شنبه ۴ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۸:۴۷
سوغات تجدد: دغدغه‌‏ای به نام توانایی ذاتی زبان فارسی

زبان فارسی امروز در ایران با چالشی بزرگ بدین شرح رو‌به‌رو شده است که آیا زبان فارسی می‏‌تواند زبان علم باشد یا خیر. این چالش، زبان فارسی را در سده اخیر به‌سمت واژه‌‏سازی در همه زمینه‏‌های علمی کشانده و نتایجی درخشان را نیز در‌پی داشته است که حاصل آن را در نوشته‏‌های آموزشی آموزش و پرورش، دانشگاه‏‌ها و... به ‏روشنی می‏‌توان دید.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- ابراهیم خدایار: یکی از دغدغه‏‌های اصلی ایرانیان در دوران تجدد (سال‏های مقارن انقلاب مشروطه در ایران)، مسئله زبان فارسی و رویارویی آن با دنیای جدید و به‌‏ویژه بیان علوم و فناوری‏‌های نوین با استفاده از این زبان بود و پیش‌‏فرض‏‌هایی از این دست، لزوم گسترش زبان فارسی در ایران (کارکرد علمی آن) و جهان (همه کارکردهایش) را به‌چالش کشیده است: زبان فارسی توان رقابت با زبان‏‌های بین‌‏المللی را از‌دست داده است؛ زبان فارسی توان رقابت با زبان‏‌های بومی را ندارد؛ زبان و ادبیات فارسی جذابیت گذشته خود را از‌دست داده است؛ زبان و ادبیات فارسی همانند گذشته، کارکرد بین‌‏المللی ندارد؛ زبان فارسی کارکرد علمی خود را از‌دست داده است و ... .
 
زبان فارسی یکی از شاخه‏‌های زبان ایرانی باستان است که همراه زبان هندی باستان از شاخه‏‌های مهم مادرزبان هند‌و‌اروپایی به‌شمار می‏‌رود. «از اوایل هزاره پیش‌از میلاد مسیح که ایرانیان شروع به اشغال نجد ایران کردند تا تأسیس دولت ماد در سال 708 پیش‌ از میلاد مسیح، ایرانی باستان به صورت‏‌های مختلفی تحول پیدا کرده» (ابوالقاسمی، 1374: 15).
 
این زبان تا سال 331ق.م. یعنی زمان سقوط هخامنشیان در‌ قالب چهار شاخه اوستایی، مادی، سکایی و فارسی باستان در فلات ایران رواج داشت (همان: 16-19). زبان‏‌های‏ فارسی دوره میانه با شاخه‌‏های بلخی، سکایی، سغدی، خوارزمی، پهلوی اشکانی و فارسی میانه از سال 331ق.م. تا سال 867م./ 254ق. یعنی سال اعلام رسمی‌شدن زبان فارسی دری در ایران از‌سوی یعقوب لیث صفاری دوام داشت.
 
سومین دوره تحول زبان‏‌های ایرانی، زمان پس‌ از ظهور اسلام است. در این دوره که از سده سوم هجری قمری شروع شد و تاکنون ادامه دارد، «همه زبان‏هایی که در دوره میانه رایج بودند (جز فارسی میانه)، از رواج افتادند» (همان: 35). این زبان با تغییر‌های صورت‌گرفته در لایه‏‌های آوایی و واژگانی آن و نیز اثر‌پذیری به‌واسطه اخد الفبا و داد‌و‌ستد با فرهنگ اسلامی و زبان عربی از آن، از سده سوم هجری قمری تاکنون در ایران و حوزۀ فرهنگی مشترک با آن رواج دارد.

از زمان شروع دوران تجدد در ایران، دیدگاه‏‌هایی متفاوت و متناقض درباره پیش‌‎فرض‏‌های یادشده و به‌‏ویژه توانایی علمی زبان فارسی وجود داشته است که می‏‌توان آن‌ها را در‌قالب دو گروه بدین شرح دسته‏‌بندی کرد: نخست، دیدگاه عده‏‌ای که زبان فارسی را در پرداختن به دانش جدید، سترون می‌دانند و معتقدند اگر درباره این موضوع، تدبیری صورت نگیرد، ناگزیر خواهیم بود یک زبان بین‌‏المللی را در دانشگاه‏‌های خود برای بیان علوم جدید برگزینیم؛ زیرا زبان فارسی کارکرد علمی خود را از‌دست خواهد داد؛ همان گونه که روزگاری دراز در‌ زمینه علمی در‌برابر زبان عربی، میدان را از‌ دست داده بود و این بار نیز در‌برابر زبان انگلیسی پس خواهد نشست.
 
دوم، دیدگاه کسانی که مشکل را از زبان فارسی نمی‌‏دانند؛ بلکه فارسی‏‌زبانان را مشکل اصلی این زبان قلمداد می‌کنند و معتقدند زبان فارسی با امکانات گسترده‏‌ای که از‌ طریق واژه‌‏سازی با ترکیب و اشتقاق در‌ اختیار دارد، می‏‌تواند با برنامه‌‏ریزی دقیق علمی بر مشکلات پیشِ‌روی خود فائق آید. این گروه معتقدند: «ادامه این بی‏‌برنامگی، نارسایی زبان فارسی ]...[ را به ناتوانی زبان تبدیل خواهد کرد» (منصوری، 1390: 5).
 
فعلاً درباره این مسئله، حرفی نداریم که زبان فارسی، توان رقابت با زبان‌‏های بین‏‌المللی در حوزۀ تمدنی ایران را از‌ دست داده و به‌دنبال از بین رفتن کارکرد بین‏‌المللی آن، کارکرد نسبی علمی این زبان در منطقه از‌ دست رفته است و در‌نتیجه، این زبان جذابیت پیشین را ندارد و در بیشتر منطقه‌های خارج از مرزهای سیاسی کنونی، جز افغانستان و تاجیکستان، زبان‏‌های بومی کارکردهای دیگر این زبان را از‌آنِ خود کرده‎ و به جای آن نشسته‌‏اند؛ با‌وجود این، اصل موضوع توانایی یا ناتوانی زبان فارسی در بیان دانش جدید، بسیار پیچیده و گسترده است و هنوز هم با شدت بیشتری نسبت‌به خط فارسی از زمان شروع این مباحث در‌میان ایرانیان دربارۀ آن، سخن گفته می‏‌شود. حتی دانشمندی بزرگ و بی‌‏نظیر مانند علامه دهخدا ساختن برابر‌هایی برای واژه‌های علمی و فنی نوین را «وقت بیهوده تلف‌کردن» می‏‌دانست (همان: 18).
 
شاید جنجالی‏‌ترین مقاله درباره عقیم‌بودن زبان فارسی برای واژه‌‏سازی علمی را دکتر محمدرضا باطنی در سال 1368 به‌نام «فارسی، زبانی عقیم؟» نوشته که در آن مدعی شده بود: «زبان فارسی در وضع فعلی برای برآوردن نیازهای روزمره مردم با مشکلی مواجه نیست؛ ولی برای واژه‌‏سازی علمی از زایایی لازم برخوردار نیست و نمی‏‌تواند زبان علمی باشد» (باطنی، 1368: 67).

 عمده دلیل‏‌های پنجگانه وی برای اثبات مدعای خود، کاهش روزافزون قدرت ساخت واژه‌‏های اشتقاقی از فعل‏‌های بسیط فارسی است که به‌نظر او هر روز از تعدادشان کاسته شده است و آن‌ها به فعل‏‌های مرکب تبدیل شده‌اند و فعل‌‏های مرکب و جعلی نیز زایا نیستند (همان: 67-69).
 
باطنی در پایان نتیجه گرفته است: «با این حال، زبان فارسی می‏تواند یک زبان علمی باشد؛ به شرط آنکه کُنده و زنجیری را که به پای آن زده‏ایم، باز کنیم» (همان: 69).
 
در ادامه مقاله، راهکارهایی برای برنامه‏‌ریزی زبان ازجمله ساختن مصدر جعلی و استفاده از قیاس در واژه‌‏سازی علمی برای برون‏‌رفت از این مخمصه پیشنهاد شده است (همان: 70-71).
 
در‌برابر نظر پیشین، دیدگاهی دیگر نیز وجود دارد که بر‌اساس آن، زبان فارسی امکاناتی نامحدود برای واژه‌‏سازی دارد و در این دیدگاه، از سویه‌ای دیگر به توانایی‏‌های این زبان نگریسته می‏‌شود. دکتر حسابی، از سره‏گرایان، در مقدمۀ کتاب فرهنگ حسابی با به‏ کارگیری روش جبر ترکیبی اثبات کرده است فقط از ترکیب پسوندها و پشوندها در زبان‏‌های هند‌و‌اروپایی (زبان فارسی نیز از همین خانواده است) می‏‌توان 226‌میلیون واژه ساخت «و اگر همه ترکیب‏‌های ممکن را در زبان‏‌های هند‌و‌اروپایی بخواهیم به‏ شمار آوریم، تعداد واژه‌‏هایی که ممکن است وجود داشته باشد، مرز معیّنی ندارد» (حسابی، 1372: مقدمه)
 
دکتر حق‏‌شناس نیز با دفاع از همین نگاه، نازایی زبان فارسی را ناشی از نازایی ذهنی فارسی‏‌زبانان دانسته است که تا همین اواخر، دامن‌گیر مردم فارسی‏‌زبان شده بود. وی گواه گفته خود را انبوه سرمایه فرهنگی گران‌سنگی دانسته که در زمان‏‌های دور و در زمینه‏‌های گوناگون علمی و فلسفی به دست ما رسیده است (حق‏شناس، 1370: 202).
 
به هر حال اگر زبان فارسی در میانه سده‏‌های چهارم تا هفتم هجری قمری، تجربه زبان علمی را در بیشتر زمینه‏‌ها در خود دید و توانست توانایی خود برای بیان دقیق‏‌ترین مفاهیم علمی را نشان دهد (صادقی، 1372: 74) و اگر در دوران رکود علمی و فرهنگی با به خواب رفتن ایرانیان، زبان آن‌ها نیز در‌ حوزه علم، نازا شد و به واردات از عربی و از دوره تجدد به این سو از زبان‏‌های فرنگی خو گرفت، امروز در ایران با چالشی بزرگ بدین شرح رو‌به‌رو شده است که آیا زبان فارسی می‏‌تواند زبان علم باشد یا خیر. این چالش، زبان فارسی را در سده اخیر به‌سمت واژه‌‏سازی در همه زمینه‏‌های علمی کشانده و نتایجی درخشان را نیز در‌پی داشته است که حاصل آن را در نوشته‏‌های آموزشی آموزش و پرورش، دانشگاه‏‌ها و... به ‏روشنی می‏‌توان دید. باید بپذیریم که در حال حاضر، زبان فارسی در حوه تمدنی ایران، دیگر کارکرد علمی گذشته را ندارد و همه کسانی که تا دیروز، نیازهای خود را با استفاده از این زبان برآورده می‏‌کردند، امروز به زبان‏‌های دیگر از جمله انگلیسی و روسی و به ‏نسبت کمتر، به زبان‏‌های بومی دیگر روی آورده‌اند و بازگشت آن‌ها به این زبان در وضعیت کنونی، غیرممکن است؛ اما با توجه به پیشینه زبان فارسی در این کشورها اگر ایران بتواند در‌ زمینه تولید علوم جدید با استفاده از زبان فارسی به درجه‌‏ای برسد که توان رقابت با زبان‏‌های رقیب را به‌دست آورد، می‌‏توان امیدوار بود در‌کنار آن زبان‏‌ها خودی نشان بدهد؛ وگرنه کاربرد زبان علمی فارسی به‌جای زبان‏‌های بومی و جهانیِ دنیا آرزویی بسیار بلندپروازانه است که البته نمی‏‌توان به ‏کلی منکر آن شد؛ همان‌گونه که هیچ کس نمی‌‏تواند دربارۀ آینده هیچ زبان جهان‌گیری پیشگویی کند.

زبان فارسی، صاحب ادبیات مکتوب هزار‌ساله و از‌ نظر بسیاری از ادب‌شناسان، یکی از ده زبانی است که در آن، آثار ادبی برجسته خلق شده. زبان فارسی این ظرفیت را دارد که به زبان علمی‌ توانمندی تبدیل شود (فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1388: 26).
 
از سوی دیگر باید از‌نظر ذهنی و فرهنگی نیز مردم و به‌ویژه فرهیختگان جامعه را برای پذیرش این مسئله آماده کرد که زبان فارسی می‏‌تواند و باید چه از‌ راه معادل‌سازی برای واژه‌‏های بیگانه و چه از‌ طریق تولید دانش روز با استفاده از این زبان به زبان علمی تبدیل شود؛ باید کاربرد واژه‏‌های بیگانه در زبان فارسی، اگر برابری مناسب برای آن‌ها در زبان خود داریم، زشت انگاشته شود و افرادی که این واژه‌های بیگانه را به‌کار می‌برند، از کار خود شرم داشته باشند؛ نه‌ اینکه همانند برخی افراد و حتی فرهیختگان، کاربرد واژه‏‌های بیگانه را نشانه دانایی خود بشمارند.
 
اعتقاد به یک زبان بین‌المللی را ما باید به‏ کل کنار بگذاریم... . شاید تا به حال، بیش‌از 20 زبان بین‌المللی پیشنهاد شده و هیچ‌کدام نتوانسته است مقصودی را که بانیان یا مدعیان این زبان‏‌ها در‌نظر داشته‌اند، برآورده کند (منصوری، 1375: 305).
 
برخی کشورها در‌ زمینه واژه‌‏سازی «حتی تا آن حد پیش رفتند (ژاپنی‏ها) که الفاظی مثل الکترون و پروتون را به زبان خود ترجمه کردند؛ کاری که چینی‌ها و تا‌اندازه‌ای هم آلمان‌ها کردند» (همان: 291).

هرچند بعد‌ از وقوع انقلاب مشروطه (1285ش.)، زبان فارسی به‌تنهایی نقش زبان علم را در ایران برعهده گرفت، به‌دلیل تغییر جغرافیای تولید علم در جهان که کمابیش از عصر رنسانس در قرن پانزدهم و شانزدهم میلادی به غرب کوچیده بود، عملاً زبان فارسی برای برآوردن نیازهای خود در این زمینه، دست نیاز به‌سوی زبان‌های اروپایی، یعنی فرانسوی و انگلیسی دراز کرد و باز‌هم آن‌گونه که انتظار می‌رفت و این نیاز وجود داشت، مستقل عمل نکرد.
 
درست است که پس‌ از تشکیل‌شدن نخستین انجمن لغت‌سازی در ایران در سال 1303ش. در وزارت جنگ وقت به‌نام «انجمن لغت‌سازی ارتش» و سپس «انجمن لغت‌سازی دانشسرای عالی» (1311-1319ش.)، «فرهنگستان ایران» (1314-1321ش.)، «فرهنگستان شاهنشاهی زبان فارسی» (1349-1357ش.) و «فرهنگستان زبان و ادب جمهوری اسلامی ایران» (1368ش. تاکنون) اقداماتی در‌خور توجه در زمینه وضع معیارهایی برای لغت‌سازی و واژه‌گزینی در ایران انجام شده است؛ اما تا در‌ کنار تلاش براي واژه‌سازی و لغت‌گزینی،‌ درون هر فرهنگ و زبانی توسعه و تولید علمی رخ ندهد، هرگز پیشرفت راستین در آن زبان و فرهنگ محقق نخواهد شد.
 
پس‌ از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، روند تولید علم بومی درون‏زا هر روز با شتاب بیشتری در مسیر پیشرفت حرکت می‌کند و با نگاهی گذرا به آمارهای پایگاه‏‌های جهانی می‌توان این ادعا را تأیید کرد؛ اما به‏ نظر می‎‌رسد توجه به تکیه خواسته یا ناخواسته علم‏‌سنجان در ایران به پایگاه‏‌های علم‌‏سنجی در خارج از کشور، توجه به تولید علم به‌زبان فارسی را در ایران کم‏رنگ و بلکه بی‏رنگ کرده است.

مقاله‌های منتشر‌شده از‌سوی دانشمندان ایرانی در خارج از کشور به زبان‌های گوناگون همچون انگلیسی (غیر‌ از فارسی) نوشته شده‌اند و زبان مقاله‌های تولید‌شده در ایران نیز که در پایگاه‏‌های علم‌‏سنجی جهانی ثبت می‏‌شوند، غالباً فارسی نیست؛ از این روی، نقش زبان فارسی در نشان‌دادن پیشرفت علم در ایران، بسیار کم‏رنگ است.
 
روی سخن با کسانی نیست که به توانایی ذاتی زبان فارسی در به‏ دوش‌کشیدن بار تولید علم و نمایشِ آن هیچ اعتقادی ندارند و در جهانی‌اندیشیدن و همسو با تحولات جهان گام‌برداشتن تردیدی نداریم، سخن اصلی، این است که آیا بار تقویت بنیه علمی زبان فارسی در‌ حوزه تولید علم، فقط بر دوش تولیدکنندگان آن نیست و وقتی تولیدکنندگان علم در یک کشور، زبانی جز زبان ملی خود را برای عرضه به جهان انتخاب می‎‌کنند، چه کسی باید این مسئولیت را به‏ عهده گیرد؟ ادیبان زبان فارسی در‌ طول قرن‏‌ها گونه ادبی زبان خود را به کمال رسانده و با پرورش و تقدیم صدها شخصیت ادبی به جهان، دِین خویش به این زبان را ادا کرده‌‏اند، اینک، نوبت دانشمندان ایران است که به‌ زبان فارسی فکر کنند و بنویسند تا گونه علمی آن هم بیش‌ از پیش تقویت شود؛ البته وظیفه مخترعان و دیگر پیشتازان عرصه‏‌های تولید علم در ایران نیز بسیار سنگین است و تولیدات علمی، نامی ایرانی می‏‌خواهد تا علاوه‌ بر تقویت زبان فارسی در‌حوزه واژه‌‏سازی، دنیا را برای استفاده از این تولیدات به زبان فارسی نیازمند کند.
 
 
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها