محمدجعفر ياحقي، يكي از مهمترين دلايل توفيق حافظ را در كار شعر، برخورد سرشار و غني او با پيشينه فرهنگ غني ايراني ميداند.
مولف «فرهنگ اساطير و اشارات داستاني در ادبيات فارسي»، ذهنيت مورد بحث را شامل مجموع تجربيات تايخي و فرهنگي نسلهاي مختلف قوم در ارتباط با جغرافيا و محيط زيست فرد دانست.
وي افزود: وقتي اين تجربيات به نسلهاي بعد منتقل ميشود، سرشارتر و غنيتر ميشود و روز به روز وظيفه هنرمندان و متفكران بعدي را به لحاظ نوع استفاده از اين ميراث، سنگينتر ميكند.
ياحقي حافظ را ميراث دار چنين فرهنگ و تجربهاي ناميد و افزود: هر يك از افراد جامعه به اندازه استعداد و ظرفيت خود از اين ميراث برخوردارند. اما تاثير و تاثر بين اين ميراث و ذهن هنرمندان، بيشك مشخصتر و قويتر است و فكر هنرمند از همين ميراث رنگ ميگيرد.
مولف «جويبار لحظهها» يكي از مهمترين وجوه تفاوت حافظ با شاعران همزمان با خود و شاعران سدههاي بعد، از جمله شاعران سبك هندي را در توجه خاص او به ناخودآگاه جمعي قوم ايراني دانست و يادآور شد: تمام شاعران ممتاز فارسيگو، فردوسي، خيام، نظامي، خاقاني، سنايي و تا حدود زيادي سعدي، از اين ميراث بهره بسيار ميبرند و از سوي ديگر، شاعران ضعيف اصولا شاعراني هستند كه در برخورد با اين خاطره جمعي ضعيف عمل ميكنند.
وي با بيان اين كه "نميخواهم توجه به ميراث گذشته را به عنوان «دليل تامه» موفقيت يك شاعر مطرح كنم"، خاطرنشان كرد: اما بيشك اين توجه، يكي از اساسيترين پايههاي توفيق هر شاعري است.
ياحقي تصريح كرد: اين كه حافظ آيينه تمام نماي آينده قوم ايراني است، بدين جهت است كه نخست آيينه تمام نماي پيشينه اين قوم است.
وي در پايان اظهار داشت: فال گرفتن معناي بسيار مهم و سرشاري دارد. اين كه هر ايراني با هر ميزان هوش و استعداد و دانش و فرهنگ، خود را در آن ديوان مييابد، از اين جهت است كه ديوان حافظ عصاره فرهنگ ايراني است. حافظ چون زنبور عسل، تمام شهد فرهنگ ايران را مكيده و در كندوي ذهن خود، بدل به گوراترين عسل كرده است.
نظر شما