دریاها و اقیانوسها مهم هستند؛ ولی کسانی که در این حجم آبی وسیع و زیبا کار میکنند هم ارزشمند هستند و باید قدردان کارهایشان باشیم: مثل دریانوردان، نگهبانان امنیتِ دریا و بطریبازکنهای اقیانوس.
به نظر شما دریاها و اقیانوسها تاکنون چه شغلهایی ایجاد کردهاند؟ چندتای آنها را میتوانیم نام ببریم؟ بیایید برایتان یکی از عجیبترین شغلهای اقیانوسی را نام ببرم: بطریبازکن اقیانوس.
این کارِ مردی بود که در «جایی روی بلندی، که فقط یک درخت بود و سایهاش» زندگی میکرد و «صبح تا شب نگاهش را به موجها میدوخت تا شاید برق شیشهای به چشمش بخورد.».
الان دارید به شغل این مرد میخندید؟ شاید هم با نگاهی خیره به این صفحه زل زدهاید تا بفهمید من دارم از چه حرف میزنم؛ راستش برای خود من هم عجیب بود که چنین شغلی در جهان داریم ولی داریم و شغل بینهایت مهمی هم بود.
کار مرد بطریبازکن اقیانوس «این بود که هروقت توی دریا بطری پیدا میشد، بازش کند و با دست خودش پیغام آن را به صاحبش برساند.». حالا دیدید چه کار مهمی است و نباید آن را دستکم گرفت؟ تا به حال شده کار پستچیها را مسخره کنید؟ پس مؤدب باشید و کار این مرد بطریبازکن اقیانوس را جدی بگیرید و برای آن ارزش قائل باشید. این کار هیچ فرقی با کار پستچیها ندارد؛ او را باید پستچی اقیانوس بدانیم و به این دلیل که نامهها و پیغامهای اقیانوسی را به موقع به صاحبانشان میرساند قدردانش باشیم. این کار به نظر جالب و هیجانانگیز است؛ اما مثل همه کارها نقطهای دارد که باعث غصه میشود؛ مثلا هیچوقت هیچکس برای خود پستچی نامه نفرستد. این بطریبازکنِ اقیانوس که در سرما و گرما، مسافت طولانی و کم و برای مخاطبان مختلف نامه برده است خودش خیلی مشتاق این بود که نامهای دریافت کند و کسی برای او پیغامی اقیانوسی بفرستد. شما دوست دارید برایش یک بطری شیشهای بفرستید؟ خوب است؛ اما قبل شما انگار کسی دیگر خوشحالش کرده است.
قصه جلو میرود، مرد با این آرزو روزها را شب میکند و کمسو شدن ستارهها و برگشتن تابش خورشید روی سطح آب را میبیند. او آرزویش را همانقدر شدنی میداند که یافتن پولک یک پری دریایی روی ساحل؛ چون او اسمی نداشت و دوستی نداشت.
دوست، یکی از مهمترین و قشنگترین و هیجانانگیزترین چیزهایی است که یک آدم میتواند روی زمین تجربه کند. با دوست میشود لحظههای خوشحالکننده ساخت، خاطرههای دلگرمکننده و خیلیچیزهای دیگر؛ اما بطریبازکنِ اقیانوس دوستی نداشت و از این خوشیها محروم بود.
ولی «یک روز، موجهای پستچی کلاه سفیدشان را به احترام بطریبازکن از سر برداشتند و برایش یک بطری آوردند که نامهاش با همهی نامهها فرق داشت.
مطمئن نیستم این نامه بهموقع بهدستت برسد، ولی قرار است مهمانی بگیرم. فردا، دمدمهای جزر و مدِ غروب، کنار ساحل. میشود لطفاً بیایی؟» فکر میکنید چه کسی این نامه را فرستاده؟ مخاطبش کیست؟ آیا برای بطریبازکن است؟ خودش هم نمیداند و میرود از همه میپرسد که این نامه برای شماست و همه پاسخ منفی میدهند. ما حین خواندن جملات کوتاه کتاب و ورقزدن آن، ته دلمان شوقی را احساس میکنیم و امیدواریم که این نامه برای همان مرد باشد تا خوشحال شود!
نویسنده ما را به چیزی که میخواهیم میرساند: یعنی خوشحالشدن بطریبازکنِ اقیانوس. او به محل مهمانی میرود و میبیند همه اهالی روستا آنجا هستند و برای حضور او شادی میکنند و مینوازند و میخندند. «قلب بطریبازکن جامی بلوری بود که کم مانده بود لبریز شود.».
میشل کوئِواس داستانی شاعرانه برای کودکان نوشته است که از خواندن هر جملهاش حسی خوش درونمان ایجاد میشود و خیالپردازیمان جان میگیرد. این را البته مدیون تصاویر لطیف ارین ای.اِستد هم هستیم که با انتخاب رنگهای آرامشبخش و ترکیب آنها با جزئیاتی چشمگیر، مطالعه و دیدن کتاب را برایمان لذتبخشتر کرده است. کتاب «مردی که بطریهای اقیانوس را باز میکرد» یک داستان ساده دارد؛ ولی آنقدر سادگیاش پرحرف و تأملبرانگیز است که احتمالا هر مخاطبی مثل من دوست دارد بعد خواندنش، سری به دریا بزند و لبِ ساحل چشم به موجهای پستچی بدوزد و منتظر بماند که شاید یک بطری شیشهای به پایمان خورد و دیدیم که مرد بطریبازکنِ اقیانوس برایمان از روستایشان نامهای فرستاده و از اینکه داستان زندگیاش را خواندهایم خوشحال است. شاید هم در نامهاش نوشته است که دوست پیدا کنیم و قدر دوستیهایمان را بدانیم.
امروز روز جهانی «اقیانوس» بود و اگر شما هم مثل من اقیانوسی را از نزدیک ندیدهاید، غصه نخورید؛ خواندن قصه زندگی مرد بطریبازکنِ اقیانوس کاری با تخیلمان میکند که حتی میتوانیم صدای موجهای آب را هم بهخوبی بشنویم و احساس این را داشته باشیم که نزدیک اقیانوس خانهای داریم.
دریاها و اقیانوسها مهم هستند؛ ولی کسانی که در این حجم آبی وسیع و زیبا کار میکنند هم ارزشمند هستند و باید قدردان کارهایشان باشیم: مثل دریانوردان، نگهبانان امنیتِ دریا و بطریبازکنهای اقیانوس.
این کتاب را انتشارات پرتقال با ترجمه سارا مطلوب در ۴۲ صفحه مصور برای کودکان بالاتر از چهارسال منتشر کرده و پیشنهاد مطالعه مناسبی برای علاقهمندان به دریاها و اقیانوسها و داستانهای شاعرانه است.
نظر شما