پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایبنا بیان کرد؛
ما به اشتباه تصور میکنیم دنیای نوجوانی را میشناسیم
نگین صدریزاده، پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان گفت: چون ما زمانی نوجوان بوده و دوره نوجوانی را تجربه کردهایم، به اشتباه تصور میکنیم که دنیای نوجوانی را میشناسیم. این بدیهیپنداری که سبب تکیه بیش از حد به پیشفرضهای ذهنی ما در رابطه با نوجوانان میشود، مانع بزرگی برای شناخت و کشف دنیای نوجوانی است.
- نوجوانان دوست دارند حرفهایی در کتابها و داستانها بشنوند که بیانگر حالوهوای مسائل خودشان باشد. دوست دارند دغدغههایشان را در کتابها ببینند؛ حتی اگر آن اثر فانتزی و تخیلی باشد. چرا؟
نوجوانان از داستانهایی لذت میبرند که بتوانند با قهرمان آنها همذاتپنداری کنند. قهرمانهایی که مانند خودشان باشند، شخصیتهایی که مانند خودشان در حال تجربه و کشف جهان باشند، ضعفها، ترسها، آرزوها، مسائل و دغدغههایی مانند خودشان داشته باشند و برای شناخت خود و جهان و ساختن دنیای بهتر تلاش کنند؛ چرا که این نقطه سیّال و متغیر کشف و شناخت، این جایگاه مدام دگرگونشونده و گنگ، دقیقا نقطهای است که نوجوان آنجا ایستاده است.
- آیا آنها دوست دارند داستانها و رمانهای نوجوانانه، توجه بزرگسالان را به دنیایشان جلب کنند؟
به نظر میرسد نوجوانان چندان در پی جلب توجه بزرگسالان نیستند: نه از طریق سینما و کتاب و نه از هیچ طریق دیگری. آنچه در دنیای آنها اهمیت بیشتری دارد جلب توجه و احساس قدرت و اعتبار در گروه همسالان است. به عبارتی تمایل آنها به جلب توجه بر گروه دوستان و همسالان متمرکز است. بنابراین میتوان گفت بزرگترین دستاوردی که ادبیات نوجوان برای بزرگسالان دارد، شناخت دوران نوجوانی و درک و همدلی باشد و این پذیرش توأم با احترام، مهمترین انتظاری است که نوجوانان از بزرگسالان دارند و انتظار میرود که کتابهای نوجوان در برآوردهکردن این نیاز سهیم باشند و به بزرگترها کمک کنند.
- ما به دنیای نوجوانان کم میاندیشیم. این نادیدهگرفتن از کجا نشئت میگیرد؟
این نادیدهشدن، از بدیهیانگاری سرچشمه میگیرد؛ چون ما زمانی نوجوان بوده و دوره نوجوانی را تجربه کردهایم، به اشتباه تصور میکنیم که دنیای نوجوانی را میشناسیم. میدانیم که ذهن به راحتی فریب میخورد و آنچه را که میشناسد بدیهی میپندارد. این بدیهیپنداری که سبب تکیه بیش از حد به پیشفرضهای ذهنی ما در رابطه با نوجوانان میشود، مانع بزرگی برای شناخت و کشف دنیای نوجوانی است و درنتیجه سبب نفهمیدن این دوران و نادیدهگرفتن نوجوانی میشود.
و البته بخشی از نادیدهگرفتن دنیای نوجوان ریشه در آرزوهای دستنیافتنی بزرگسالان دارد؛ بویژه افرادی که نتوانستند آرزوهای دستنیافته را بپذیرند و با شخصیتی که دارند کنار بیایند و خود را محق زندگی بهتر و داشتههای بیشتری میدانند، نهتنها دنیا و اندیشه نوجوان را نادیده میگیرند، گاهی درباره آن چیزی که در ذهن نوجوان میگذرد خشمگین میشوند. گاهی از سر دلسوزی و گاهی از روی نداشتن آگاهی در پی این هستند که نوجوان را با دنیای خودشان (که آن را دنیای واقعی میدانند) آشنا کنند و از آرزوهای بزرگ و دستنیافتنی دوره نوجوانی دور نگه دارند تا نوجوان تجربه شکست آنها را دوباره تجربه نکند.
- برخی مسائل مرتبط به نوجوانی به دلایل مختلف محدود شدهاند و در کتابهای ما کمتر به آنها پرداخته میشود. به این دلیل نوجوانان فکر میکنند آثار خارجی بیشتر آنها را میفهمند و حرف دلشان را میزنند. چطور میتوانیم این مسائل محدودشده را همچنان در مرکز توجه و اندیشه مخاطبان نگه داریم؟ وظیفه نویسندگان در این امر چیست؟
مسئلهای که به آن اشاره میکنید، به سیاست کلان کشور در امور تربیتی مرتبط است و از حوزه اختیارات نویسندگان و ناشران خارج است.
- یعنی واقعا برای نویسندگان و ناشران نمیشود هیچ روش یا ترفندی در نظر گرفت که بتوانند به برخی از مسائل بپردازند؟
بله در حوادث فرعی و کماهمیتتر یا در لایههای پنهان داستان، میتوان ردپایی از این مسائل را دید. از سوی دیگر نویسندگان کوشیدهاند با عنصر طرفداری از مخاطب، زیرکی و فهم او را به عنوان بخشی فعال از رابطه مطالعه، جدی بگیرند. در این رابطه مؤلف، متن و مخاطب هر کدام در خلق و فهم معنا، سهمی دارند و نویسندگان آگاهانه، بسیاری از مضامین را به سهم خواننده فعال در خلق معنا میسپارند. با این حال بسیار ضروری است به مفاهیمی چون عشق در رمان نوجوان پرداخت و مفهوم بسیاری از مسائل محدودشده را تعمیق بخشید؛ چرا که ممکن است نوجوان در جستوجوی معنا و مصداق برای بسیاری از واژگان، الگوی ذهنی نداشته باشد و به ناچار الگوها و قهرمانهایی را جایگزین کند که با فرهنگ ما همخوان نیستند یا دستکم به اندازه مفهوم عشق در فرهنگ ما غنی نیستند؛ چون همانطور که میدانیم عشق یکی از غنیترین و بنیادیترین مفاهیم در تاریخ ادبیات، فرهنگ و خرد جمعی ماست.
- به نظر میرسد در کنار سرگرمکنندگی، یکی از مهمترین مشخصههای یک داستان یا رمان نوجوان باید این باشد که حواسمان به دوره نوجوانی و چالشهای روحی و روانی آن جمع شود. نظر شما در اینباره چیست؟
هرچند رمان، داستان و سینمای نوجوان توجه ما را به مسائل دنیای نوجوانان جلب میکند؛ اما مهمترین شاخصه رمان نوجوان، ارائه و ترسیم نقشه سفر قهرمان درون است. نقشهای که به مخاطب نشان دهد چگونه میتواند کهنالگوهای قهرمان درونش را بیدار کند و با شکستها و ناکامیها مواجه شود. بسیاری از قصهها و افسانههای کهن ما، از چنین شاخصهای برخوردارند گویا خرد جمعی گذشتگان ما به درستی نیازها و آرمانهای انسان را دریافته بوده و هنوز نیز قصهها و روایتهایی که از ساختار اسطورهای برخوردارند، برای نوجوانان جذاباند. برای مثال میتوان به فیلمهای شرکت مارول اشاره کرد که شهرت جهانی دارند و نوجوانان را از طیفهای گسترده به خود جذب کردهاند.
- به نظر شما داستانهای نوجوان تألیفیمان توانستهاند چراغ نوجوانی را تا حد پذیرفتنیای در ذهن مخاطبان بزرگسال یا حتی خودِ نوجوانان، روشن نگه دارند؟
ما داستانهای تألیفی ارزشمندی در حوزه نوجوانان داریم؛ آثاری که در سطح جهانی نیز به آنها توجه شده است، آثاری که هم به لحاظ ادبی و هم مضمون غنی هستند و از مؤلفه بومیبودن نیز که از مؤلفههای مهم در ارتباط یک اثر با مخاطب است، برخوردارند. در این دهه اخیر، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مجموعه «رمان نوجوان امروز» را منتشر کرده است که در این مجموعه از نویسندگان برجسته ایران، بیش از ۶۰ عنوان رمان هست. همچنین آثار حمیدرضا شاهآبادی، فرهاد حسنزاده، جمشید خانیان، مهدی رجبی، طاهره ایبد، داوود امیریان و بسیاری از نویسندگان دیگر از استقبال خوبی میان نوجوانان برخوردارند. با این حال رمان نوجوان در کشور ما نیاز به حمایت جدی و همهجانبه دارد؛ از شیوههای جذاب معرفی تا تولید آثار سینمایی به گونهای که رمان در زندگی روزمره نوجوانان و سبک زندگی آنان، نفوذ کند.
نظر شما