به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، دومین روز همایش «موسیقی شعر حافظ» عصر دیروز(20 مهر) از ساعت 15 با حضور پژوهشگران، استادان و علاقهمندان این حوزه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
میرجلالالدین کزازی، نگار بوبان، مرتضی کاخی، مهدی فیروزیان و حمیدرضا شایگانفر سخنرانان این همایش بودند که پیرامون مباحث مرتبط با «موسیقی شعر حافظ» به بحث و گفتوگو پرداختند.
کزازی: غزل حافظ پیش از آنکه شعر باشد خنیاست
کزازی نخستین سخنران دومین روز همایش «موسیقی شعر حافظ» که پیرامون موضوع «حافظ و خرمترین خنیا» صحبت میکرد توضیح داد: خنیای غزل حافظ آنچنان خرم است و پیوندهای آوایی در سرودههای او از استحکامی برخورداند که هر غزل او پیش از آنکه شاهکاری در شعر باشد ساختهای خنیایی است. او آنچنان از شگردهای آوایی و پیکرینه در زبان فارسی و آرایههایی که در آواها استوارند بهره میگیرد که خواننده پیش از آنکه به شعر بیاندیشد از آن ساختار آوایی و آن خنیای خرم سرودههای حافظ اثر میپذیرد.
وی به بیتی از حافظ اشاره و تصریح کرد: در بیت «بیا که قصر امل سخت سست بنیادست/ بیار باده که بنیاد عمر بر بادست» به دلیل وجود کلمات بیا، بنیاد، بیار، باد و باده پیش از آنکه به همگونی کلمات شعر بیاندیشیم از خنیای نهفته در آن اثر میپذیریم. همچنین ترکیب «سخت سست» و به کار بردن این دو واژه در کنار هم گسستگی آوایی پدید میآورد که ناخودآگاهانه لرزانی و سستی قصر امل را در ما بر میانگیزد.
این پژوهشگر در ارائه مثالهایی دیگری درباره خنیای شعر حافظ تشریح کرد: بیت «گل در بر و می در کف و معشوق به کام است/ سلطان جهانم به چنین روز غلام است» سخن حافظ سخنی شادمانه است. زمانی که حافظ این غزل را میسروده شادیاش را در جان سروده ریخته است. آواهای واژگان شعر همراه با او میرقصند و آهنگ شعر رامشخیز، طربانگیز و چالاک است.
وی ادامه داد: توجه کنید که حافظ از واژه «معشوق » و نه «معشوقه» استفاده کرده است. شاید برخی معتقد باشند اگر «معشوقه» را بهکار میگرفت کلام او روانتر نیز میشد اما این گسست آوایی چالاکی ویژهای به شعر بخشیده است.
کزازی در توضیح بیت دیگری افزود: همچنین بیت «خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد/ که تا ز خال تو خاکم شود عبیرآمیز» به نظرم شعر نیست بلکه خنیاست و شعر بر خنیا افزوده شده است. «خ»ها و «ا»ها همواری و آرامی ویژهای بر سخن بخشیدهاند. پیشتر درباره این شعر گفتهام که اگر آنرا بر کودکی ناآرام و گریان بخوانند آرام میشود و به خواب میرود.
وی در ادامه به ابیات دیگری اشاره کرد و اظهار داشت: «فغان کین لولیان شوخ شیرینکار شهر آشوب/ چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را» از دیدگاه ساختار آوایی شعر بیتی شگفتانگیز است. همچنین در بیت «رشته تسبیح گر بگسست معذورم بدار/ دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود» حافظ آرزوی این ساقی را در دل شنونده میافکند.
این استاد دانشگاه در بخش دیگر از سخنانش تشریح کرد: در بیت «عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز/ شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده» شاید افرادی که به تازگی با آرایههای بدیهی آشنا شدهاند بر واژه «کسمه» انگشت بگذارند و بگویند این واژه تنها به پاس خنیا در این بیت بهکار رفته است که البته چنین نیست.
وی در ادامه از «آغازینه» به عنوان «مطلع» شعر یاد کرد و اظهار داشت: گاهی میانگاریم اگر در لَخت نخستین سرودهای چه کوتاه و چه بلند آنرا از دید افاعیل عروضی بررسی کنیم تمامی آن سروده را بررسی کردهایم. اما به راستی چنین نیست. البته همه لَختها از دید افاعیل عروضی یکسانند اما ساختار آوایی در هر لَخت به گونهای دیگر است و باید هر لَخت را جداگانه بررسی کرد.
کزازی مثال دیگری در این زمینه ارائه کرد و توضیح دهد: بیت «تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو/ پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو» از دید ساختار عروضی چالاک، رامشخیز و طربانگیز است. هنگامیکه به دو عبارت «طره مشک سای تو» و «خنده دلگشای تو» میرسیم به ناچار باید آن ها را کشیده بخوانیم. سرشت خنده، گشادگی و خنده گشادگی دهان است. حافظ این ویژگی را بر گشادگی واژههای خود نیز نشان میدهد.
وی با تاکید بر این امر که حافظ غزل پارسی را به جایی برده که اندکی آنسوتر جهان جاودانه خنیاست گفت: مرز میان سخن و سرود را در غزلهای حافظ میتوان یافت. ما بیآنکه بدانیم و و بخواهیم از خنیا اثر میپذیریم. نیاز نداریم که بیاندیشیم حافظ فسونبار است و سخن او از جهان نهان مایه میگیرد.
کزازی یادآور شد: از دید من این موضوع در شعر او بیش از هرچیز به خنیای خرم سرودهای حافظ برمیگردد. شعر حافظ بیش از هر شعری در پهنه ادب فارسی خنیایی و در پیوند با موسیقی است.
بوبان؛ پیوند شعر و موسیقی با وزن و همنشینی آواها
دومین سخنران این همایش نگار بوبان بود که پیرامون موضوع «موسیقی اصوات در غزل حافظ» به بحث و گفتوگو پرداخت. وی با تاکید بر این امر که در بررسی شعر فارسی و به ویژه غزلهای حافظ، مواردی که زبان را با موسیقی پیوند میدهد از دو نظر دارای سابقه است اظهار داشت: وزن و همنشینی آواها این دو منظر هستند. همنشینی آواها یا طبق گفته محمدرضا شفیعی کدکنی همان موسیقی درونی شعر است.
بوبان به توضیح پژوهشی که در حوزه موسیقی اصوات غزل حافظ انجام داده است پرداخت و گفت: آنچه در وزن شعر مطرح است، با وجود اصرار مکرر به موسیقایی بودن، به کمتر شکلی به یک واقعیت ریتمی(آنگونه که ریتم موسیقی دریافت و تشریح میشود) مربوط شده است. اما آنچه در همنشینی آواها به بحث گذاشته شده، نوعی ارائه نمونه برای سلیقه یا ابتکار در چیدن صداهای مکرر یا مشابه در طول یک مصراع یا یک بیت بوده است؛ بدون آنکه ارتباط واقعی آن با مقولهای موسیقایی روشن و برجسته شود.
وی ادامه داد: به عبارت دیگر برای این کار باید هر شعر و یا نثری در زبان فارسی را تبدیل به موسیقی کنیم. به بیان سادهتر واژهها را حذف کنیم تا یکسری صداها و آواها برای ما باقی بماند. محمد جواد عظیمی نیز در کتاب «موسیقی شعر حافظ» همین اندیشه را به صورت آماری در شعر حافظ بررسی کرده است. اما ما با آمار نمیتوانیم موسیقی را بشنویم.
این پژوهشگر در ادامه تعریفی از موسیقی ارائه کرد و توضیح داد: موسیقی، چیدن صداهایی با مشخصهها و کمیتهای متنوع روی محور زمان است. همچنین صدا دارای سه مشخصه «نواک» به معنی زیر و بمی، «بلندی» ناشی از شدت و «شیوش» یا زنگ صداست. پس موسیقی را میتوان به سادگی در نحوه قرار گرفتن در طول محور زمان پیگرفت.
وی در توضیح شیوه انجام این پژوهش تشریح کرد: با چنین نگاه موسیقایی، چند نمونه از ابیات حافظ را با حذف واژهها به پاره موسیقی بدل کردم که میتواند نشان دهد ابیات چگونه بدون دریافت معنا و صرفا به صورت صوتی توسط شنوندهای که حتی میتواند با زبان فارسی نیز آشنا نباشد دریافت شوند.
بوبان تاکید کرد: برای تک تک واجها و آواها یک صدای غیرزبانی را به صورت قراردادی انتخاب کردم و با توجه به اینکه «تنبک» تنها ساز ایرانی است که تنوع تولید صدای بسیاری دارد این ساز را برای تولید صداهای غیرزبانی در نظر گرفتم.
وی در پایان نمونههایی از اجرای این ابیات و جایگزینی صدای تنبک برای صداهای زبانی واژهها را پخش کرد.
چهارشنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۹ - ۱۳:۱۰
نظر شما