حجتالاسلام محمدرضا مصطفيپور، گردآورنده آثار آيتالله جوادي آملي، در نخستين نشست سمينار «حكمت اسلامي و عالم معاصر» درباره رابطه انسان و طبيعت از منظر آيتالله جوادي آملي گفت: بر اساس آثار ايشان براي خارج شدن از بحران محيط زيست بايد بينش انسانها را تغيير داد تا از اين طريق در رفتار آنها تغيير پديد آيد./
دكتر واعظ جوادي به عنوان نخستين سخنران درباره «بازشناسي ساختار علم ديني از منظر آيتالله جوادي آملي» گفت: اگر نگرش فلسفي به درستي اتفاق افتد، علم ديني نيز تبيين خواهد شد. فلسفه در ابتداي امر به هيچ چيز تقيد ندارد و وامدار هيچ تفكري نيست، بلكه عبارت است از شناخت جهان با برهان عقلي و فيلسوف براساس اين جهتگيري، مسير معرفتي خود را با ادله و براهيني كه براي خودش ايجاد ميكند، مييابد.
وي افزود: اين مسير معرفتي به دو جريان عمده راه مييابد. نخست، اين كه فيلسوف معتقد ميشود جهان مبدايي دارد و هويت تمامي موجودات از مبدا هستي گرفته شده است. ميراث بزرگ حكمت اسلامي نيز به امكان فقري و وجودي اشياء راه يافته، تاكيد ميكند كه اشيا تنها يك وجه دارند و آن هم وابستگي به مبداست. اگر به آغاز و انجام جهان و محتاج بودن آن را به مبدأ بپذيريم، مسيرمان را براي علم ديني هموار كردهايم.
واعظ جوادي درباره جهت دومي كه در ابتداي فلسفه آغاز ميشود، گفت: فيلسوفي كه در اين جريان قرار ميگيرد، براساس ادلهاي كه خودش در نظر ميگيرد، برداشتي الحادي از عالم دارد و جهان را بدون مبدا و آغاز و انجام ميداند. اين جريان، فلسفه الحادي را ميسازد كه نظير فلسفه اسلامي فلسفههايي متعين و مقيدند.
وي در بخش ديگري از سخنرانياش، علم ديني را در وهله نخست، استفاده از آموزههاي نقلي و وحي در فهم هستي دانست و گفت: استفاده از اين علم نيز تنها هويت رسمي و ديني خواهد داشت. در چنين فرضي تصور علم غيرديني معنا ندارد. آن چه را در مسير الهي مييابيم، چيزي جز علم الهي نيست، زيرا علوم درباره مخلوق خداوند صحبت ميكنند.
واعظ جوادي با بيان اين كه «متاسفانه امروز تصور ميشود كه براي ديني كردن علم بايد آموزه ديني به آن دميده شود» عنوان كرد: اين تصور اشتباه است، زيرا موضوع هر علمي «فعلالله» است. استفاده از عقل در علم نيز جنبه الهياتي دارد، زيرا عقل نيز داده خداوند است.
سپس پارسانيا سخنراني خود را با موضوع «حقوق بشر از ديدگاه آيتالله جواديآملي» ارايه كرد و گفت: حقوق بشر از زمينههاي معرفتي و غيرمعرفتي برخوردار است. زمينههاي حقوق بشر، حوزه معرفتي قلمداد ميشوند كه مستقل از ساير حوزههاي معرفتي نيستند.
وي افزود: زمينههاي پيشيني كه مواد حقوقي به آن متكياند، مجموعهاي از مبانياند كه از منابعي نظير عرف عقل و وحي انتزاع ميشوند. اين منابع نيز از مجموعهاي از پايههاي اعتقادي رنگ ميگيرند كه اقسامي دارند. اين مبادي اعتقادي در قسمهاي هستيشناختي، انسانشناختي و معرفتشناختي جاي ميگيرند.
پارسانيا يادآور شد: آيتالله جوادي آملي در كتاب «فلسفه حقوق بشر» اين دستهبندي را به لحاظ منطقي مشخص و بيان كرده است كه فلسفه حقوق بشر به دو معنا ميتواند استفاده شود. در معناي نخست، بايد ارتباط موادي را كه به عنوان حقوق بشر شناخته ميشوند، با استفاده از منابع مباني و مبادي كه به آنها اشاره شد، دريابيم. چنين علمي نوعي علم درجه دوم به شمار ميآيد كه از ارتباط دو حوزه معرفتي سخن ميگويد.
وي درباره معناي دومي كه براي فلسفه حقوق بشر ميتوان در نظر گرفت، گفت: اين معنا مربوط به بخشهايي است كه مبادي حقوق بشر را تأمين ميكنند.
به گفته پارسانيا، فيلسوف حقوق بشر در صورت بررسي معرفتشناختي حقوق، يك بررسي فلسفي را انجام داده است. هر دو بررسي حقوقي و فلسفي در كتابهاي آيتالله جوادي آملي ديده ميشوند.
وي افزود: به اعتقاد ايشان، تدوين كردن حقوق بشر نيازمند حداقلهايي از مبادي اعتقادي است، همان مبادي كه ميتوان آنها را از حكمت صدرايي ترسيم كرد و نمايي از آن ارايه داد.
پارسانيا مبادي حقوق بشر را به لحاظ هستيشناختي بر اساس توحيد دانست و گفت: به لحاظ انسانشناختي، بحث فطرت انساني مطرح ميشود. از ديدگاه آيتالله جوادي آملي انسان به لحاظ فطرت يك حقيقت واحد است كه عهد و انسي الهي دارد. به لحاظ معرفتشناختي نيز هر مبدا معرفتشناسي، اجازه داشتن حقوق مشترك را به بشر نميدهد. دستكم زمينه معرفتشناسي كه اجازه داشتن اين حقوق مشترك را ميدهد، عقل عملي است.
وي عقل و نقل را دو ابزار شناخت به شمار آورد و گفت: حكم خداوند است كه حقوق را وضع ميكند و عقل و وحي تنها به شناسايي حقوق ميپردازند. اين برداشت، تفسير آيتالله جوادي آملي در تبيين «قاعده لازمه» است كه تاثير بهسزايي از خود بر جاي گذاشت.
پارسانيا به بررسي تطبيقي حقوق بشر اسلامي و اعلاميه جهاني حقوق بشر در كتاب «فلسفه حقوق بشر» آيتالله جوادي آملي اشاره كرد و گفت: ايشان پنج امتياز حقوق بشر اسلامي را در اين كتاب برشمردند.
سپس مصطفيپور درباره رابطه انسان و طبيعت از منظر آيتالله جوادي آملي گفت: با بررسي تاريخ پيدايش انسان و رابطه او با طبيعت متوجه سه نوع رابطه انسان با طبيعت ميشويم كه نخستين آنها، رابطه «اين ـ هماني» است. انسان در اين رابطه، نيازهايش را از طبيعت تأمين ميكند، بدون اين كه طبيعت را دچار مشكل سازد.
وي افزود: سپس به دوره ابزارسازي انسان ميرسيم. در اين دوره شاهد تصرف انسان در طبيعتيم، اما اين تصرف در حد تجاوز به طبيعت نبود. رابطه سوم در دوران مدرنيته و پيدايش علم پديد آمد. انسان در اين دوره از سازگاري با طبيعت عبور كرد و به چيرگي و تسلط و برخورد ظالمانه با آن رسيد. اين مرحله، انسان را متوجه دردي درباره طبيعت كرد كه آن را بحران محيط زيست نامگذاري كردند.
مصطفيپور به طرح سوالي مبني بر چرايي پديد آمدن بحران محيط زيست پرداخت و گفت: ريشه اين مسأله در دو امر اساسي نهفته است كه نخستين آنها، مبحث اومانيزم است كه به عنوان ستون فقرات مدرنيته مورد توجه غربيان قرار گرفت. دليل دوم، مسأله سودگرايي است، انساني كه ادعا ميكند من همه كارهام و همه آگاهيها بايد برخاسته از من باشد و تمام موجودات هستي را در خدمت خودش ميبيند.
وي افزود: بنابراين، انسان مدعي است كه هرگونه تمايل دارد، بايد در طبيعت تصرف كند. در واقع، برقراري رابطه سلطهگرانه با طبيعت است كه سبب بحران محيط زيست ميشود.
مصطفيپور ادامه داد: با توجه به آثار آيتالله جوادي آملي، استنباط ميشود كه براي خارج شدن از بحران محيط زيست ابتدا بايد بينش انسانها را تغيير دهيم تا از اين طريق تغيير در رفتار آنها پديد آيد. براي تغيير در اين بينش بايد چندين مبنا را در نظر گرفت كه معرفتشناختي يكي از آنهاست. بر اين مبنا، معرفتشناسي وحي عنوان يكي از منابع شناخت هستي در نظر گرفته ميشود.
مصطفيپور ادامه داد: بر اساس مبناي هستيشناسي، هستي را نبايد محدود به عالم ماده دانست و در رويكرد جهان شناختي نيز بايد توجه داشت كه جهان تنها مادي نيست و عالم فرشتگان و مجردات و آخرت نيز وجود دارند. بر اساس حكمت صدرايي كه آيتالله جوادي آملي شارح آن است، ما مخلوقات جهان را زنده و داراي حيات ميدانيم. از منظر انسانشناختي نيز انسان خليفهالله قلمداد ميشود و به همين دليل برخوردار از كرامت و ويژگيهايي است كه بايد با توجه به آنها رابطهاش را با طبيعت مشخص كند. همچنين هر سودآوري تنها در صورتي مفيد خواهد بود كه در جهت تقرب به خدا و تعالي حقيقي انسان به كار گرفته شود.
وي با بيان اين كه «رابطه انسان و طبيعت بايد در سه جهت شكل بگيرد» گفت: نخست آن كه انسانها تابلوي زيباي آفرينش را حفظ كنند كه البته اين مسأله بيشتر به بهداشت مرتبط است. كار دوم انسان، آباداني زمين است. تصرف او در طبيعت بايد در جهت آباد كردن آن باشد. مساله سوم اين است كه نظام هستي، حقوقي به گردن انسان دارد و بنابراين، او نيز بايد حقوق طبيعت را حفظ كند. تنها رابطهاي كه ما را به اين سه وظيفه توجه ميدهد، رابطه تسخيري با طبيعت است.
سمينار «حكمت اسلامي و عالم معاصر» فردا(چهارشنبه) نيز ادامه مييابد.
نظر شما