كتاب «فلسفه اخلاق» پژوهشي در بنيانهاي زباني، فطري، تجربي، نظري و ديني اخلاق، نوشته سيدمحمدرضا مدرسي از سوي انتشارات سروش به چاپ سوم رسيد.\
اين پژوهش ديدگاهها و مكاتب فيلسوفان و عالمان غربي را نيز بررسي و مطالبي را از آنان ارائه يا نقد كرده است. خواننده كتاب با مطالعه اين اثر، آگاهي كافي بر مسائل اساسي فلسفه اخلاق پيدا كرده و با مهمترين مكاتب اخلاقي به طور انتقادي آشنا ميشود. كتاب حاضر، به گونهاي تنظيم شده است كه خواننده در صورت تسلط بر مباحث كليدي، ميتواند مكاتب مختلف اخلاقي را خود ارزيابي كند و نقاط ضعف و قوت آنها را باز شناسد.
حكمت نظري و حكمت عملي، اولين عنوان اين كتاب است كه نويسنده درباره آن مينويسد: «به طور متعارف، فلاسفه و حكما در يونان قديم و بعد در دوره اسلام، تمام معارف و علوم بشري را تحت عنوان فلسفه و حكمت تقسيمبندي كرده، و فلسفه و يا حكمت را چنين تعريف مينمودند: "العلم بحقائقالاشياء كما هي عليها بقدر الطاقه البشريه؛ دانش به واقعيات اشيا، به اندازه توان انساني است". سپس اشيا را به دو قسمت تقسيم مينمودند:
الف) اشيائي كه وجودشان در اختيار و قدرت انسان نيست و بر اثر علل خود كه خارج از اختيار انسان ميباشند وجود مييابند و يا معدوم ميشوند.
ب) اشيائي كه افعال اختياري انسان است و تحت قدرت انسان قرار ميگيرد.
قسمي از فلسفه كه درباره اشياء از نوع اول بحث ميكند نزد آنها به عنوان فلسفه يا حكمت نظري شناخته ميشود، و داراي حوزه بسيار وسيعي است كه در طبقهبندي مرحله دوم به سه شاخه اصلي تقسيم ميشود:
1.طبيعيات؛ كه خود داراي رشتههاي بسيار متعدد است.
2. رياضيات؛ كه آن نيز داراي شعبههاي مختلف ميباشد.
3. فلسفه اولي يا حكمت الهي؛ كه درباره مبدا و معاد و احكام كلي وجود و موجود بحث ميكند.»
قسمي از فلسفه كه درباره اشياي مورد اختيار و قدرت انسان سخن ميگويد؛ به نام فلسفه عملي يا حكمت عملي نامگذاري شده است. بنابراين حكمت عملي دانشي است كه درباره افعال مورد اختيار و قدرت انسان گفتوگو و بيان ميكند كدام فعل و عمل شايسته تحقيق و انجام دادن است و كدام فعل و عمل چنين شايستگي را ندارد. به تعبير ديگر حكمت عملي درباره «ما ينبغي ان يعمل و مالا ينبغي ان يعمل» بحث ميكند. اين شاخه از حكمت را نيز به سه شعبه اصلي تقسيم كردهاند:
الف) اخلاق، كه درباره افعال و افعال فرد از حيثيت فردي بحث ميكند و بيان ميدارد چه افعالي موجب سعادت يا شقاوت فرد به عنوان يك فرد ميباشد.
ب) تدبير منزل، كه درباره افعال و اعمالي سخن ميگويد كه براي بهتر ادراه كردن زندگاني خانوادگي، شايسته است.
ج) سياست، كه درباره روشها و طرق بهتر اداره نمودن اجتماعات بشري بالاتر از سطح خانواده تا روابط بينالملل گفتوگو ميكند.
به هر حال فلاسفه بعد از اين تقريري دارند كه در نهايت هر دو حكمت نظري و عملي به يك نتيجه منجر ميشود، زيرا در حكمت نظري، كه علم به احوال موجودات و كيفيت پيدايش و سرنوشت نهايي آنان است، در نهايت، حكيم به وجود خداوند و اين كه او مبدا پيدايش تمام هستي است، پيميبرد و مييابد كه سراسر وجودات ممكنه همه مخلوق و در دست حق ميباشند كه هر لحظه عنايت خداوند آنها را مدد ميرساند و در صورتي كه لحظهاي عنايت حق از آنان برداشته شود، هيچ باقي نخواهد بود و مرتع وجود به بيابان عدم تبديل خواهد شد.
يك لحظه گر چشم ناز از لطف بر هم زند
يكباره حكم عدم بر ملك امكان دهد
در حكمت عملي نيز نتيجه چنين خواهد بود، زيرا وقتي انسان به وظايف خود آشنا شد و بر طبق آن كردار و رفتار خود را تنظيم كرد به مراتب فنا ميرسد. فرد سالك ابتدا با تقيد به دستورات شرع و انجام واجبات و ترك محرمات، مرتبه تجليه را احراز ميكند، و با تخليه خود از رذائل اخلاقي و زدودن نفس از صفات شيطاني و با مستحكم كردن فضائل اخلاقي و متحلي شدن به صفات رحماني مراتب را تا فنا طي مينمايد، و در اصطلاح، مراتب تجليه، تخليه و تحليه را پشت سر ميگذارد و به مرتبه فنا ميرسد. سالك در اين مرتبه همه چيز را در نور حق مستهلك ميبيند و همه موجودات را در پرتو نور خداوند هيچ ميانگارد و همه را پرتوي از الطاف او ميشمارد كه در حاق ذات و عمق وجود خود وابسته به وجود حق و گداي درگاه او هستند.
تجليه، تخليه، تحليه ثم فنا مراتب مرتقيه
( اشاره به اين است كه فنا خود نيز مراتبي دارد كه به محو و طمس و محق ناميده شده است.) بنابراين، نتيجه نهايي حكمت نظري و حكمت عملي يكي ميشود.
نويسنده كتاب، پس از تعريف «علم اخلاق»؛ «فلسفه اخلاق» را چنين شرح ميدهد: «علماي اخلاق به طور معمول، علم به صفات پسنديده را علم اخلاق ميدانند و در نتيجه مسائل علم اخلاق هم بايد در همين زمينه باشد. پس در علم اخلاق انواع صفات انساني مطرح شده و صفات خوب از صفات ناشايست تمييز داده ميشود، به عنوان مثال گفته ميشود شجاعت صفت خوبي است و در حد وسط جبن و بيباكي قرار دارد، ولي صفت جبن و بيباكي بد است زيرا دو طرف تفريط و افراد شجاعت است، و در نهايت به بحثهايي درباره كيفيت و راههاي تخلق به شجاعت و رهايي از جبن و تهور ميرسند؛ اما قبل از ورود در اينگونه مباحث، انسان بايد مفاهيمي را تصور نموده و مطالبي را فهميده باشد. در اصطلاح اين مقدمات لازم قبل از ورود در علم را مبادي تصوري و تصديقي علم مينامند. در علم اخلاق نيز نياز به چنين مقدماتي هست.»
حكمت نظري و حكمت عملي، مفاهيم در قضاياي ارزشي، لزوم تبيين و تفكيك مفاهيم واژهها، پژوهش در مفاهيم حسن و قبح و ديگر واژههاي اخلاقي، كيفيت وجودي ارزشها، اخلاق تجربي، اخلاق نظري، همسويي اخلاق تجربي و اخلاق نظري، اخلاق ارسطو و نظريه توسط، بررسي پايههاي اخلاق در فلسفه كانت، اخلاق اصالت نفع(سودانگاري)، نيت و هدف، حسن و قبح عقلي، عقل نظري و عقل عملي، هستها و بايدها، ارزشهاي اخلاقي؛ دين و حقوق، عناوين مباحث كتاب حاضر را تشكيل ميدهند.
كتابهاي اخلاق، اخلاق ناصري، اخلاق نظري و علم آداب، اربعين، ارشادالقلوب، اسرارالآيات، اسفار، اشارات، اصول روانشناسي، اصول فلسفه و روش رئاليسم، اصول كافي، اعتقادات، اعلامالوري، التحصيل، التمهيد، التوحيد والنبوة والولاية، الشفاء، الحقايق، المفردات، المكاسب، الميزان، النجاة، اميل، انسان موجود ناشناخته، بحارالانوار، تاريخ فلسفه، تجريدالاصول، تجريدالاعتقاد، تحفالعقول، تفاسير(برهان، صافي، ابن عربي)، تهذيبالاخلاق، جامع احاديثالشيعه، جامعالاحاديث، جامعالسعادات، جواهر، رسائل سبعه، سفينةالبحار و دهها عنوان كتاب ديگر، از منابع مورد استناد نويسنده در تدوين كتاب حاضرند.
در انتهاي اين اثر، نمايهاي از آيات قرآني، روايات و اشخاص نيز درج شده است.
چاپ سوم كتاب «فلسفه اخلاق» در شمارگان 2000 نسخه، 347 صفحه و بهاي 4500 ريال راهي بازار نشر شد.
نظر شما