پنجشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۸:۰۰
آية‌الكرسي و آية‌‌النور در تفسير صدرالمتالهين

چاپ نخست جلد پنجم كتاب «تفسير القرآن الكريم: تفسير آية‌الكرسي و آية‌‌النور» تاليف صدرالدين محمد شيرازي(ملاصدرا)، به تصحيح، تحقيق و مقدمه محمد خواجوي و به اشراف آيت‌الله سيدمحمد خامنه‌اي، از سوي انتشارات بنياد حكمت اسلامي صدرا منتشر و روانه بازار نشر شد.\

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، اثر حاضر كه پنجمين جلد از مجموعه هشت جلدي تفاسير ملاصدراست، آية‌الكرسي و آية‌النور را شرح و تفسير مي‌كند.

صدرالمتالهين درباره تفسير قرآن، نظري خاص دارد كه سوره و آيات قرآني را بر اين روش تفسير كرده است. وي در تفسير سوره سجده مي‌گويد: «بزرگترين آفتي كه انسان را از درك حقايق قرآن بازمي‌دارد، فريفتگي به ظواهر اخبار است و پوشيدگي به دقايق علوم جزئي و دانستن احكام فرعي، وگرنه مطلبي علمي نيست جز آن كه در قرآن يافت مي‌شود، ولي تو به آن چه از پوست فراگرفته‌اي خوشدل گشته‌اي، و با هرچه جز مشهودات كه به گوشت خورده، به ستيز برمي‌خيزي.»

در تفسير آية‌الكرسي به كساني كه قرآن را منحصر در تاويل مي‌دانند و به معاني لفظي توجهي ندارند، گوشزد مي‌كند كه: «تو خود واقفي كه خروج الفاظ قرآني از معاني معمول و مشهورش، موجب حيرت ناظرين در آن مي‌شود، در حالي كه قرآن براي هدايت بندگان نازل شده كه آنان را آموزش داده و كار را برايشان آسان نمايد، نه براي پيچيده كردن سخن. پس لازم است كه لغات بر معاني وصفي خود كه مشهور بين مردم است، حمل و تفسير شود تا موجب اشتباه آن نشود.
پس، مسلك اين اشخاص "موول" مانند مسلك اهل ظاهر كه قائل به ابقاي صور الفاظ بر اوايل مفهوماتند، مي‌باشد، و بلكه مسلك اهل ظاهر، از تصريف و تحريف مصونتر است، چون آن چه كه از اوايل مفهومات، فهميده‌اند همان قوالب حقايقي است كه مراد خدا و رسول اوست، ولي حقايق قرآن براي راسخان در علم، به قدر علوم و صفاي قلوبشان كشف خواهد شد. پس، آنان را در رسيدن به اطوار و ژرفاي قرآن درجاتي است كه رسيدن به نهايت مطلوب و فراگيري تمام آن چه كه در قرآن است، مورد چشم‌داشت احدي نبايد باشد.
از اين‌روي، خرد مردمان در فهم قرآن ـ‌پس از اشتراك در معرفت ظاهر تفسيري كه مفسران بيان داشته‌اند‌ـ تفاوت پيدا مي‌كند، و آن چه راسخان در علم را از اسرار قرآن و ژرفاي آن حاصل مي‌شود، مخالف ظواهر تفسير نبوده و بلكه استكمال آن است و رسيدن به مغز و گذشتن از ظاهر آن. اين، آن چيزي است كه ما از فهم معاني قرآن مقصود داشتيم، نه آن چه كه مناقض و مخالف ظواهر آن باشد.
پس، مفسر بايد جز بر نقل صريح از قرآن و يا بر مكاشفه تام و وارد قلبي ـ‌كه امكان رد و تكذيبش نيست‌ـ اعتماد نكند، پس تو يكي از دو نفر باش: يا مومن به ظواهر آن چه كه در كتاب و حديث آمده‌ـ‌بدون تصرف و تاويل‌ـ و يا عارف راسخ در تحقيق حقايق و معاني همراه با ظواهر و صور و مباني. و از آن مباش كه به هوش و زيركي و دوبيني خود، آيات را به معاني عقلي فلسفي و مفهومات كلي عمومي حمل نمايند.»

ملاصدرا همچنين در ادامه تفسيرآية‌الكرسي مي‌نويسد: «طرف سخن ما در معاني قرآن ـ‌مطلقا‌ـ محققان از اهل‌الله و يا محبان و يا متشبهان به آنان و صافي‌دلان مومن به حالات آنانند، و اصولا در دست گرفتن اين تفسير من، براي كساني كه متصف به ضد اين صفاتند، حرام و ممنوع است.»

وي در تفسير سوره بقره نيز آورده است: «تو اگر مي‌خواهي كه عالمي رباني و مفسر كلام الهي باشي، ولي خويش را براي رسيدن به مقام قرب‌الهي، به رياضات نفساني‌ـ‌از قبيل خضوع و خشوع و صبر و نماز و بازداشتن خاطر از امور ذهني و بستن ابواب مشاعر و استدامه نظر در الهيات‌ـ نيندازي، خويشتن را به چيزي غير ممكن و يا شبيه به محال گول‌زده‌اي.»

تحليل آية‌الكرسي
در تفسير آية‌الكرسي، مفسر كبير بناي آن را بر يك مقدمه و 20 مقاله و يك خاتمه نهاده، و در مقدمه ـ‌در فضل و برتري آية‌الكرسي بر ديگر آيات‌ـ بحث مشبعي دارد.

در مقاله اول كه شامل هشت مساله است، سخن در اسم «الله» و اسم اعظم داشته، و اين كه اين اسم عين ذات اوست يا غير آن؟ و نيز در اين كه صفات او عين ذات اوست و مسماي لفظ «الله» معبود كاملان از عرفا مي‌باشد نه غير آنان.

مقاله دوم، در تفسير فقره «لا اله الا هو» بوده و شامل پنج مشرع است: در بيان علوم توحيدي و اين كه تعدد صفات موجب تعدد ذات مي‌شود و مراد از تهليل، حقيقت وحدت است، و بيان اين كه وحدت مساوق و برابر وجود است و همانند وجود مراتبي دارد، و چگونگي رسيدن به معني توحيد حقيقي، و اين كه حق‌تعالي در ذات و تمامي صفات و اضافات و سلوبش واحد است، و نفي انحاء اشتراك ـ‌مطلقا‌ـ از واحد حقيقي.

مقاله سوم، شامل سه فصل است و سخن در دو اسم: «حي‌ و قيوم»، مي‌باشد؛ و مي‌گويد: حق‌تعالي حي و قيوم بوده و تمام معارف توحيدي از اين دو اسم سرچشمه گرفته، و واجب‌الوجود بسيط‌الحقيقه بوده و عالم به ذات خود و به غير خود مي‌باشد و فاعليتش نسبت به اشياء بگونه عنايت است، و چون حق‌تعالي «حي» است، بايد كه «سميع و بصير» باشد، و چون «قيوم» است، ايجاب مي‌كند كه «حكيم جواد و غني و مالك» باشد.

مقاله چهارم، در تفسير فقره (لا تاخذه سنة و لا نوم) بوده و شامل چهار مقصد است، كه متضمن نشآت سه‌گانه انسان (دنيا و برزخ و آخرت)، و اصناف انسان‌ها بحسب ميلشان به هريك از آنها، و بيان شمول علم حق‌تعالي به موجودات، و محال بودن چرت و خواب بر او ـ‌تعالي‌ـ‌ است.

مقاله پنجم، در تفسير فقره (له ما في‌السموات و ما في‌الارض) بوده و شامل پنج مطلب است در اطراف وجود مجرد، و دلالت آيه بر توحيد افعالي و مطالب ادبي و ...

مقاله ششم، در تفسير فقره (من ذا الذي يشفع عنده الا باذنه) بوده و شامل سه مشعر است كه در آنجا سخن از شفاعت و مراتب وسايط، و تعيين شافعان، و معني «اذن»، رفته، و اين كه نخستين شافع، حقيقت محمديه است، و اين كه با عقل امكان رسيدن به معرفت حقايق اخروي نيست، و اين كه انسان كامل باعث و سبب ايجاد جهان وجود است، و اين كه مراتب موجودات چگونه است و اولين خلقت و روح اعظم عبارت از حقيقت محمديه است، و ايشان شافع و واسطه بين حق و خلق است، و نيز اين كه «مشفوع له» كيست، و رد سخن قفال در اين كه صاحب گناه كبيره شفاعت نمي‌شود، و تشريح اصناف و دسته‌هاي مردمان در روز رستاخيز كه به حسب پايان كار شش دسته و گروهند.

مقاله هفتم، در تفسير فقره (يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم) بوده و شامل سه مساله است، در علم الهي و بيان مراتب آن، و در قبليت و بعديت و مطالب ديگر.

مقاله هشتم، در تفسير فقره (و لا يحيطون بشيء من علمه الا بما شاء)، بوده كه شامل پنج اشاره مي‌باشد در معني علم، و علم به غيب، و مشيت الهي كه سبب علم مردمان است، نه اين كه متعلق مشيت، متعلق علوم آنان مي‌باشد، و اين كه او ـ‌تعالي‌ـ ايجاد كننده موجودات و بلكه موجد ذوات آنهاست.

مقاله نهم، در تفسير فقره (وسع كرسيه السموات و الارض) است كه شامل چهار لمعه است، و در آنجا سخن از معني كرسي دارد كه آيا فلك هشتم است يا تصوير عظمت الهي؟ و كيفيت فهم متشابهات قرآني، و اين كه مراد از كرسي علم مي‌باشد،سپس مفسر كبير، فصل مشبعي در بيان تاويل، ايراد داشته و بيان اكثر مفسران را آورده و جرح و تعديل كرده، و مثال عرش و كرسي را در عالم انساني مشخص ساخته و گويد: اگر انسان چيزي شنيد كه به نظرش عجيب و شگفت آمد، بايد چگونه تاويل كرده و نظر دهد، و سپس به معني «تنين» يعني اژدها ـ‌كه در حديث آمده و خداوند در روز رستاخيز بركافر مسلط مي‌گرداند‌ـ پرداخته و گويد: آن چه در عالم شهادت وجود دارد، مثال آن چيزي است كه در عالم غيب است، و در پايان علت بيان معارف و حقايق را به وسيله امثله توضيح و تشريح مي‌كند.

مقاله دهم، در تفسير فقره (و لا يوده حفظهما) است كه آن را در سه فايده كه شامل: اقسام فاعل، و اين كه فاعل حقيقي جز او ـ‌‌تعالي‌- نيست، و علت حقيقي را حفظ معلول، به رنج و سختي دچار نمي‌سازد، بيان مي‌دارد.

مقاله يازدهم، در تفسير فقره (و هو العلي العظيم) بوده و شامل چهار لطيفه است: در مجد و عظمت حق‌تعالي، و اين كه تمام موجودات ـ‌جز او‌ـ سايه‌اند، و اين كه «علو» چندين قسم است و شايسته حق متعال كدام علو است. و سپس اين سخن را‌ ـ‌پس از تقديس حق‌تعالي از «علو» مكاني‌ـ پايان مي‌بخشد.

مقاله دوازدهم، در تفسير فقره (لا اكراه في‌الدين) است كه شامل پنج طور است در اكراه در دين كه اختياري نيست، و نقل اقوال مفسران در اين باب، و تحقيق مفسر كبير درباره مراد و مقصود.

مقاله سيزدهم، در تفسير فقره (قد تبين الرشد من الغي) بوده كه شامل سه رشحه در معني «تبيين» بطور مستوفي است.

مقاله چهاردهم، در تفسير فقره (فمن يكفر بالطاغوت...) است كه شامل سه تحقيق مي‌شود، در معني طاغوت و معني ايمان به خدا و اعتقاد به وجود خداوند، و اعتقاد به صفات وي، و بيان صفات سلبي، و سخني با منكران عالم ملكوت، و بيان صفات ثبوتي و اعتقاد به افعال باري‌تعالي، و سخني در توحيد افعال، و اين كه آيا افعال انسان بستگي به اراده او دارد و يا اين كه به قضا و قدر الهي است. و تحقيقي در ايمان به احكام خداوند و به فرشتگان و انواع آنها، و ايمان به كتاب‌هاي آسماني و رسولان او، و سخني در امامت و ايمان به امامان، و ايمان به روز رستاخيز، و تحقيقي در اين كه «عروة‌الوثقي» چيست.

مقاله پانزدهم، در تفسير فقره (والله سميع عليم) است كه آن را در دو قول تشريح مي‌كند.

مقاله شانزدهم، در تفسير فقره (الله ولي‌الذين آمنوا) است و آن را در چهار لايحه بيان داشته، يعني علت اختصاص مومنان را به ولايت الهي متذكر شده و سپس در جرح و تعديل حسن و قبح عقلي ‌ـ‌كه اشعريان وارد كرده‌اند‌ـ بحث كرده و در لايحه چهارم به روش حكما و صوفيه از آن بيرون آمده و مطالب سعادت و شقاوت و ريشه آن دو، و فايده گسيل رسولان و فرو فرستادن كتاب‌ها را بيان مي‌دارد.

مقاله هفدهم، در تفسير فقره (يخرجهم من الظلمات الي النور) است كه آن را در چهار معراج بيان داشته و پس از تحقيق آيه ـ‌در معراج دوم‌ـ مومنان را دسته‌بندي كرده و چگونگي بيرون آوردن آنان را از ظلمت بيان داشته و گويد: خداوند بيرون آورنده نفوس از ظلمات جهل به نور علم است، سپس در معراج چهارم بحث مفصلي درباره كسي كه كافر بوده و سپس اسلام مي‌آورد، ايراد مي‌دارد.

مقاله هجدهم، در تفسير فقره (والذين كفروا اولياوهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات) بوده و شامل شش مطلع است. در يكي از مطالع اين مقاله استدلال معتزليان را در اين كه كفر، به قضاي الهي نيست، رد مي‌كند. و اثبات ولايت الهي را بر بندگان مي‌كند كه آن منوط بر ولايت ايشان مر او راست، همين‌طور برائت الهي هم منوط به دوست داشتن آنان مر باطل راست، سپس در مراد الهي از نور ـ‌در اين مقطع‌ـ اشاره‌اي دارد، و پس از آن مقصود از اخراج از نور به ظلمات را بيان داشته، و بعد از آن ملازمه ذاتي بين كفر و اطاعت شيطان را تحقيق مي‌كند، و حكمت در آفرينش شيطان و ضرورت وجودش تشريح مي‌شود، سپس مناظره ابليس و فرشتگان را بيان داشته و مي‌گويد: تمام شبهات كافران منشعب از اوست، و در پايان فرق بين محبت الهي و محبت‌ شيطان را توضيح مي‌دهد.

مقاله نوزدهم، در تفسير فقره (اولئك اصحاب النار) بوده و آن را در هشت بصيرت بيان مي‌دارد. در اين مقاله از چگونگي شياطين شدن ارواح كافران، و شناخت بهشت و دوزخ و اصحاب آنها، و مراتب موجودات در قرب به خداوند، و چگونگي منقسم شدن ارواح به اصحاب بهشت و دوزخ، و اين كه كيفر منافقان از كافران سنگين‌تر است ـ‌اگرچه از جهت رتبه بر آن برتري دارند‌ـ و چگونگي اصحاب دوزخ شدن روح انساني ـ‌پس از آن كه دوزخي نبود‌ـ سخن مي‌گويد و آياتي را آورده كه دلالت بر اين امر دارد كه در آخرت، صورت انسان از نوع صفتي مي‌شود كه بر وي غالب است، و پس از آن مسخ و چگونگي آن را، و هم‌چنين آياتي را آورده كه دلالت بر اين دارد كه صورت انساني غير آن صورت خواهد شد و اين مطلب را از دو راه حكمي و خطابي، بيان داشته و در پي آن چگونگي ترقي انسان را در مراتب روحاني، و تنزلش را در دركات اسفل‌السافلين و دوزخ شرح مي‌دهد و مي‌گويد: در رستاخيز، حشر مردمان به صورت‌هاي گوناگون خواهد بود.

مقاله بيستم، در تفسير فقره (هم فيها خالدون) است كه داراي پنج منظر است و گويد: منشا خلود در آتش كفر است، سپس نظر كسي را كه قائل است صاحبان گناهان كبيره و تمامي كافران مخلد در آتشند، رد كرده، و پس از آن، دلايل قائلان به خلود را آورده، و در پي آن اشكال، خلود در آتش را تقرير كرده و از آن جواب مي‌دهد، بعد از آن مي‌گويد: قدح و اشكال در سخنان اولياي صاحب كشف، خود گناهي عظيم و بزرگ است، و براي اثبات اين مطلب، آن چه را كه قيصري ـ‌شارح كتاب فصوص‌الحكم‌ـ در اطراف مساله خلود آورده، نقل مي‌كند و در آخرين منظر، شمه‌اي از خواص علمي و عملي اولياي الهي و نشانه‌هاي اولياي طاغوت و منافقان را مفصلا بيان مي‌دارد.

در «خاتمه» وصايا و سفارشاتي را متذكر شده و علت گسترش سخن را در اين قسمت توضيح مي‌دهد.

تحليل آيه مباركه نور
در تفسير آيه نور، نخست در تحقيق معني نور، و اين كه نور، كمال براي موجود ـ‌از آن روي كه موجود است‌ـ مي‌باشد، و معني اضافه نور بر آسمان‌ها و زمين، و اين كه علم حق‌تعالي عين ذات او و سبب پديد آمدن اشياء است، و اشياء به دو قائمند، و او را اسماء متقابلي است كه لازم ذات اويند، سخن دارد.

سپس، در طي تفسير آيه، سخن از اين است كه هركس نسبتش با پيغمبر(ص) درست باشد، نور الهي از آن حضرت بر او مي‌تابد و اين همان معني شفاعت است و اين كه امانت، همان رنگ كمال نوري را گرفتن است، پس از آن بحثي در معني صدر و قلب و روح، به صورت‌هاي گوناگون داشته و در پي اين مطلب، مراتب انسان و سفر و سلوك او، در درجات ابدان و نفوس و عقول را تا آخرين مراتب انساني بيان داشته، سپس در تاويل آيه، از عالم انساني بدني يعني عالم صغير جسماني و عالم آفاق و انفس يعني عالم كبير جسماني سخن مي‌گويد.

در ساقه آيه، سخن از نور هدايت دارد و گويد: اين نور همان نور محمدي است كه اشياء را همان‌گونه كه هستند كشف و آشكار مي‌كند، و صدور و ظهور موجودات و آثار بي‌شمار آنها در هرلحظه به توسط حقيقت محمدي ـ‌كه همان فيض مقدس و نور وجود امكان اشرف است‌ـ مي‌باشد. سپس، در تمثيلي عرشي گويد: غايت ايجاد افلاك و عناصر و مركبات، انسان عارف است، و ادراك ذات حق‌تعالي در مرحله نخست جز در آينه قلب مومن پرهيزكار امكان‌پذير نيست.

پس از اين مرحله، در مقام بيان تفاوت بين مرتبه موسي(ع) و مرتبه پيغمبر ما(ص) برآمده و گويد: ارزش نور را جز نوري كه در جنس آن مرتبه است، نمي‌داند؛ و پس از شرح ماهيت انسان كامل و عالم صغير، سخن از نكته‌اي دقيق دارد كه: عقل فعال با آن كه فاعل پيش و مقدم بر غير خود از ممكنات است، در عين حال همو، ميوه و نتيجه حاصل از وجودات آنهاست.

در مرحله ديگر گويد: عوالم وجود، كتاب‌هاي الهي و دفترهاي رحمانيند، و انسان كامل كتاب جامعي است كه تمام آيات الهي در او تجمع است، سپس متعرض مراتب عالم انسان و نام‌هاي او شده، و اين كه روح انساني در مرتبه قرب الهي ـ‌در قوس صعود‌ـ برابر روح اعظم است، پس از آن در حكمتي الهي در كلمه آدمي، سخن از شگفتي‌هاي آفرينش الهي در خلقت انسان گفته و يادآور شده كه او آينه‌ايست كه در آن، آيات رباني و انوار رحماني پرتو افكن است، و كتاب حكمت الهي همان كتاب انساني است.

در اشراقات و اشاراتي ديگر گويد: هويت روحي انسان كامل عبارت از مظهر هويت غيبي لاهوتي بوده، و هويت نفسي او مظهر اسم «الله»، و مثال نور نافذ وي در زمين و آسمانش مي‌باشد، و اين كه راه راست و جاده مستقيم، در ذات و گوهر وجود سالك است كه از خود، سفر كرده و در آن راه مستقيم به سوي پروردگار خود در تكاپوست، و اين انسان به حق رسيده و كامل، دروازه رباني و بنده مقرب و جانشين سبحاني و آينه صورت اشياء و موجودات است.

در پايان،شالوده و بنيادي فلسفي ريخته و گويد: براي حقايق متاصل، عوالم و نشاتي است كه تمامي آنها در مسجد جامع انساني يافت مي‌شود و نخستين چيزي كه بر سالك واجب است از سر راه خود دور كند، هويت اوست، و اين كه حركت دهنده همه موجودات خداوند است، كه جملگي را به واسطه عشق خويش كه ساري و روان در شراشر موجودات و ذرات است حركت مي‌دهد. و در پايان، دو حديث ظاهرا متعارض يكديگر را كه مروي از رسول خدا و امير مومنان(عليهم‌السلام) تاويل، و طريقه جمع بين آن دو را بيان داشته و با اختتام و توصيه‌اي كه مشحون از بهره‌ها و نكات ارزشمند بسياري است، از تفسير اين آيه شريفه فراغت مي‌يابد.

چاپ نخست كتاب «تفسير القرآن الكريم: تفسير آية‌الكرسي و آية‌‌النور» (جلد پنجم) در شمارگان 2000 نسخه، 568 صفحه و بهاي 140000 ريال راهي بازار نشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط