شنبه ۴ تیر ۱۳۹۰ - ۱۰:۳۲
نظامی از دانش كيمياگری به هفت پيكر رسيد

مريم حسيني در درس گفتار نظامي گفت: «هفت پيكر» اثري رمزي، سمبليك و سراسر اسطوره‌اي است. نظامي، گوينده اين داستان، توانست اثري بيافريند كه گويي مرواريدي در درون خود دارد. آن مرواريد گرانبها كه نظامي در ميان داستان «هفت پيكر» قرار داده، معرفت و دانش بشري است كه به گمان من از راه دانش كيمياگري به آن رسيده است.\

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، بيستمين مجموعه درس‌گفتارهايي درباره‌ نظامي به بررسي آبشخورهاي تاريخي، ديني، نجومي، اسطوره‌اي و ملي هفت پيکر اختصاص داشت که با سخنراني دکتر مريم حسيني، استاد دانشگاه الزهرا(س) عصر روز چهارشنبه (1 تير) در شهر كتاب مركزي برگزار ‌شد. 

هفت پيكر يكي از منظومه‌هاي پنج‌گانه نظامي حكيم پرآوازه گنجه است. اين منظومه شامل هفت داستان است كه هر داستان را يكي از شاهزادگان ساكن در يكي از اقاليم هفت‌گانه نقل مي‌كند. بسياري از پژوهشگران، هفت‌ پيکر را شاهکار نظامي مي‌دانند و ارزش هنري و لطافت و زيبايي آن را در تاريخ انديشه‌ مشرق زمين مي‌ستايند. 

دكتر مريم حسيني، استاد دانشگاه الزهرا(س) گفت: «هفت پيكر» اثري رمزي، سمبليك و سراسر اسطوره‌اي است. نظامي، گوينده اين داستان، از چنان توانايي برخوردار بود و آن گونه فرهنگ‌ها و دانش‌هاي بشري را مي‌شناخت كه توانست اثري بيافريند كه گويي مرواريدي در درون خود دارد. آن مرواريد گرانبها كه نظامي در ميان داستان «هفت پيكر» قرار داده، معرفت و دانش بشري است كه به گمان من از راه دانش كيمياگري به آن رسيده است.

وي افزود: در دانش كيمياگري سه مرحله وجود دارد كه با سه رنگ نمايش داده مي‌شود. مرحله نخست سياهي است كه نشانه‌اي از هر نوع خامي و جان‌هاي ناپيراسته است. در كيمياگري تلاش مي‌كنند كه سياهي را به مرحله دوم كه سپيدي است، برسانند. سپيد رمزي براي پيراسته شدن جان آدمي است. از اين رو كيمياگري، دانش معرفت است. 

به همين دليل است كه «يونگ» مي‌گويد: «آنچه من در دانش روانشناسي بدان رسيدم، در نهايت دريافتم كه همه آنها در كيمياگري آمده است». كيمياگر در مرحله سوم از سپيدي نيز به رنگ سرخ مي‌رسد و آنگاه فلز مس تبديل به طلا مي‌شود. به اين دليل مي‌توان گفت كه نظامي با بازگويي داستان بهرام گور، مايه بقا را در شناخت خود و نفس و جان مي‌داند. پس داستان «هفت پيكر»، داستان شناخت خود است. 

نشانه‌هاي سمبليك داستان «هفت پيكر»
وي افزود: بهرام در پايان گذر از هفت گنبد، به چنان جايگاهي مي‌رسد كه مي تواند مرگش را خود انتخاب كند. اتفاقا يكي از جذابيت‌هاي داستان «هفت پيكر» در همين پايان‌بندي كتاب است. برخلاف آنچه در تاريخ درباره مرگ بهرام آورده‌اند، نظامي از مرگ او سخني نمي‌گويد بلكه مي‌گويد كه بهرام در غار فرو مي‌رود و مردمان مي‌بينند كه دودي از غار برمي‌خيزد و هنگامي كه به درون غار مي‌روند، بهرام را نمي‌يابند. برخاستن دود، نماد جدا شدن روح از بدن است. بهرام به آن درجه از توانايي رسيده بود كه پيش از مرگ محتوم، نوع اتصالش را به جهان هستي انتخاب كند. 

وي افزود: بهرام براي رسيدن به آن جايگاه، اولين قدمي كه برمي‌دارد، نبرد با اژدهاست. نظامي مي‌كوشد كه فهمي انساني به بهرام بدهد، پس صحنه نمادين نبرد او با اژدها را مي‌آفريند. اژدها در واقع سايه بهرام است. بهرام به جدال با اين جانور مي‌رود، او را مي‌كشد و از درون اژدها، بچه مادياني بيرون مي‌آورد. آن بچه زهدان اشاره به اين است كه بهرام در سياهي جهان گرفتار است. آنگاه است كه در درون غار، گنجي را مي‌يابد. مي‌دانيم كه در فرهنگ نمادها، غار زهدان مادر است. بهرام با گنج از غار بيرون مي‌آيد. 

حسيني يادآور شد: «طلب» مرحله نخست خودشناسي است. جستجوي بهرام كه با شكل سمبليك شكار نشان داده شده است، اين ويژگي را دارد كه او به تنهايي به شكار مي‌رود. شكارچي جستجوگر است. بهرام به شكار گورخر مي‌رود. گورخرها طعمه‌هايي هستند كه منيت بهرام را نشان مي‌دهند. كار «پري» نيز همين بوده است كه قهرمان را به دنبال خود بكشد. غالبا پري به شكل گور يا غزالي ظاهر می‌شده است. اين را نظامي مي‌دانسته است. معمولا آن غزال يا گور، نشانه‌اي از معشوق را به شكارچي نشان مي‌داده و بدين گونه او را بدنبال خود مي‌كشانده است. 

وي افزود: يك مرحله ديگر نقش پير رهنماست. در فرآيند فرديت، بعد از آن كه شخص با «آنيما»ي خود كه وجه زنانگي اوست، ازدواج كرد، با پير خردمند آشنا مي‌شود. بهرام نيز تا با آنيماي خود ازدواج نكند، به كمال نمي‌رسد. در پايان داستان هم مي‌بينيم كه چندپارگي بهرام به وحدت با طبيعت و هستي مي‌رسد و او به يكپارچگي دست پيدا مي‌كند: 

«سرو بُن چون به شصت سال رسيد/ ياسمن بر سر بنفشه دميد؛ از سر صدق شد خداي پرست/ داشت از خويشتن پرستي دست؛ روزي از تاج و تخت كرد كنار/ رفت با ويژگان خود به شكار؛ در چنان صيد و صيد ساختنش/ بود بر صيد خويش تاختنش؛ لشكر از هر سويي پراكندند/ هر يكي گور و آهو افكندند؛ ميل هر يك به گور صحرايي/ او طلبكار گور تنهايي؛ عاقبت گوري از كناره دشت/ آمد و سوي گورخان بگذشت». 

وي در پايان سخنانش خاطرنشان كرد: سرانجام گور، بهرام را به درون غار مي‌كشد. در واقع داستان از همان جايي كه آغاز شده بود (نبرد بهرام با اژدها در غار)، پايان مي‌گيرد (ورود بهرام به غار و ناپديد شدن او). به سخن ديگر، داستان نظامي، ساختار دايره‌اي دارد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها