«نيكلا كوچولو»ي محبوب ما و خيلي از نوجوانان، حالا ديگر بيش از 50 سال سن دارد، اما همه او را با همان اسم «نيكلا كوچولو» ميشناسند. او مانند همهي شخصيتهاي داستانها، نه بزرگ ميشود و نه پير، فقط به تعداد خوانندگانش تكثير ميشود و تا وقتي خواننده داشته باشد زنده ميماند.
اين مجموعه كه شامل بيش از 10 كتاب است، از زبان پسر بچهاي بازيگوش به نام «نيكلا» روايت ميشود؛ كودكي كه شبيه او را در اطرافمان هم ميتوانيم پيدا كنيم.
دوستان نيكلا هم به اندازهي خودش براي خواننده آشنا هستند. مانند «آنیان» كه شاگرد اول کلاس است و عینک ميزند و عزيزكردهي خانم معلم است؛ «ژوفروا» كه پدرش از پدر همهي بچهها پولدار است؛ «آلسست» كه هميشه در حال خوردن است و علاقهي زيادي به كوبيدن مشت به دماغ بچهها دارد! و «كلوتر» كه شاگرد آخر كلاس است، هيچ كاري نميتواند بكند مگر اينكه از روي دست بغلدستياش بنويسد!
«اود»، «مكسان»، «ژواشيم» و «روفوس» برخي ديگر از شخصيتهاي مجموعهي «نيكلا كوچولو» هستند كه هر كدام ويژگيهايي شبيه به همكلاسها و يا حتي خودمان دارند.
شايد به همين دليل هم باشد كه با وجود گذشت اين همه سال از انتشار و ترجمهي نيكلا، همچنان در ميان بچهها و حتي بزرگترها مخاطب دارد.
نيكلا گاهي آنقدر شيطنت ميكند كه حتي براي والدينش هم تحملناپذير ميشود و آنها هم مجبور ميشوند او را از خوردن بستني محروم كنند. فكر ميكنيد واكنش نيكلا به اين موضوع چيست؟ «آن وقت من از خانه رفتم بيرون. توي حياط نشستم و به خودم گفتم كه دلم بستني مزخرف آنها را نميخواهد. بستني آنها مرا به خنده مياندازد. از خانه ميروم. پولدار ميشود. زمين ميخرم. ژوفروا به من گفته كه پدرش با خريدن زمين كلي پولدار شده. آنوقت يك روز با هواپيمايم به خانه برميگردم. وقتي دارم ميآيم، يك بستني بزرگ ميخرم. بستني با طعم توت فرنگي و پسته!»
البته دوستان نيكلا هم دست كمي از خودش ندارند: «ژوفروا گفت: من ميشوم بوفالو بيل.
اود گفت: احمق جون! بوفالو بيل خلبان نيست، كابوي است.
ژوفروا گفت: يعني يك كابوي حق ندارد خلبان شود؟ اول حرفي را كه زدي دوباره تكرار كن!
اود گفت: كدام حرف؟ مگر من چي گفتم؟
ژوفروا گفت: گفتي كه من احمقم.
اود گفت: آهان، تو احمقي.
و شروع كردند به كتككاري.»
مثل اينكه كتك كاريها تمامي ندارد و در هر داستان نمونهاي از آن هست.
البته پايان داستانها غافلگيركننده است و شايد بتوان اين موضوع را شگرد «رنه گوسيني» دانست. مثلاً در ماجراي بازي فوتبال، 18 نفر از بچهها دور هم جمع ميشوند تا فوتبال بازي كنند. آنها داور، كاپيتان و بازيكنان دو تيم را انتخاب ميكنند و البته براي اين انتخاب حسابي بحث و كتككاري ميكنند؛ اما در انتهاي داستان با اين جملات حسابي غافلگير ميشويم: «اود عصباني شد و به آلسست گفت: تو عجله داشتي كه بازي كنيم. خوب حالا ميخواهيم بازي كنيم. اگر حرفي داري بگذار براي بعد. اكسست گفت: كدام بعد؟ ما كه توپ نداريم! يادم رفته از خانه بيارمش!»
«رنه گوسيني» نويسندهي ماجراهاي «نيكلا كوچولو»، از نويسندگان معروف داستانهاي كميك استريپ است كه در ۱۹۲۶ در جنوب شهر پاریس به دنیا آمد. در كودكی به دلیل مشكلات مالي، ناچار شد همراه والدین خود به آرژانتین مهاجرت كند؛ بنابراين تحصيلات ابتدایی را در بوینس آیرس گذراند. سپس به ایالات متحده رفت و در آنجا به آموزش نقاشی پرداخت. او در ابتدا موفقیت چندانی در این زمینه به دست نیاورد؛ ولی بعدها كه با موریس (تصویرگر داستانهای لوك خوششانس) آشنا شد، توانست شانس خود را در داستاننویسی به صورت جدی بیازماید. او فعالیت داستاننویسی خود را برخلاف موریس، صرفاً به ماجراهای لوك خوش شانس، محدود نكرد و علاوه بر داستاننویسی كه حرفهي همیشگياش بود، مدت قابلتوجهی سردبیری مجلهي «پیلوت» را بر عهده داشت. او همچنین فیلمنامهي تعدادی از انیمیشنهای سینمایی و تلویزیونی را نوشته است.
رنه گوسینی در ۱۹۷۷ میلادی، در حالی كه فقط 51 سال داشت درگذشت. او در آخرين اثر خود گفته بود: «بزرگترین خدمتی كه ما به كودكان و نوجوانان كردهایم، پرورش قدرت تخیل آنان بوده است. تصور نميكنم خدمت ناچیزی باشد.»
حالا اگر شما هم به داستانهاي كوتاه اما جذاب علاقهمند هستيد، مجموعهي داستانهاي «نيكلا كوچولو» پيشنهاد خوبي است: «نيكلا كوچولو و همسايههايش»، «نيكلا كوچولو خرابكاري ميكند»، «نيكلا كوچولو خوش ميگذراند»، «نيكلا كوچولو غافلگير ميشود» و «نيكلا كوچولو به مسافرت ميرود» برخي عناوين اين مجموعه هستند كه انتشارات قطره و ايرانبان با همكاري يكديگر و با ترجمهي «نيلوفر اكبري» منتشر كردهاند.
هر كدام از عناوين اين مجموعه كه شامل چندين داستان از زندگي نيكلا كوچولو است 3 هزار تومان قيمت دارد.
نظر شما