چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۸:۰۰
او که در سنت، نفس، تازه می‌زند

حامد هاتف؛ دبیر گروه ادب و هنر ایبنا: سنت ادبی خراسان، دو رویه اصلی دارد. نخستین رویه، ناظر بر تحقیق و پژوهش روش‌مند و خشک است و رویه دوم، که به زعم برخی دقیقا راهی خلاف رویه نخست می‌پیماید و از نظر برخی دیگر زاییده و فرزند خلف همان روحیه پژوهش‌گری خشک است، بسیار فرمالیستی است._

حامد هاتف، دبیر گروه ادب و هنر خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): سنت ادبی خراسان، دو رویه اصلی دارد. نخستین رویه، ناظر بر تحقیق و پژوهش روش‌مند و خشک است و رویه دوم، که به زعم برخی دقیقا راهی خلاف رویه نخست می‌پیماید و از نظر برخی دیگر زاییده و فرزند خلف همان روحیه پژوهش‌گری خشک است، بسیار فرمالیستی است (عنوان «فرمالیستی» را با توسیع معنایی به کار می‌برم که نخستین بار دکتر شفیعی کدکنی در توضیح رویکرد ادبی ادیب نیشابوری در شعرهایش به کار برده‌اند – بنابراین کاربرد این اصطلاح در این متن، ارتباطی با فرمالیسم از نوع جدید و اروپایی و روسی آن ندارد).

استادان زبان و ادبیات فارسی خراسان طی دو قرن اخیر، هم‌واره یا یکی از این دو، و یا معجونی از این دو رویه را در فعالیت‌های ادبی خود نشان داده‌اند. ادیب نیشابوری، ازجمله استادانی بود که تلفیقی از این دو رویکرد را نمایان می‌کرد : در تدریس و تحقیق، بسیار خشک و روش‌مند بود و راه قدما می‌رفت و در شعر، رویه‌ای فرمالیستی داشت. از سوی دیگر، شاگرد او، بدیع‌الزمان فروزانفر، نمونه خالصی از رویه نخست بود : فروزانفر تا آن‌جا پیش رفت که حتی شعر را به نفع کار پژوهشی کنار گذاشت؛ و در پژوهش‌هایش بسیار روشمند (دقیقا به معنای «متدیک» بر اساس تعریف‌های جدید «متد») عمل کرد. نگاه فرمالیستی صرف به شعر و ادبیات، اما، در خراسان پیشینه چندصد ساله دارد؛ به یاد آوریم امیرمعزی و دیگران را.

ولی راهی که استادانی چون ادیب نیشابوری و چند تن دیگر در یک قرن پیش گشودند، در سنت ادبی خراسان چندان تازگی نداشت. پیش از آنان هم بسیار بودند استادانی که با کمی تفاوت رويکرد، همان رَویّه خشک و خالص ادبی را در پیش داشتند. درواقع، این حضور دیگرانی چون ملک‌الشعرای بهار و ایرج میرزا بود که جان تازه‌ای به سنت ادبی خراسان داد و با پیوند دادن آن با روزگار و اوضاع زمانه، خاصیتی انضمامی به آن بخشید. اگرچه متاسفانه همین خاصیت انضمامی، طی یکی دو نسل، به چشم اسفندیار سنت ادبی خراسان بدل شد تا جایی که گروهی از شاعران خراسانی با دوری گزیدن از جوهر ادبیات درنتیجه توجه صرف به اوضاع زمانه که لاجرم انضمامی است (اگر بپذیریم که تخیل، جوهر ادبیات و هر هنر دیگری است؛ و درواقع اگر به ادبیات نگاهی داشته باشیم هم ‌ارز نگاه‌مان به نقاشی یا موسیقی)، در مباحث فنی چون عروض و قافیه زمین‌گیر شدند و گروهی دیگر، که جدیدتر آمدند، کلا دست‌آوردهای ادبی گذشته را منکر شدند و با توجه هرچه بیش‌تر به «اطراف و اکناف ِ (عموما) سیاسی و اجتماعی»، شعرهای «سپید»ی نوشتند که راه جز به یک بی‌رنگی معنادار نمی‌بُرد.

ولی دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی، که شش سال پس از تبدیل آموزشگاه عالی بهداری خراسان به دانشکده پزشکی، یعنی در سال ۱۳۳۴ تاسیس شد، از همان زمان تا امروز، نه تنها در محیط ادبی خراسان، که در سراسر کشور تاثیرات میمونی از خود بر جای گذاشته است. مشهورترین استادان دانشکده ادبیات، نخست دکتر علی اکبر فیاض (مصحح معروف تاریخ بیهقی و یکی از نخستین مصححان این متن)، و سپس دکتر غلامحسین یوسفی بوده‌اند. فیاض نخستین رییس دانشکده ادبیات نیز بود و از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۳ ریاست این دانشکده را به عهده داشت. دکتر محمد علوی مقدم، دکتر تقی وحیدیان کامیار، دکتر سیدرضا انزابی‌نژاد، دکتر محمدمهدی ناصح و دکتر محمدرضا راشد محصل دیگر استادانی بوده‌اند که در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد تدریس کرده‌اند. دیگر استاد بزرگ این دانشکده که آثار او را به حق می‌توان نمونه عالی پژوهش‌های آکادمیک در حوزه ادبیات دانست، دکتر محمدجعفر یاحقی است.

یاحقی که جدا از مدیریت گروه زبان و ادبیات فارسی این دانشگاه، مدیر قطب علمی فردوسی‌شناسی آن نیز هست، در سه حوزه تدریس، پژوهش و مدیریت، کارنامه حسرت‌برانگیزی از خود به جای گذاشته است. او هوشمندانه فارغ از هیاهو و بلوای کرکننده پایتخت که مضیع وقت است و عمر، راه پژوهش و تدریس را برگزیده و حتی نگاهی کوتاه به فهرست آثارش، اهمیت اساسی تصمیمش را در دوری‌گزیدن از پایتخت و ازجمله همه سمینارها و کنفرانس‌های پرزرق و برق ادبی و نیمه‌ادبی‌اش، با مجالس سخنرانی پرشماری که به راحتی همه دانشجویان ادبی را نیز به «استاد» بدل می‌کنند، اثبات کرده است. تنها یکی از آثار او، یعنی «فرهنگ اساطیر و داستان‌واره‌ها در ادبیات فارسی»، حق زیادی به گردن دانشجویان و استادان چندین رشته از رشته‌های علوم انسانی دارد. روش پژوهش یاحقی، هم در راستای دقت‌های موشکافانه قدمای خراسانی است و هم از روش‌های جدید بهره کافی برده است. این، یکی از مهم‌ترین دلایل موفقیت این استاد در کار پژوهش است.

نگاهی به آثار یاحقی؛ تلاشی در راه طبقه‌بندی
آثار یاحقی را می‌توان در شش دسته کلی تقسیم کرد. نخست آثار درسی، سپس آثار تحقیقی. سوم، آثار تصحیحی، چهارم، سفرنامه‌ها، پنجم، فرهنگ‌ها و ششم، ترجمه‌ها. البته این تقسیم‌بندی دقیقی نیست. چراکه برای مثال بخشی از آثار تصحیحی یاحقی، چون «فرهنگ برابرهای قرآنی» که با نظارت او و بر اساس ۱۴۲ نسخه خطی کتابخانه آستان قدس تنظیم شده، همزمان اثری تصحیحی و پژوهشی نیز محسوب می‌شود. ولی فعلا این تقسیم‌بندی برای ورود به آثارشناسی یاحقی، مفید است. از آثار درسی می‌گذریم و به دیگر بخش‌ها می‌پردازیم.

الف. آثار تحقیقی
چون : «سوگنامه سهراب»، «راهنمای نگارش و ویرایش» (کار مشترک با دکتر محمدمهدی ناصح)، «چون سبوی تشنه(تاریخ ادبیات فارسی معاصر)»، «ج‍وی‍ب‍ار ل‍ح‍ظه‌ه‍ا: ج‍ری‍ان‌ه‍ای‌ ادب‍ی‍ات‌ م‍ع‍اصر ف‍ارسی‌، ن‍ظم‌ و ن‍ث‍ر»، «ب‍ه‍ی‍ن‌ن‍ام‍ه‌ ب‍اس‍ت‍ان‌: خ‍لاص‍ه‌ ش‍اه‍ن‍ام‍ه‌ ف‍ردوس‍ی‌»، «از پاژ تا دروازه رزان : جستارهایی در زندگانی و اندیشه فردوسی»، «ارج‌نامه غلامحسین یوسفی: زندگی، آثار، جستارهای متن‌پژوهی»، و ... .

ب. آثار تصحیحی
چون : «اخلاق علایی/ هبه‌الله بن عطاءالله حسینی‌شیرازی (معروف به شاه‌میر)» (کار مشترک با سلمان ساکت)، «تاریخ بیهقی»، «ترج‍مه‌ قرآن‌ (ن‍س‍خه‌ مورخ‌ ۵۵۶ هجری‌)/ [کاتب‌: ابوع‍لی‌ الح‍‍ن‌ب‍ن‌ م‍ح‍م‍دال‍ح‍سن‌ ال‍خ‍طی‍ب‌]»، «روض‌ال‍ج‍ن‍ان‌ و روح‌الجنان‌ فی‌ تف‍سیر القرآن‌/ تاليف‌ ح‍س‍ی‍ن‌ب‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ب‍ن‌ م‍ح‍م‍دب‍ن‌ اح‍م‍د ال‍خ‍زاع‍ی‌ ال‍ن‍ی‍ش‍اب‍وری‌ م‍ش‍ه‍ور ب‍ه‌ اب‍وال‍ف‍ت‍وح‌ رازی‌» (کار مشترک با م‍ح‍م‍دم‍ه‍دی‌ ن‍اص‍ح)، «سرو و تذرو نثاری تونی»، «گ‍زاره‌ای‌ از ب‍خ‍ش‍ی‌ از ق‍رآن‌ ک‍ری‍م‌ ت‍ف‍س‍ی‍ر ش‍ن‍ق‍ش‍ی‌»، «ن‍ه‍ای‍ه‌‌ال‍م‍س‍ئ‍ول‌ ف‍ی‌ روای‍ه‌‌ال‍رس‍ول‌» ت‍ص‍ن‍ی‍ف‌ س‍ع‍ی‍دال‍دی‍ن‌‌م‍ح‍م‍دب‍ن‌‌م‍س‍ع‍ود ک‍ازرون‍ی‌؛ ت‍رج‍م‍ه‌ و ان‍ش‍ای‌ ع‍ب‍دال‍س‍لام‌ب‍ن‌‌ع‍ل‍ی‌ب‍ن‌‌ح‍س‍ی‍ن‌ اب‍رق‍وه‍ی‌.

ج. ترجمه‌ها
«تاریخ سیسیل در دوره اسلامی» اثر عزیز احمد (کار مشترک با نقی لطفی)، «تاریخ تفکر اسلامی در هند» اثر عزیز احمد، کار مشترک با نقی لطفی.

د. فرهنگ‌ها
«فرهنگ اساطیر و داستان‌واره‌ها در ادبیات فارسی»، «فرهنگ نام‌آوران خراسان».

ه. سفرنامه‌ها
چون : «زین دایره مینا : گشت و گذارهای علمی و فرهنگی»، «از جیحون تا وخش : گزارش سفر به ماوراءالنهر» (کار مشترک با مهدی سیدی)، «اق‍ل‍ی‍م‌ه‍ای‌ دی‍گ‍ر: ذک‍ر ای‍ام‌ س‍ف‍ر ب‍ه‌ م‍ن‍طق‍ه‌ زل‍زل‍ه‌، ج‍ب‍ه‍ه‌ ج‍ن‍گ‌، دی‍ار ف‍رن‍گ‌، راه‌ه‍ای‌ ج‍ن‍وب‌».

محمدجعفر یاحقی از جانشینان خلف استادان بزرگ ادبیات در خراسان، چون غلامحسین یوسفی است ؛ به‌ویژه از آن نظر که نیاز زمانه را در زمینه تحقیقات ادبی به خوبی می‌شناسد. او به اقلیم خراسان نیز توجه خاص دارد و چندین کتاب را درباره تاریخ و جغرافیای مناطق مختلف خراسان، تالیف یا ویراست کرده است. رویکرد پژوهشی یاحقی به‌ویژه از آن نظر در ادامه سنت ادبی خراسان قرار می‌گیرد که باوجود برخورداری از دقت فنی، گستره‌ای وسیع را شامل می‌شود که از تاریخ و جغرافی تا سفرنامه و بحث‌های فنی ادبی، و تصحیح متون کلاسیک و حتی ترجمه را در بر می‌گیرد و یاحقی را ادامه‌دهنده راه بزرگان دیگری از اقلیم خراسان چون بدیع‌الزمان فروزانفر قرار می‌دهد که در چندین رشته از رشته‌های مختلف علوم قدیمه تبحر داشت. یاحقی از معدود استادانی است که به نسل جوان ، با کار خود، می‌آموزد چه‌گونه در سنت باشند و محصور سنت نباشند. در سنت بمانند و نفس، تازه‌تازه برآورند.

دیروز، ۱۸ خرداد، شصت و سومین سالروز تولد محمدجعفر یاحقی بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها