نويسنده كتاب «راز فرشتگان» گفت: غريبان نيز در دهههاي شصت تا هشتاد ميلادي رويكردي آسيبشناسانه به معنويتهاي نوپديد داشتند، اما مانع از فعاليتشان نشدند، زيرا جامعهشان نياز به معنويت داشت. ما كه در جامعهاي مملو از فرصتهاي معنوي زندگي ميكنيم، دليلي براي مسامحه با اين جريانها نداريم./
مظاهريسيف درباره كتاب «راز فرشتگان» گفت: فرشته نگهبان حضرت آدم(ع)، قهرمان اصلي اين داستان است كه از روز آفرينش حضور داشته، با شيطان روبهرو ميشود و او را دشمن ميداند. او هرگاه شيطان براي فريب حضرت آدم(ع) و فرزندانش تلاش ميكند، الهاماتي را به حضرت آدم(ع) القا ميكند كه در پي آن، كشمكشهايي به وجود ميآيد. در جريان همين كشمكشهاست كه برخي مسايل معنوي مطرح ميشوند و به پرسشهايي نظير دليل هبوط آدم(ع) و چرايي تحمل سختيهاي زندگي توسط بشر پاسخ داده ميشود.
اين پژوهشگر درباره عرفانهاي نوپديد گفت: ارايه يك تعريف كلي و مختصر از اين موضوع دشوار است، اما به طور خلاصه ميتوان گفت جنبشهايي را ميتوان عرفاني و معنوي دانست كه ابعاد وجودي انسانها را مورد توجه قرار ميدهند و با جنبههاي عميق هستي آنها سر و كار دارند. جنبشهاي نوپديد، معنويت را به عنوان فرصت يا ابزاري براي سرگرمي به كار ميگيرند.
مظاهريسيف به آسيبهاي اين جنبشها اشاره كرد و گفت: اين جنبشها انگيزههاي متعالي انسان را كه ميتوانند او را به اوج برسانند، در فضايي منفي تخليه ميكنند و سرمايههاي معنوي انسانها را كه خدا در نهاد آنان قرار داده است، بر باد ميدهند.
وي در اين باره كه با توجه به سرشت واحد انسانها و گرايش مشترك آنان به معنويت، نميتوان يك تعريف واحد جهاني براي عرفانهاي نوپديد ارايه داد، گفت: انسانها فطرت يكساني دارند، اما تعاريف از ذهن انسانها نشات ميگيرند، نه فطرت آنها. ذهن وروديهاي مختلفي دارد و آكنده از پيشفرضها و ايبسا جهالتهايي است. بنابراين، هر تعريفي پشتوانهاي از پيشفرضها و اثرپذيريها دارد و همين امر ارايه تعريف مشترك را دشوار و حتي غيرممكن ميسازد.
اين نويسنده ادامه داد: ابناي بشر فطرت الهي و معنوي دارند و به زعم خود در پي افق والا براي زندگيشان ميگردند. اگر تنها افقي عادي و مادي به بشر عرضه شود، او خود را در فضاي معنوي تنگي احساس خواهد كرد.
وي درباره موضعگيري غربيان در برابر جنبشهاي نوپديد معنوي گفت: اين جنبشها بيش از پنجاه سال است كه رو به گسترشاند و روز به روز بر تعداد و فعاليتهايشان افزوده ميشود. در مقابل اين جنبشها، جريانهاي ضدفرقهاي نيز وجود دارند كه به آسيبشناسي و مقابله با آنها ميپردازند. براي مثال، در آمريكا جمعي از والدين يك شبكه آگاهيبخشي را براي اطلاعرساني درباره اين جنبشها و گروهها راهاندازي كردهاند. آنان در اين شبكه ساير والدين را از پيامدهاي منفي پيوستن فرزندانشان به اين جريانها و گروهها مطلع ميكنند. برخي جمعيتهاي مسيحي نيز اقدام به چنين فعاليتهايي كردهاند.
مظاهريسيف ادامه داد: آسيبهاي برخي از جنبشهاي معنوي نوظهور در حد مصرف مواد توهمزا، خودكشيهاي دسته جمعي، سوءاستفادههاي مالي و جنسي از پيروانشان است. طبيعي است كه در برابر چنين آسيبهايي، عدهاي به مخالفت با آنها ميپردازند. اكنون گروههاي مخالف اين جريانها در كشورهايي نظير آلمان، انگليس، آمريكا، ايتاليا و اسپانيا فعاليت ميكنند.
وي در پاسخ به اين سوال كه «آيا جهتگيريهاي سياسي در نوپديد و انحرافي دانستن اين جريانها در يك جامعه موثرند؟» گفت: نميتوان چنين برداشتي كرد، زيرا تكليف جنبشهاي نوظهور مشخص است. براي مثال، فرقههاي معنوي كه در كشور و فرهنگ ما قدمت چند صد ساله دارند، اگر در دهههاي اخير وارد غرب شده باشند، نوظهور تلقي ميشوند. ما نيز آن دسته از جنبشها را نوظهور تلقي ميكنيم كه طي پنج دهه اخير شكل گرفته و وارد كشور ما شده اند.
مدير موسسه علمي و فرهنگي بهداشت معنوي بيش از نود درصد جريانهاي معنوي را كه در ايران و جوامع سكولار نوظهور تلقي ميشوند، مشترك دانست و گفت: ارايه تعريف مشترك جهاني از اين جريانها دشوار است، اما مصداقيابي آن مشكل نيست. بنابراين، ميتوان مصداقهاي يكساني در جامعهاي نظير ايران و جوامع سكولار يافت. اكنون دايرهالمعارفهايي در سراسر جهان درباره جريانهاي معنوي نوپديد نوشته ميشوند كه بيشتر مداخل آنها مورد پذيرش ما نيز قرار ميگيرند، به اين معنا كه ما نيز اين جنبشها را نوظهور ميدانيم.
مظاهريسيف در پاسخ به اين سوال كه «آيا جوامع سكولار غربي نيز اين جريانها را انحرافي ميدانند يا خير؟» عنوان كرد: اگر به مطالعاتي كه در دهه شصت تا هشتاد ميلادي درباره اين جريانها صورت گرفتند توجه كنيم، درمييابيم كه اين مطالعات رويكردي آسيبشناسانه داشتند و جريانهاي مذكور را انحرافي ميدانند، اما به هر دليل افرادي پيدا شدند كه براي پذيرفته شدن اين جريانها كوشش كردند. آنان مدعي شدند كه با جلوگيري از انحراف و كجروي اين معنويتهاي نوپديد توسط قانون، ميتوان از آنها در جهت پاسخ دادن به نيازهاي معنوي جامعه بهره گرفت.
وي افزود: شايد اين سهلگيري درباره معنويتهاي جديد در غرب دلايل سياسي يا اقتصادي داشته باشد، اما به نظر ميرسد مهمترين دليل آن، بيپاسخ ماندن نيازهاي معنوي غربيان به دليل گرايشهاي دينگريزانه جوامع آنان باشد. من معتقدم در جامعه ما مجالي براي اقبال به اين جريانها وجود نداشته باشد، زيرا ما در جامعهاي ديني زندگي ميكنيم كه فرصتهاي زيادي براي ارضاي نيازهاي معنوي مردم در آن وجود دارد.
اين پژوهشگر تاكيد كرد: اساسا نيازي به اين فرقههاي جديد نداريم كه بخواهيم به شكلي با انحرافهايشان كنار بياييم و از معنويت آنها استفاده كنيم. كشورمان امامزادهها و زيارتگاههاي زيادي دارد و هر فردي حداكثر با طي كردن مسيري يك ساعته ميتواند به يكي از آنها برسد و لحظاتي معنوي به شيوهاي منطقي و درست داشته باشد. ماههاي رمضان و رجب و سفر حج نيز از جمله مهمترين فرصتها براي پاسخ گفتن به خواستههاي معنوي اند.
وي درباره عدهاي از افراد جامعهمان كه به جريانهاي معنوي نوپديد ميپيوندند، اظهار داشت: اين جريانها با وجود فعاليتهاي بسياري كه در جامعه ما انجام ميدهند، به نتيجه قابل توجهي نميرسند. البته در ميان آنها جريانهايي موفقترند كه از آموزههاي اسلامي در قرآن و عرفان سوءاستفاده كردهاند، چرا كه مردم آنها را بخشي از فرهنگ خودشان تلقي ميكنند.
وي با اذعان به پيروي عدهاي از جامعه ايراني از معنويتهاي نوپديد گفت: با وجود فرصتهاي فراوان براي پاسخ به نيازهاي معنوي در جامعه ما، عده كمشماري از مردم از آنها استفاده نميكنند و به اين جريانها ميپيوندند. شايد اين امر از كمبودهاي نظام تعليم و تربيت و همچنين ضعف در تبليغات معارف اسلامي ناشي ميشود.
كتاب «راز فرشتگان» از سوي موسسه علمي و فرهنگي بهداشت معنوي تا دو هفته آينده منتشر ميشود.
نظر شما