چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۲:۰۹
«مخزن الاسرار» نخستين گنجينه نظامي است

حميدرضا شايگان‌فر گفت: «مخزن الاسرار» نخستين گنجينه نظامي است كه او آن را پيش از چهل سالگي سروده است و مي‌توان گفت كه «مخزن الاسرار» سخت‌ترين منظومه نظامي است./

خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا): «مخزن الاسرار» نخستين گنجينه نظامي است كه او آن را پيش از چهل سالگي سروده است. اين در زماني است كه نظامي جوياي نام و آوازه بود و تمام تلاش خود را به‌كار مي‌برد تا در سخن نوآور باشد و كار تازه‌اي عرضه كند. نظامي مي‌كوشيد تا در مقابل خراسانيان، به ويژه «حديقه» سنايي، عرض اندام كند. در نتيجه «مخزن الاسرار» سخت‌ترين منظومه نظامي است. اين دشواري بيش از همه در مقدمه آن، كه در ستايش خداوند و پيامبر است، ديده مي‌شود. 

آن‌چه بازگو شد بخشي از سخنان دکتر حميدرضا شايگان‌فر بود كه در پنجمين درس‌گفتارهايي درباره‌ نظامي كه به بررسي مخزن‌الاسرار نظامي اختصاص داشت و در مرکز فرهنگي شهر کتاب برگزار ‌شد. 

نگاهي به ساختار و محتواي «مخزن الاسرار»
نظامي در «مخزن الاسرار» سه قطعه را به ستايش خداوند اختصاص داده است. يك قطعه در توحيد الهي و دو قطعه ديگر مناجات است. در اين مناجات‌ها او دست به نوآوري در زبان و خلق تصاوير جديد مي‌زند. پس از اين سه قسمت، به ستايش پيامبر(ص) و معراج او مي‌پردازد و چهار بار ديگر تجديد مطلع مي‌كند و باز از نو به ستايش پيامبر مي‌پردازد. اين نشانه‌اي از علاقه نظامي به مقام پيامبر(ص) است. در اين ستايش‌ها بيت‌هاي سخت و دشوار فهم فراوان است. دو قطعه ديگر در مدح بهرامشاه است و قسمت بعدي به اين موضوع اختصاص دارد كه چرا «مخزن الاسرار» را سروده است. 

بيت‌هايي كه نظامي در مقدمه اثر خود مي‌آورد، از ديد نقد ادبي اهميت دارد. او مي‌گويد «عاريت كس نپذيرفته‌ام/ آن‌چه دلم گفت بگو گفته‌ام/ شعبده تازه برانگيختم/ هيكلي از قالب نو ريختم/ مايه درويشي و شاهي در او/ مخزن اسرار الهي در او/ نامه دو آمد ز دو ناموس گاه/ هر دو مسجل به دو بهرامشاه/ آن به در آورده ز غزنين علم/ وين زده بر سكه رومي قلم/ گر چه در آن سكه سخن چون زر است/ سكه زر من هم از آن بهتر است/ تيغي از الماس سخن ساختم/ هر كه پس آمد سرش انداختم/ اوج بلند است در او مي‌پرم/ باشد كز همت خود برخورم» 

پس از آن، از فضيلت سخن و برتري آن بر نثر ياد مي‌كند «بي سخن آوازه عالم نبود/ اين همه گفتند و سخن كم نبود/ در لغت عشق سخن جان ماست/ ما سخنيم اين طل ايوان ماست/ ما كه نظر بر سخن افكنده‌ايم/ مرده اوييم و بدو زنده‌ايم». نظامي نثر را چون «نسخته سخن سرسري» مي‌داند. منظور او اين نيست كه نثر از سر هوا و هوس گفته مي‌شود، بلكه او نثر را فروتر از نظم مي‌داند؛ چون اركان عروضي ندارد. 

درباره نظم هم مي‌گويد «پيش و پسي بست صفت كبريا/ پس شعرا آمد و پيش انبياء». نظامي شاعراني را كه پايبند اخلاق‌اند، تا مقام پيامبري بالا مي‌كشد و باز ادامه مي‌دهد كه «هر رطبي كز سر اين خوان بود/ آن نه رطب پاره‌اي از جان بود». در اين‌جا رطب استعاره از ابيات شعر است. 

نظامي مي‌گويد هنگامي كه مي‌خواستم «مخزن الاسرار» را بسرايم، هاتف غيبي به من گفت كه تو مي‌خواهي براي مردم شعر بگويي، پس بايد بداني چه مي‌خواهي بسرايي. از اين رو خود را با دل تهذيب كن و از دلت پيروي كن تا توانا به ساختن خود باشي. 

آنگاه نظامي مي‌گويد كه از سخن هاتف پيروي كردم و دنبال «پير دل» رفتم. از آن پس درباره شبهايي سخن مي‌گويد كه با دل خود مراقبه داشته است. آن ابيات در عين زيبايي بسيار پيچيده و مغلق‌اند. شايد بتوان آن‌ها را اولين متن‌هاي سوررئاليستي ادبيات جهان دانست. چون از مسايلي مي‌گويد كه مانند متن‌هاي سوررئاليستي است. حتا تا بدانجا پيش مي‌رود كه مي‌گويد به درون دل خود رفتم و خانه‌هايش را ديدم. 

هاتف غيبي به نظامي مي‌گويد: «دور شو از راهزنان حواس/ راه تو دل داند دل را شناس/ دست درآويز به فتراك دل/ آب تو باشد كه شوي خاك دل/ خواجه دل عهد مرا تازه كرد/ نام نظامي فلك آوازه كرد/ چون كه نديدم ز رياضت گزیر/ گشتم از آن خواجه رياضت‌پذير/ پاي ز سر ساخته و سر ز پاي/ گوي صفت گشته و چوگان نماي/ رايض من چون ادب آغاز كرد/ از گره نه فلكم باز كرد». بعد از تجربيات خودش با دل و شب‌هاي مراقبه چنين مي‌گويد «زان رطب آن شب كه بري داشتم/ بي خبرم گر خبري داشتم». 

از اين‌جا به بعد «مخزن الاسرار» را آغاز مي‌كند و بيست مقاله در پي آن مي‌آورد. در ابتداي هر مقاله‌اي از اعتقادات خود سخن مي‌گويد و سپس داستان و تمثيلي مطابق با بيت‌هاي ابتدايي مي‌آورد. پس «مخزن الاسرار» داراي بيست مقاله با بيست حكايت است.

طبقه‌بندي مضامين «مخزن الاسرار»
درونمايه «مخزن الاسرار» را مي‌توان چنين طبقه‌بندي كرد، نخست درباره غفلت آدمي در دنياست، سپس درباره بي اعتباري و ناپايداري جهان، آنگاه راجع به رابطه انسان با خدا، چهارم درباره مسايل اجتماعي و سرانجام درخصوص سياست و حكومت. 

بيت‌هايي از مقاله نخست كه درباره غفلت آدمي است، چنين است «غافل منشين ورقي می‌خراش/ گر ننويسي قلمي می‌تراش/ رفت جواني به تغافل به سر/ جاي دريغ است دريغي بخور/ گمشده هر کس كه چو يوسف بود/ گم شدنش جاي تاسف بود». درباره بي‌اعتباري و ناپايداري جهان نيز مي‌گويد «صحبت گيتي كه تمنا كند؟/ با كه وفا كرد كه با ما كند؟/ خاك شد آن كس كه بر اين خاك زيست/ خاك چه داند كه در اين خاك چيست/ پاي در اين بحر نهادن كه چه؟/ بار در اين موج گشادن كه چه؟» 

بيت‌هاي زير نيز درباره رابطه انسان با خداست «ظلم رها كن به وفا درگريز/ خلق چه باشد به خدا درگريز/ چون تو خجل وار برآري نفس/ فضل كند رحمت فرياد رس». آنگاه ادامه مي‌دهد «گرچه ز فرمان تو بگذشته‌ام/ رد مكنم كز همه رد گشته‌ام/ يا ادب من به شراري بكن/ يا به خلاف همه كاري بكن/ فيض كرم را سخنم درگرفت/ بار من افكند و مرا بر گرفت/ هر نفسي كان به ندامت بود/ شحنه غوغاي قيامت بود»
نظامي به مسايل اجتماعي هم اشاره مي‌كند. 

براي مثال درباره پيران مي‌گويد: «در كهن انصاف جوان كم بود/ پير هواخواه جوان كم بود» يا در جايي ديگر درباره دوستي و دشمني مي‌گويد «دشمن دانا كه غم جان بود/ بهتر از آن دوست كه نادان بود». درباره مسايل سياسي و حكومت نيز ابياتي دارد. در آن ابيات، بيشترين اشاره نظامي به عدالت است. او به شاه مي‌گويد: «شهر و سپه را چو شوي نيك خواه/ نيك تو خواهند شهر و سپاه/ خانه بر ملك ستمكاري است/ دولت باقي ز كم آزاري است/ راحت مردم طلب آزار چيست/ جز خجلي حاصل اين كار چيست/ رسم ستم نيست جهان يافتن/ ملك به انصاف توان يافتن». 

ارزش‌گذاري ويرايش‌هاي «پنج گنج» نظامي
تاكنون چند تصحيح گوناگون از «پنج گنج» نظامي انجام شده است كه عبارتند از نسخه وحيد دستگردي، نسخه شوروي، نسخه بهروز ثروتيان، نسخه برات زنجاني و نسخه ساميه بصير مژدهي. پرسش اين است كه كدام يك از اين تصحيحات بر ديگري برتري دارد؟ 

نخست بايد دانست كه كسي كه دست به تصحيح متن‌هاي كهن مي‌زند، بايد بر ادبيات ايران و عرب، بر نجوم و عروض و قافيه و بسياري از مسابل ديگر تسلط داشته باشد، تا بتواند اختلاف نسخ را تشخيص بدهد. از اين رو با سنجش تصحيحات گوناگوني كه از «پنج گنج» نظامي صورت گرفته، مي‌توان نسخه وحيد دستگردي را در رتبه اول قرار داد و رتبه دوم را به تصحيح دانشمندان شوروي داد. جالب است كه هر دو اين تصحيحات جزو نخستين كارها بودند، اما برتري آن‌ها بر تصحيحات جديد آشكار است. براي نشان دادن گوناگوني تصحيحات «پنج گنج»، به اختلاف ضبط ابيات زير بايد توجه كرد. 

بيت زير در چهار نسخه چنين است «پيش وجود همه آيندگان/ بيش بقاي همه پايندگان». اما در تصحيح بصير مژدهي «پيش بقاي» آورده شده كه معني درستي ندارد. در نسخه‌هاي وحيد و بصر مژدهي، بيت زير چنين آمده است «اول و آخر به وجود و صفات/ هست كن و نيست كن كاينات». اما مصراع دوم در تصحيحات ديگر چنين است «اول و آخر به وجود و حيات». به نظر من ضبط وحيد و بصير مژدهي درست‌تر است. چون واژه «حيات» چيزي به بيت اضافه نمي‌كند و حشو است. 

باز در چهار نسخه به چنين بيتي برمي‌خوريم «پرورش آموختگان ازل/ مشكل اين كار نكردند حل/ كز ازلش علم چه درياست اين؟/ تا ابدش ملك چه صحراست اين؟» بيت دوم در نسخه بصير مژدهي چنين آورده شده «كز ازلش علم چو درياست اين/ تا ابدش ملك و چه صحراست اين». با اين كار، جمله سوالي به خبري تبديل شده و ارتباط موقوف‌المعاني دو بيت نيز قطع شده است و از همه مهم‌تر اين كه مصراع دوم معني ندارد. پس در اين‌جا ضبط مژدهي را نمي‌توان پذيرفت. 

به هر حال از مواردي كه مبناي سنجش ابيات پنج تصحيح آثار نظامي بوده است و نمونه‌اي از آن‌ها در اين‌جا بازگو شد، مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه ضبط وحيد دستگردي از همه قابل اعتمادتر است، چون او هنگامي كه به اين كار پرداخت، با زبان و شعر نظامي مانوس بود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها