صحنه این نقشآفرینی سحرگونه به کلاسهای درس «ساخت زبان فارسی» استاد در دوره کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی در دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبایی در خلال دهه 1370 باز میگردد که علاوه بر دانشجویان رسمی، مستمعین آزاد زیادی داشت. این صحنهگردان مجرب در خلال جلسات هفتگی آن درس، چنان تصویر مجسم، جامع و زیبایی از زبانشناسی برای مخاطبین ترسیم مینمود که در خلال همان نیمسال، بسیاری از نخبگان کنکور آن روزگار، مجذوب کلام نافذ و سلوک طناز او شده و از آن پس با زبان شناسی زلفی گره میزدند و بعضاً در کلاسهای درس او و همکاران دانشورش در دوره کارشناسی ارشد زبانشناسی آن دانشگاه به عنوان مستمع آزاد حضور مییافتند و سپس با بهرهگیری از راهنماییهایش مسیر مطالعاتی کنکور تحصیلات تکمیلی زبانشناسی را پی میگرفتند. دوام آن سحر کلام تا آنجا بود که اغلب دانشجویان، این مسیر را پیوسته تا دریافت دانشنامه دکتری طی میکردند و از تجدید دیدار گاه و بیگاه استادشان روحیه میگرفتند. استاد نیز در دل شادمان و خرسند بود که جامعه نوپای زبانشناسی در حال گسترش است و با ادامه این روند، زبانشناسی خواهد توانست جایگاهی شایستهتر در میان رشتههای دانشگاهی بیابد و از آینده روشنتری برخوردار شود.
کسانی که محضر گرم و مکتب پویای این استاد خلیق را درک کردهاند بر این نکته واقفند که ایشان از جمله استادانی بود که به رشته تحصیلی و شغلی خویش (زبانشناسی)، عشقی زایدالوصف داشت. ضمناً به محیط دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبایی نیز علاقه ویژهای داشت؛ چون در اوایل دهه 1350 محل تحصیل ایشان در همان مدرسه عالی ترجمه بود. مهمتر اینکه او شغل معلمی را قلباً دوست داشت و لذا به شایستگی از عهده تبیین روان و ساده برخی مفاهیم غامض برای دانشجویانش بر میآمد و از این انتقال دانش لذت میبرد. گاه با طنزی مایهگرفته از تخمینی تاریخی میگفت: «اگر شاه سلطان حسین، زمام دودمان صفوی را به باد نمیداد آیا باز معلم دانشگاه بودم»؟ این سه انگیزه سبب میشد که در کلاس درس با شوق و شعف، سرگرم تعامل علمی با دانشجویان شود و همّ خود را به انتقال مطلوب مفاهیم بعضاً انتزاعی معنی شناسی و نشانهشناسی به مخاطبین مشتاق و مستمعین آزاد معطوف سازد.
از جمله زبانشناسانی بود که گرچه بخشی از تحصیلات اولیه خود را در اروپا گذرانده بود، روحیهای کاملاً شرقی داشت و به آداب دانشگاهی آن نیز نیک واقف بود و سعی مینمود آن را به دانشجویانش هم انتقال دهد. به عنوان نمونه برای استادان متقدم و پیشکسوت خویش احترام زیادی قائل بود و از ایشان به نیکی و با رعایت اصول ادب و بهرهگیری بههنگام از ادوات تکریم یاد میکرد و از هر فرصتی برای نمایاندن این دقتنظر به دانشجویان خویش دریغ نمیورزد تا با آموزش عملی، نکتهای را به همگان یادآور شود که هیچگاه بر گذشته خویش پشت نکنیم و در عمل، وامدار کسانی باشیم که در مراحل پیشرفتمان، سهمی داشتهاند. ایشان تصویر استاد راهنمای دورههای تحصیلات تکمیلی خویش (استاد فقید دکتر علی محمد حقشناس) را در اتاقش در معرض دید دانشجویانش قرار داده بود تا به ایشان بفهماند که همواره به استادش مدیون و دلبسته است.
استاد با وجود مشغلههای آموزشی، پژوهشی و اداری و بعضاً لزوم شرکت در جلسات ادواریِ مختلف، در مدیریت انجمن زبانشناسی ایران و نیز برپایی گردهماییهای سالانه آن کوشا بود و به علاوه موفق به ارائه آثار ارزندهای در قالب مقالات داخلی و تألیف دهها جلد کتاب دانشگاهیِ مرجع شد که برخی، خلأ مطالعاتی را از زبانشناسی ایران مرتفع نمود و بعضاً در ارزیابیهای ملی خوش درخشیدند. از میان آنها «از زبانشناسی به ادبیات»، «معنیشناسی کاربردی» و «دنیای سوفی» نامدارتر شدند.
وی به اهمیت نقش سرمایههای انسانی در مسیر اعتلای علمیِ زبانشناسی باوری قلبی داشت و همواره بر این جمله تأکید میورزید که دانشجویان امروز، کنجکاو و هوشمندند و با حُسن اعتماد به آنان میتوان به کاستن از خلأهای پژوهشیِ موجود امیدوار بود. لذا به ارتقای مرزهای دانش بومی در حوزههای تخصصی با بهرهگیری از توان دانشآموختگان جوان این رشته، خوشبین بود و به سهم خود تلاش خویش را در رفع برخی خلاءهای زبانشناسی در ایران و تشویق دانشجویان و همکاران منتخب در همراهیِ سازنده با این مسیر مصروف میداشت. برای نمونه حدود یک دهه پیش با همراهی «انتشارات علمی» زمینه انتشار سلسله کتابهای ارزندهای را در مباحث مختلف زبانشناسی از جمله چند واژهنامه توصیفی مفید و کارآمد فراهم نمود.
شیوه تدریس استاد کمتر مبتنی بر کتاب درسی خاصی بود و در باب موضوع درس، مطالب مرتبطی را با بهرهگیری از تخته سیاه به دانشجویان در خلال جسات هفتگی با آرامش و اغلب توأم با طنزی ظریف ارائه میکرد. آغاز و پایان کلاس درس ایشان نیز چندان تابع روال ثابتی نبود ولی سعی مینمود از فرصت کلاس برای پیشبرد مطالب درسی بهره کافی برد. زبان فارسی را چون موم در دستان خود میانگاشت و لذا در ارائه مطالب درسی و سخنرانیهای علمی، موفق ظاهر میشد. رعایت احترام متقابل استاد و دانشجو از دیگر ویژگیهای مکتب درس ایشان بود. در حین تدریس اغلب از طرح خاطرهای شیرین یا نکتهای لطیف به مناسبت حال و مقال، دریغ نمیورزد تا فضای کلاس قدری تلطیف شده و مجال ادامه صحبت فراهم تر شود.
این نگارنده در خلال قریب به سی سال افتخار آشنایی و شاگردی نزد استاد در سه دوره تحصیلی در دانشگاه علامه طباطبایی و توفیق نگارش رساله دکتری خویش با مشاوره ایشان بهیاد ندارد که استاد با وجود روحیهای شاداب و بذلهگو، کسی را در جایگاهی به دور از رعایت ارزشهای اخلاقی به باد انتقاد بگیرد. در دورانی که مدیرکل امور آموزشی دانشگاه نیز بود قانون گرایی استاد همواره با نیمنگاهی به ملاحظات دانشجویان و جانبداری منطقی از آنان همراه بود. در طول سالیان ممتد تدریس، هر وقت از ایشان درخواست همکاری علمی یا شرکت در محافل مختلف دانشگاهی میشد، استاد در حد امکان با خوشرویی آن درخواست را میپذیرفتند. به یاد دارم در اواسط دهه 1390 از ایشان برای سخنرانی در همایشی با نام «زبانشناسی و ادبیات» در دانشگاه بیرجند دعوت کردم. از این پیشنهاد به گرمی استقبال نمودند و با افتخار میزبان ایشان شدم.
از دیگر ویژگیهای خُلقی جالب توجه ایشان، تواضع بجا، لبخند همیشگی و کلام صمیمی او بود و لذا به رفتار متواضعانه با همکاران جوان و همراهی پدرانه با دانشجویان از هر صنف و گروهی شهره بودند. استاد دکتر صفوی در هنر تشویق دانشجویان تجارب موفقی داشتند و با وجودی که گاه حتی برخی دانشجویان دورههای کارشناسی را نمیشناختند و برای نخستین بار با آنان ملاقات میکردند با گشادهرویی آنها را به حضور میپذیرفتند و تشویق و راهنمایی مینمودند. اگر سؤالی را دانشجو پاسخ میداد، با الفاظ انرژی بخشی او را تحسین میکردند. از این رو کلاس درس ایشان اغلب مستمعین آزاد داشت. به علاوه در مهارت بسیج نمودن دانشجویان جهت انجام کارهای گروهی از جمله آمادهسازی مقدمات همایشهای ادواریِ زبانشناسی ایران که از اواخر دهه 1360 به همت گروه زبانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار میشد توانمند بودند. او دبیر اجرایی اغلب آن سلسله همایشها بود و دانشجویان مشتاق در خلال روزهای پیش از همایش در قالب اعضای هیئت اجرایی وظایفی را میپذیرفتند و پروانهوار گرد استادشان میگشتند و تابع اوامرش بودند.
استاد از شرکت در جبههگیریها و دستهبندیهای علنیِ سیاسی، آگاهانه اجتناب میورزید و ورود رسمی به این جرگهها را که غالباً از دغدغههای علمی بهدور هستند، بر نمیتابید. همچنین حریم شخصی خود و زندگی خانوادگی خویش را چندان جدا از دانشجویانش نمیدانست و بعضاً از تجارب فرزندپروری در کلاس صحبت میکردند و گاه فرزندان را همراه خود به همایشهای علمی میآورد. استاد در مهرورزی به همکاران اداریِ پیرامون و گاه نیز در دستگیری غیرمحسوس از برخی که تشخیص میداد، کوشا بود.
ایشان دانشجویانش را قلباً دوست داشت و این علاقهمندی را در موقعیتهایی عملاً متبلور میساخت. در بیان مصداقی عینی، به یاد دارم که در آذر سال 1399 و در اوج شیوع ویروس کووید 19 یکی از دانشجویان سابق ایشان که در معاونت گسترش زبان فارسی و ایرانشناسیِ مرکز روابط علمی و بینالملل وزارت علوم شاغل بود مظلومانه بر اثر ابتلا به این ویروس مُهلک، جان باخت. استاد که از مرگ ناگهانی آن فقید که یک دهه پیشتر در اعزام ایشان به کرسی زبان و ادبیات فارسی در هندوستان مشارکت داشت، سخت متأثر گردید، نشانی محل دفن آن مرحومه را در بهشت زهرا جویا شدند و سپس از فرزندان آن فقید دلجویی نمودند.
جای خوشوقتی است که به اهتمام گروه پویای زبانشناسی دانشگاه بوعلی سینا در اوایل دهه 1390 در حاشیه «نخستین کنفرانس زبانشناسی نقش گرا» از خدمات دانشگاهی استاد دکتر کورش صفوی تجلیل و از جشننامه ایشان رونمایی شد تا به خدمات شایان آن استاد محبوب و متواضع ادای احترام شود.
متاسفانه دوران بازنشستگی ایشان دیری نپایید و چون فرزندان دلبندشان ساکن کشورمان نبودند استاد نیز به زندگی در کنار ایشان متمایل شد و لذا از ایران مهاجرت نمودند ولی گویی دوری از کلاس و درس و موطن برای ایشان دشوار بود. چندی نگذشت که بیمار شدند و ناباورانه در غربت، بدرود حیات گفتند. گرچه ظاهراً خورشید عمر استاد عزیز دکتر کورش صفوی افول کرده است ولی یاد و نام نیک ایشان در وجود شاگردان توانمندی چون فرزان سجودی، محمد راسخ مهند، مهبُد غفاری، آزیتا افراشی و دها زبانشناس شاخص و خوشآتیه زنده است. در حال حاضر، چرخ هر یک از گروههای زبانشناسی در اقصی نقاط کشور بر مدار تعدادی از دانشجویان سابق ایشان میگردد و برخی منابع درسی کلاسهای زبانشناسی از تألیفات ارزنده این استاد فقید سود میبرد. استاد دکتر کورش صفوی حق بزرگی به گردن نسل فعلی زبان شناسان شاغل در دانشگاههای کشور دارد؛ به ویژه دانشجویانی که علاوه بر کسب فیض در مکتب درس ایشان، توصیه اداری استاد فقیدشان را در جذب دانشگاهی خویش مؤثر قلمداد میکنند.
نظر شما