چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۸:۰۰
شرح حديث جنود عقل و جهل از نگاه امام خميني(ره)

چاپ نخست كتاب «برگزيده‌اي از كتاب شرح حديث جنود عقل و جهل» نوشته حضرت امام خميني(ره) به كوشش محمد اسفندياري و رضا حسيني‌فر از سوي موسسه انتشاراتي چاپ و نشر عروج، وابسته به موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره) منتشر و روانه بازار كتاب شد._

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، اين اثر، عنوان حديثي مفصل و معتبر در اصول كافي است و تاكنون چند شرح بر آن نوشته شده است. شرحي كه امام خميني(ره) نگاشته‌اند، مشتمل بر مباحث ارزنده و آموزنده عرفاني، اخلاقي و فلسفي است و در نوع خويش از آثار بي‌مانند قلمداد مي‌شود. ايشان در اين شرح به تبيين كليد واژه‌هاي حديث پرداخته اند و با عرضه آن به آيات قرآن و روايات ديگر، كتابي خواندني و كاربردي فراهم كرده اند.

رسول خدا(ص) در حديث شريف كافي، علم را منحصر فرمود به سه چيز؛ تعبير از قسم اول، كه علم عقايد است، به «آيه و نشانه محكمه» و اين بدين نكته است كه حتي علوم عقايد نيز بايد آيت الهيه باشد و منظور و مقصود از آن، طلب حق و جست‌وجوي محبوب مطلق باشد كه اگر متكلمي فرضا يا حكيمي نقد عمر خود را صرف در شعب متشتته و فنون متكثره علم كلام و حكمت كند، و علم آيت الهي و وسيله حق‌جويي و حق‌خواهي نباشد، خود آن علم، حجاب، بلكه حجاب اكبر شود. بلكه قلب را به عالم طبيعت كثرت، اعتنا افزون شود و روح را به شاخسار شجره خبيثه، تعلق محكم شود.

براساس مقدمه كتاب، اين كه نزد علما مشهور است كه يك قسم از علوم است كه خودش منظور است في نفسه ـ‌كه در مقابل علوم عمليه است‌ـ در نظر قاصر درست نيايد، بلكه جميع علوم معتبره را سمت مقدميت است.

چه بسا كساني كه صرف عمر در توحيد علمي كرده و تمام اوقات را به مطالعه و مباحثه و تعليم و تعلم آن مصروف كردند و صبغه توحيد نيافته‌اند و عالم الهي و حكيم رباني نشده، تزلزل قلبي آنها از ديگران بيش‌تر است، زيرا علوم آنها سمت آيه بودن نداشته و با ارتياضات قلبيه سر و كار نداشته‌اند.

مقصد قرآن و حديث، تصفيه عقول و تزكيه نفوس براي حاصل شدن مقصد اعلاي توحيد است. و غالبا شرّاح احاديث شريفه و مفسرين قرآن كريم اين نكته را، كه اصل اصول است، مورد نظر قرار ندادند و جهاتي را كه مقصود از نزول قرآن و صدور احاديث به هيچ‌وجه نبوده، از قبيل جهات ادبي و فلسفي و تاريخي و امثال آن، مورد بحث و تدقيق و فحص و تحقيق قرار داده‌اند.

حديث شريف عقل و جهل
سماعةبن مهران گويد كه: من نزد ابوعبدالله(ع) بودم و در نزد او جماعتي از دوستانش بودند، از عقل و جهل سخن به ميان آمد، حضرت امام صادق(ع) فرمود: «عقل و لشكر او و جهل و لشكر او را بشناسيد تا هدايت شويد.
سماعه گفت، من گفتم: فداي تو گردم ما چيزي نمي‌شناسيم مگر آن چه را كه تو به ما بشناساني.
آن حضرت فرمود: همانا خداي تعالي آفريد عقل را ـ‌و آن اول مخلوق از عالم ارواح است‌ـ از طرف راست عرش از نور خود؛ پس به او گفت: رو برگردان، او رو برگردانيد. پس از آن به او گفت: روي بياور، روي آورد. خداي تعالي فرمود: آفريدم تو را آفريده بزرگي و كرامت دادم تو را بر جميع مخلوقات خود.
سپس فرمود: پس از آن خلق فرمود جهل را از درياي شور تلخ تاريك؛ پس گفت به او: پشت كن، پشت كرد. پس از آن گفت به او: روي آور، روي نياورد. فرمود به او: سركشي كردي پس دور كرد او را.
پس از آن، قرار داد از براي عقل هفتاد و پنج لشكر. چون جهل ديد آن چه را كه حق اكرام كرد عقل را و آن چه را عطا فرمود به او، عداوت او را در نهاد خود گرفت. پس جهل گفت: اي پروردگار! اين آفريده‌اي است مثل من؛ آفريدي او را و تكريمش فرمودي و قوتش دادي و من ضد اويم و نيست براي من توانايي به او. به من نيز عطا كن از لشكر، مثل آن چه به او عطا فرمودي.
فرمود: آري. پس اگر بعد از اين گناه كردي، تو و جند(لشكر) تو را از رحمت خود خارج كنم. گفت: راضي شدم. پس عطا فرمود به او هفتاد و پنج لشكر.
بعد حضرت صادق(ع) شروع فرمود به شمارش جند عقل و جهل.»

شمه‌اي از حقيقت عقل و جهل
بدان كه عقل و جهلي را در محضر مواليان مورد بحث بود، به حسب ظاهر، عقل و جهلي است كه در انسان است كه آن قوه عاقله، يعني قوه روحانيه‌اي است كه به حسب ذات، مجرد و به حسب فطرت، مايل به خيرات و كمالات و داعي به عدل و احسان است، و در مقابل آن، قوه واهمه است كه فطرتا، تا در تحت نظام عقلي نيامده و مسخر در ظل كبرياي نفس مجرد نشده، مايل به دنيا مي‌باشد.

و اما عقلي كه در لسان شريف حضرت صادق(ع) از آن اسم برده شده، عقل كلي عالم كبير است كه باطن و سر و حقيقت عقول جزئيه است. و آن جوهري است نوراني مجرد از علايق جسماني، و اول مخلوق از روحانيين است و تعين اول فيض مقدس و مشيت مطلقه است و كينونت عذبيه ماء است و نور نبي ختمي در عالم تخليق و ابداع است.

و انكار آن موجب و مستلزم انكار بسياري از ضروريات عقل و دين است؛ از قبيل تصور اشرف از واجب تعالي در نظام وجود، و تحديد واجب و تجسيم آن ذات مقدس، و راه يافتن جهل و عجز و بخل در آن ساحت قدس و امثال آن، كه تعديدش موجب تطويل است؛ فضلا از بحث و تحقيقش. گرچه آنان كه منكر آنند از بزرگان محدثين، توجه به توالي فاسده و لوازم باطله آن نداشته‌اند؛ زيرا اين از لوازم خفيه‌اي است كه با ممارست در علوم حقيقيه توحيد و تجريد ظاهر شود، لهذا در دامن قدس و طهارت آنها نقصي وارد نشود؛ زيرا گمان كرده‌اند كه قول به عالم عقلي و مجرد، مستلزم نفي حدوث عالم است.

بالجمله، ثبوت عقل مجرد، بلكه عوامل عقليه، موافق احاديث اهل‌بيت عصمت و اشارات بعض آيات شريفه الهيه و ضرورت عقول اولوالالباب و نتيجه رياضات اصحاب معارف است. و اين جوهر مجرد، عقل عالم كبير است و در لسان بعضي، از آن به «آدم اول» تعبير شده. و اين غير آدم ابوالبشر است، بلكه روحانيت آدم(ع) ظهور آن است.

در مقابل اين حقيقت نورانيه، حقيقت ديگر است كه آن «وهم كل» است در انسان كبير، كه به حسب فطرت و جبلت، مايل به شرور و فساد و داعي و اغلوطه و اختلاق است و آن بعينه، حقيقت ابليس الابالسه و شيطان بزرگ است، كه ساير شياطين و ابالسه از بروزات و مظاهر آن است. و از براي اين حقيقت، تجرد است، تجرد برزخي ظلماني، نه تجرد عقلاني نوراني.

شمه‌اي از خصايص و صفات اين دو حقيقت عقليه و جهليه
اول آن كه فرمود: «ان‌الله خلق العقل»، و در اين دو نكته است كه اشارت به اصل حقيقت عقليه تواند بود:
اول آن كه: نسبت خلق به عقل داده و او را مخلوق شمرده، و اين ممكن است اشارت به آن باشد كه حقيقت عقليه در مقابل امر و از تنزلات آن است؛ چه كه عالم امر عبارت از: فيض منبسط و نفس الرحمن و وجود مطلق و مقام برزخيت كبري و اضافه اشراقيه و روحانيت محمديه و علويه ـ‌عليهما و علي آلهما الصلاة و السلام‌ـ است، و او را تعين و تقيد و مقابلي نيست و به او نسبت تخلق نتوان داد مگر مجازا. و اهل معرفت گويند: يكي از متحملات «الا له الخلق والامر»، همين فيض اشراقي منبسط است؛ چنان چه «الله نور السموات و الارض» با آن لطايف و اسرار عجيبه‌اي كه در آيه شريفه به آن اشاره فرموده، شايد اشاره به همين حقيقت باشد. بنابراين، حقيقت عقل ـ‌كه اول مخلوق از روحانيين است‌ـ تعين اول و اولين منزل نور پاك فيض منبسط الهي است.

بر اساس اين تحقيق، وصف ديگري كه حق تعالي عقل را به آن توصيف فرموده ظاهر مي‌شود. و آن، اين است كه: اين حقيقت را از نور خود خلق فرموده ـ‌يعني از فيض منبسط و نور اشراقي خود‌ـ؛ زيرا متعين ظهور مطلق و متقوم به آن است؛ چنان چه اشاره جليه به اين معني است حديث شريف كافي در باب صفات فعل، سند به حضرت صادق(ع) رساند.

قال(ع): «خلق‌الله المشيئة بنفسها ثم خلق الاشياء بالمشيئة». مقصود از «مشيت» در اين حديث شريف، شايد همان فيض اشراقي منبسط باشد كه آن نور سماوات و ارض است، و «بنفسها» تجلي ذاتي بلاواسطه حق است؛ زيرا حقايق متعينه عقليه يا غير عقليه نتواند مرتبط به ذات مقدس از جميع تعينات و تقيدات باشد؛ زيرا اين ربط ذاتي، در صورت تقيد و تعين، مستلزم تعين در متجلي و خالق شود.

پس تجلي ذاتي حق و نور ظهري جمال جميل مطلق، همين فيض مطلق و مشيت اشراقيه است و اين همان نور است، به حسب اين بيان و احتمال كه در اين حديث مي‌فرمايد: «ان‌الله خلق العقل و هو اول خلق من الروحانيين عن يمين العرش من نوره».

نكته دوم كه در «ان‌الله خلق العقل» است، آن است كه نسبت خلق علق را به اسم «الله» ـ‌كه اسم اعظم جامع و از براي آن مقام احديث جمع است‌ـ داده و شايد اشاره به آن باشد كه تجلي در مرات عقل اول، تجلي به جميع شوون و حقيقت عقليه ظهور تام و كل الظهور است در مراتب تعينات خلقيه.

لازم به ذكر است كه كتاب شريف شرح حديث جنود عقل و جهل در شش مقاله و بيست و پنج مقصد سامان يافته است.

چاپ نخست كتاب «برگزيده‌اي از كتاب شرح حديث جنود عقل و جهل» در شمارگان 2000 نسخه، 260 صفحه و بهاي 39000 ريال راهي بازار نشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط