شروين وكيلي نويسنده كتاب «تاريخ كوروش هخامنشي» گفت: درباره كوروش هخامنشي و شخصيت تاريخي كتابهاي فراواني نوشته شده است اما اغلب اين كتابها دو نقص عمده دارند؛ نخست اين كه گذر تاريخي او را با طرح پرسش نشان ندادهاند. دوم اين كه در آن كتابها شيوه خواندن منابع، يكسان است._
كتاب «تاريخ کوروش هخامنشي» با بازخواني نقادانه تاريخهايي درباره کوروش هخامنشي نوشته شده است و با تکيه بر اصل منابع بابلي، عبري، يوناني و پارسي که به کوروش مربوط ميشود، سيماي اين نخستين شاهِ کشورِ متحد ايران را بازسازي ميکند.
آنگونه که نويسنده در مقدمه کتاب اشاره دارد هدف از نگارش آن، اسطورهزدايي از ماجراي کوروش و دستيابي به فهمي عميق و تحليلي از برنامه و سياستي است که از سويي به ظهور کشور ايران و دولت يگانه در ايران زمين منتهي شد و از سوي ديگر تاريخ تمدن را در سطحي جهاني به دو دوره متمايز تقسيم كرد.
شروين وكيلي در اين كتاب ميكوشد تا با نگاهي تحليلي به زندگي و دستاوردهاي اين فرمانرواي پُر آوازه جهان باستان بپردازد. پژوهش او با استناد به منابع اصلي و اسناد تاريخي انجام شده است و تصويري روشن از بنيانگذار دولت هخامنشي به دست ميدهد. نگاه نقادانه نويسنده به بازخواني تاريخ پُر فراز و نشيب زندگي كوروش ميانجامد. در اين كتاب، ترجمه متون باستاني مربوط به دوران كوروش هخامنشي در دسترس خوانندگان قرار گرفته است
دكتر شروين وكيلي در ادامه سخنانش گفت: درباره كوروش هخامنشي و شخصيت تاريخي كتابهاي فراواني نوشته شده است اما اغلب اين كتابها دو نقص عمده دارند، نخست اين كه گذر تاريخي او را با طرح پرسش نشان ندادهاند كه من سعي كردهام كه در اين كتاب چنين كنم و پرسشهايي را پيش بكشم.
وي خاطرنشان كرد: دوم اين كه در آن كتابها شيوه خواندن منابع، يكسان است و بسياري از منابع، مثل «سالنامه نبونيد»، به شكل عجيبي به عنوان منابع دست دوم تلقي شدهاند. از سويي ديگر آنچه درباره كوروش نوشته شده، ستايشآميز است. خود همين نكته سبب شده كه محتواي كتابها تكراري و مشابه باشد.
اين مدرس دانشگاه يادآور شد: به هر حال خواستهام چهارچوب نظري را در پيش بگيرم و شيوه چفت و بست آن با نهادهاي اجتماعي را مطرح كنم. از طرفي كوشيدهام تاريخ ايران و اساطير ايران را بازخواني كنم. كتاب «تاريخ كوروش» و «اسطوره معجزه يوناني» نمونهاي از اين تلاشهاست و كتابي كه در آينده اميدوارم منتشر ميكنم دنباله اين دو كتاب خواهد بود و درباره داريوش اول نوشته شده است.
سپس زاگرس زند، ايرانشناس گفت: يك مشكل كتاب اين است كه فهرست اعلام ندارد. كتابهاي تاريخي كه پُر از نامهاست، اگر اعلام نداشته باشد، نقصي براي آن محسوب ميشود. در نتيجه خواننده براي پيدا كردن نام مورد نظرش، بايد همه كتاب را ورق بزند. از سويي ديگر به نظر ميرسد كه كتاب، ويراستاري فني و ادبي نشده است.
وي خاطرنشان كرد: هر چند ويراستاري آن تا حدي قابل قبول است. در جاهايي هم ناهمخواني در واژههاي لاتين و فارسي وجود دارد. كتابنامه آن هم بهم ريخته است و ترتيب الفبايي ندارد اما به نسبت ديگر آثار وكيلي، شكل و شمايل و صفحهآرايي آن مناسب است.
زند يادآور شد: ايرادات متني هم به كتاب ميتوان گرفت. يكي بحث روي جلد آن است. در روي جلد كتاب، نقش مُهر زريني چاپ شده است كه مربوط به تپه ارجان بهبهان است. من نميدانم پيوند اين مُهر با كوروش چيست؟ نام كتاب و طرح روي جلد بايد با هم ارتباط معنايي داشته باشند. در تمام كتاب نام «كوروش» به همين صورت (با دو «واو») نوشته شده است اما در روي جلد به صورت «كورش» آمده است. اين نتيجه شتابزدگي است.
يك نكته ديگر اين است كه براي نامهاي تاريخي، در پانوشت صفحات، برابر انگليسي آورده نشده است. برخي جاها نيز نايكساني و آشفتگي در واژهها به چشم ميخورد. مثلا يكجا «شرق» نوشته شده و جاي ديگر «خاور»؛ يك جا «مرداد» آمده و جاي ديگر «امرداد». به همين گونه گاه «قنات» نوشته شده و گاه «كاريز». روشن است كه بايد چنين واژههاي مترادفي، يكدست بشوند.
وي افزود: جملههاي ناقص و نامفهوم هم در برخي جاهاي كتاب ديده ميشود. هر چند اين مورد به ويراستار اثر بازميگردد. نويسنده گاه جملههاي طولاني به كار ميبرد. از نقصهاي ديگر آن اين است كه علائم نوشتاري، به درستي به كار برده نشده است. اين را هم بگويم كه نويسنده واژههايي را به كار برده است كه ناآشناست؛ مثل: «تنبلانه»، يا «پرسش زورآور» يا: «خور گرفتگي».
اين ايرانشناس خاطرنشان كرد: اطلاعاتي در كتاب به دست داده شده بي آن كه منبع آن ذكر شده باشد. اين كه نويسنده از آوردن منبع در اين گونه موارد غفلت كرده، از كاستيهاي اثر او شمرده ميشود. مخصوصا جاهايي كه آمار ميدهد، حتما بايد منابع ذكر شود. نام بعضي كتابها هم در متن آمده،اما در كتابنامه پاياني كتاب مشخصات آن ذكر نشده است.
مثلا بارها از هردودت و تاريخ او ياد شده اما نام كتاب هرودوت در كتابنامه نيست. واژههايي هم در متن هست كه نياز به توضيح دارند اما نويسنده آنها را بدون توضيح رها كرده است؛ مثل «مدارك نراب» يا «ستون كركسها» كه خواننده به درستي نميتواند دريابد كه اين نامها اشاره به كدام مكان جغرافيايي است.
وي افزود: در «پيوست»هاي كتاب، منابع ترجمهاي آورده نشده است. مثلا نويسنده توضيح نداده است كه آيا متن ميخي را خود ترجمه كرده است يا از كتابي گرفته است. نويسنده از «استوانه كوروش» كه عبدالمجيد ارفعي ترجمه كرده است، بهره ميبرد اما نام ارفعي را ذكر نميكند.
اين ايرانشناس خاطرنشان كرد: بخشهايي هم بايد به كتاب افزوده ميشد؛ مثلا نويسنده بايد توضيح ميداد كه با وجود كتابهاي فراواني كه درباره كوروش وجود دارد، چرا دست به تاليف كتاب تازهاي زده است و ضرورت آن چه بوده است؟ جاي نقد كتابها و منابعي كه درباره كوروش هخامنشي چاپ شده است، در اين كتاب خالي است.
نظر شما