیرمستقیم نهادهای نظامی و سازمانهای مرتبط تولید میشوند. بهعبارت دیگر، تقریباً ناشر خصوصی مستقلی نداریم که خودش سرمایهگذاری کند و امیدوار باشد از طریق فروش عمومی به سود برسد حتی در مواردی که بهظاهر چنین بهنظر میرسد، اگر دقیقتر بررسی کنیم، باز هم ردی از یک نهاد پشتیبان یا حمایت مالی در پشت آن دیده میشود. برای مثال، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، آثار زیادی در حوزه دفاع مقدس منتشر کرده است، اما روشن است که این فعالیتها با حمایتهای مشخصی صورت گرفته و این ناشران هم اغلب زیرساختهایی برای توزیع، فروش و شمارگان دارند. با این حال، حتی آنها نیز بخش عمده فروش خود را به زمانهایی مثل نمایشگاه کتاب موکول میکنند یا با سازمانها و نهادهای مختلف مذاکره میکنند تا بخشی از بودجه فرهنگیشان صرف خرید این آثار شود. در واقع، خرید شخصی و انفرادی این کتابها، سهم بسیار اندکی دارد؛ آنقدر اندک که میتوان گفت در سطح کشور، تعداد چنین خریدارانی بسیار محدود است.
مبحث جنگ برای بسیاری از کشورها و حتی در داخل ایران، موضوعی جذاب و قابل توجه است. با توجه به اینکه شما در این حوزه فعالیت دارید به نظر شما چرا کتابهای مربوط به جنگ در کشور ما آنطور که باید، مخاطب زیادی ندارند و جذابیت لازم را برای عموم پیدا نکردهاند؟
واقعیت آن است که موضوع جنگ، در هیچکجای جهان، جاذبهای فراگیر و همگانی ندارد؛ کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نیست. اما اگر قرار بود مدیریتی کلان و نگاهی مسئولانه در سطوح بالادستی نسبت به حوزه دفاع مقدس وجود داشته باشد، با اندکی تدبیر میشد، مسیرهای مؤثری را برای ثبت و انتقال این میراث گرانبها هموار کرد. اگر چنین جایگاهی در اختیار داشتم، بیتردید تلاش میکردم تا با حمایتهایی هدفمند مشابه آنچه برخی وزارتخانهها و نهادهای فرهنگی میتوانند فراهم آورند زمینهای برای نگارش و انتشار خاطرات دفاع مقدس از سوی رزمندگان و ایثارگران حتی با تیراژ اندک و در قالبهایی محدود فراهم شود؛ همین اقدام ساده، خود به خود به انتقال ارزشها منجر خواهد شد؛ بهگونهای که کتاب، در دستان دوستان، خویشاوندان و همشهریان نویسنده بچرخد و خاطرات آن ایام پرشور، سینهبهسینه نقل شود. ما ملتی هستیم که حیات و امنیتمان را وامدار فداکاری همین افرادیم؛ پس حفظ و بازگو کردن این روایتها نه فقط وظیفهای فرهنگی، که ادای دِینی تاریخی است. جالب آنکه، در مواجهههای میدانی نیز، بهویژه در جمع جوانان، همواره دیدهایم که هیچ مقاومتی در برابر شنیدن روایت جنگ وجود ندارد؛ بلکه پرسشها، گفتوگوها و اشتیاقی که پس از آن شکل میگیرد، نشان میدهد که چه خلأ بزرگی در انتقال این میراث وجود داشته است. با این همه، باید پذیرفت که ذائقه عمومی تغییر کرده است. امروز مخاطب بیشتر با محتوای کوتاه، قابلدسترس و چندرسانهای خو گرفته؛ اما این به آن معنا نیست که کتابها نباید نوشته شوند. آثار مکتوب، حتی اگر مخاطب گستردهای نداشته باشند، باید در کتابخانهها و مراکز پژوهشی باقی بمانند تا برای پژوهشگران و اهل اندیشه، مرجعی قابل استناد و ماندگار باشند.
شما خودتان در حوزه جنگ بیشتر به مطالعه کدام نوع کتابها علاقه دارید؟ آیا بیشتر به سراغ آثار پژوهشی میروید یا خاطرات و روایتها را میخوانید؟
اگر بخواهم به کسی پیشنهاد مطالعه بدهم چه خودم باشم، چه دیگری بیتردید خواهم گفت که بهترین کتابها، زندگینامهها هستند؛ نه صرفاً بهخاطر روایت زندگی یک فرد، بلکه به این دلیل که در دل این خاطرات، نکات فراوانی نهفته است: تجربههای زیسته، عبرتهای عمیق، آموزههای اخلاقی و انسانی که شاید در هیچ کتاب نظری نیابیم. در کنار اینها، بیگمان آثار آموزشی و عملیاتی نیروهای مسلح جایگاه خاص خود را دارند؛ مخصوصاً برای محققان و پژوهشگران حوزه جنگ.
اما برای مخاطب عمومی، بهویژه کسی که میخواهد بهصورت فردی از این میراث بهره ببرد، این زندگینامهها گنجینهای بیبدیلاند. من خودم هم این دست کتابها را بیشتر میپسندم. حقیقت آن است که بسیاری از رزمندگان ما هنوز برای نزدیکترین کسانشان هم ناشناخته ماندهاند. بارها پیش آمده که فردی خاطراتش را دستنویس به ما سپرده تا آن را به کتاب تبدیل کنیم. وقتی این نوشتهها را میخوانم، میبینم چه انسانهایی، با چه رنجها و فداکاریهایی، در ردههای پایینتر جنگ، افتخار آفریدند و حتی نامی هم از آنان به جا نمانده. آنها که صاحب مقام و عنوانی بودند، روایتشان زیر سایه شهرتشان قرار گرفته، اما آن بینامونشانها، در سکوت و بیادعایی، بیشترین بار را بر دوش کشیدهاند. وقتی خاطراتشان را میخوانی، میبینی چقدر از دوستانشان شهید شدهاند، چه صحنههایی را دیدهاند و خودشان چگونه از میان آتش و خون گذشتهاند. بسیاری از آنها حتی در خانواده هم ناشناخته ماندهاند! اما وقتی خاطراتشان به کتاب تبدیل میشود، خانواده، فرزندان، دوستان و نسل بعد میتوانند بفهمند که این پدر، این برادر، این همشهری، چه کرده و چرا باید به او افتخار کرد.
اما کتاب، ساکت و بیادعا، روی میز میماند و ورقبهورق خوانده میشود. کمکم حقیقت روشن میشود؛ حقیقت اینکه ایستادن در برابر دشمن، نه ساده بوده و نه سطحی. زیر گلوله، در اوج مجروحیت، با گرفتاریهای خانوادگی و فشارهای روحی، این نسل ایستادند و این را باید شناخت و قدر دانست. ما وارثان فداکاری آن نسلایم و نسل جوان امروز، که دوران جنگ را ندیدهاند، نیازمند این شناختاند. آنهم در روزگاری که ذائقه عمومی، به کلیپهای چنددقیقهای و محتوای گذرا عادت کرده. اما وقتی در جمعهای سخنرانی و پرسش و پاسخ در میان همین جوانان، شرکت میکنم با روایتهای میدانی و واقعیتهای جبهه، نهتنها چالشی ندارند، بلکه سر تعظیم فرود میآورند. قدرشناسی در نگاهشان هست. برخی سوالها و چالشها در ذهن جوان امروزی است که باید به آنها پاسخ بدهیم. ما وظیفه داریم هم واقعیتها را بگوییم و هم از افتخارات آن نسل دفاع کنیم. چرا که همین فرزندان این خاک بودند که، علیرغم همه کاستیها، تاریخ ساختند و وطن را حفظ کردند.
به نظر شما برای افزایش جذابیت این موضوع و جلب بیشتر مخاطبان، چه اقداماتی باید انجام دهیم؟
پیشنهاد میکنم از سربازان تا فرماندهان، هر کدام خاطرات خود را بنویسند. این خاطرات، با حمایتهای لازم و در قالبی مناسب منتشر شوند؛ همراه با عکسها و مستندات ضروری، تا بتوانند به دست مردم برسند و دستبهدست بچرخند. این کار نه تنها یک تشویق برای کسانی است که در این حماسهها نقش داشتند، بلکه برای آینده کشور نیز مفید خواهد بود. چرا که ما باید به افتخارات و سهم هر فرد در این تاریخ پرداخته و آنها را برای مردم معرفی کنیم. اینها باید به گونهای مطرح شوند که مردم بگویند: «این همشهری ما بود» یا «این هموطن من است».
این نگاه باید شکل بگیرد و نه تنها از منظر سازمانی و مدیریتی، بلکه از زاویه انسانی و اجتماعی هم مورد توجه قرار گیرد. زیرا در واقع، بیشتر شهدای ما، از بسیجیها و سربازان هستند؛ و تعداد نیروهای کادر نسبت به آنها کمتر است، ولی تأثیرگذاری و فداکاری آنها شاید بیشتر باشد. چه در سپاه، چه در ارتش، نیروهای بسیجی و سرباز در خط مقدم بودند و سهم زیادی در پیروزیها داشتند. حال، اگر از شما خواسته شود که نام ده تن از شهدای بسیجی را بنویسید به شرطی که نه فامیل باشند نه همشهری، احتمالاً این کار دشوار خواهد بود. این نشان میدهد که ما بهطور جامع، به این نیروهای پایهگذار توجه نکردهایم. همینطور در مورد سربازان ارتش، اگر بخواهیم نام ۱۰ تن از آنها را بنویسیم که از یگانهای دیگر باشند، این کار هم برایمان دشوار خواهد بود.
این یکی از مشکلات بزرگ ماست؛ چرا که این افراد، چه در سطح ردههای پایین ارتش و چه در سپاه، اثرات زیادی در پیروزیها داشتهاند. فراموش نکنیم که ستوانهای ارتش، که در خط مقدم حضور داشتند و بسیاری از آنها شهید شدند، سهم زیادی در دفاع از کشور داشتند. متأسفانه در تاریخنگاریها، در مقایسه با فرماندهان بالا دستی، نقش این افراد کمتر بیان شده است. اگرچه در سپاه هم وضعیت مشابهی وجود دارد، بهویژه در گردانهای بسیج، که بیش از ۹۵ درصد رزمندگانش را بسیجیها تشکیل میدادند. در حالی که تعداد کمی از آنها در کادر سپاه بودند، در خط مقدم و در مواجهه با دشمن، اکثریت نیروها را بسیجیها تشکیل میدادند، اما متأسفانه سرمایهگذاری رسانهای در این زمینه بسیار کم بوده است. برای نمونه، زمانی که از بسیجیها صحبت میکنیم، بیشتر مردم تنها نام حسین فهمیده را به یاد میآورند و به ندرت از دیگر بسیجیها یا رزمندگان شناختهشده در ذهنشان نامی میآید. این امر نیازمند توجه و رسانهای شدن بیشتر است تا مردم دریابند که بسیجیها چه فداکاریهایی کردند و این افراد چه نقشی در پیروزیها ایفا کردند.
نظر شما