نشست «چشماندازها و چالشهاي برنامه فلسفه براي كودكان و نوجوانان» عصر ديروز (دوسنبه، 10 مرداد) در سراي اهل قلم برگزار شد. سعيد ناجي، مهرنوش هدايتي و حسين شيخ رضايي، از كارشناسان و مربيان فلسفه براي كودكان، سخنرانان اين نشست بودند./
سپس شيخرضايي با اشاره به گذشت بيش از سي سال از آغاز اين برنامه و تغييراتي كه در آن پديد آمد، گفت: هنوز در ايران نوعي تعصب نسبت به روشهاي ليپمن در فلسفه براي كودكان وجود دارد، در حالي كه ديگران نيز شيوهها و نظرات تازهاي را در اين باره مطرح كردهاند. يكي از اهداف اين برنامه، آموختن پذيرش ديگران به كودكان است. بنابراين، اگر ما روشي غير از ليپمن را نپذيريم، با اهداف اين برنامه در تضاد خواهيم بود.
وي افزود: در برنامه فلسفه براي كودكان نوعي تعهد به آرمانهاي دوره روشنفكري قرن هجدهم وجود دارد و بر اساس اين آرمانها، بايد با ايجاد فضاي عمومي براي بحث، از خودبسندگي دوري كرد تا عقل به مسير درست هدايت شود. در اين برنامه نيز موضوع هايي مانند دموكراسي، رواداري، تساهل و پذيرش ديگران جزو اصولند. اين مسايل، روح برنامه فلسفه براي كودكان را ميسازند و آنچه ليپمن براي اجراي آن طي دورهاي دوازده ساله ميگويد، مهارتهاي اين مفاهيماند.
سپس ناجي گفت: ليپمن و همفكرانش اين برنامه را با هدف آموختن تفكر به مردم ايجاد كردند، اما پس از درك دشواري اين آموزش به بزرگسالان، كارشان را از كودكان آغاز كردند. طبق يافتههاي روانشناسي، تفكر بايد از دوران كودكي آغاز شود. عينك روشنفكري را نميتوان در دوران دانشگاه به چشم زد، بلكه كارشناسان، دوران كودكي را براي فراگرفتن مهارت روشنفكري پيشنهاد ميكنند.
وي با اشاره به نسخههاي متفاوت فلسفه براي كودكان در كشورهاي مختلف گفت: طبق گفتوگوها و بررسيهايي كه انجام دادهام، حلقه كندوكاو در تمامي نسخهها مشترك است. اين حلقه، شامل مجمومهاي از دانشآموزان در كنار معلم است كه دور هم مينشينند و بحث را به شيوهاي خاص پيش ميبرند. معلم در اين حلقه، داناي كل نيست و او نيز يك يادگيرنده است و همچنين به كودكان در يادگيري چيزها كمك ميكند.
ناجي ادامه داد: در حلقه كندوكاو، روش سقراط در پيش گرفته ميشود. سقراط خود را قابله انديشه ميناميد و همواره ميگفت كه در گفتوگوهايش، به ديگران كمك ميكند كه نطفههاي انديشه در اذهانشان را متولد و جاودان كنند. كشف حقيقت توسط شركتكنندگان حلقه از اهميت ويژهاي برخوردار است. موضوعي كه درباره اين برنامه در كشورمان مورد غفلت واقع ميشود نيز رسيدن حلقه كندوكاو به حقيقت است. كندوكاو بايد تا زماني ادامه يابد كه حقيقت يا دست كم نتيجهاي به دست آيد.
وي فلسفه براي كودكان را سبب خوداصلاحي دانست و گفت: كودكان در اين برنامه، ابتدا عقايد و سپس رفتارشان را اصلاح ميكنند و اين امر در نهايت به اصلاح جمعي منجر ميشود.
ناجي درباره ضرورتهاي اجراي اين برنامه در جوامع مختلف گفت: برخي انديشمندان معتقدند كه جامعه، كودكان و نوجوانان را به جدايي از والدين سوق داده است كه همين امر مشكلات متعددي از جمله افزايش خودكشي را در پي دارد.
سپس شيخرضايي درباره ضرورت اجراي اين برنامه در جوامع گفت: يكي از مشكلات عمده جوامع مختلف، نژادگرايي است و ميتوان از برنامه فلسفه براي كودكان انتظار داشت كه در رفع اين مشكل به كار آيد.
وي درباره ضرورت اجراي برنامه فلسفه براي كودكان در ايران گفت: كمبودهاي زيادي را در جامعه احساس ميكنيم. بنابراين، فلسفه براي كودكان در جهات مختلفي جاي رشد و گسترش دارد. اقتدارگرايي، يكي از مسايل خاص ايران است. نظامهاي مختلف در ايران از جمله آموزش و پرورش، افراد را اقتدارگرا بار ميآورند. اقتدار مدير، معلم و ناظم بر دانشآموزان، امري بديهي در مدرسههاست. يكي از اهداف فلسفه براي كودكان اين است كه به بچهها اين جرات را بدهيم كه در عين حفظ حرمت، منابع اقتدار را مورد سوال قرار دهند. ما در كشورمان ميخواهيم مجهز به ابزاري شويم كه نخستين هدف آن، خود ما يعني نظامهاي متعدد موجود در كشورمانيم.
سپس هدايتي درباره ضرورتهاي اجراي اين برنامه در كشورهاي مختلف گفت: توام با بزرگ شدنمان، همواره به دنبال غلبه بر ديگرانيم. اين احساس به حدي ميرسد كه بمب هستهاي، منتهاي ابزار غلبه بر ديگران ميشود. در چنين عصري، فلسفه براي كودكان راه نجات ما خواهد بود. فلسفه براي كودكان بر منطق ديالوگ، گفتوگوي دوطرفه بر مبناي منطق و استدلال استوار است. اين گفتوگو، در نهايت به فهم مشترك يا دستكم پذيرش ديگري ميانجامد. احساس ناخوشايند غلبه بر ديگران، از نپذيرفتن ديگري و نرسيدن به فهم مشترك نسات ميگيرد.
وي افزود: جامعهاي قادر به پيشرفت خواهد بود كه مردمان آن خردگرا و خردورز باشند. اين خرد است كه انسان را متفاوت از ساير جانوران ميكند، بنابراين، اگر جامعهمان را انساني يا مدني ميناميم، ناگزير از پرورش خرد در آنيم.
هدايتي با بيان اين كه «ما دوره بسيار مهمي را براي آموزش خرد ورزي به كودكان از دست ميدهيم» گفت: اگر قرار است تفكر را به كودكان بياموزيم و جامعهاي انساني و مدني داشته باشيم، نبايد دوزاده سال نخست زندگي كودكان را از دست بدهيم.
وي افزايش عزت نفس افراد را يكي از ضرورتهاي اجراي فلسفه براي كودكان در جوامع دانست و گفت: چند درصد از ما جسارت مورد پرسش قرار دادن روسايمان را داريم؟ ما نداشتن عزت نفس را از كودكي يدك ميكشيم. در دوران مدرسه به ما امتياز داده ميشد، اگر خود را سركوب ميكرديم، يعني حرف نميزديم و ساكت ميمانديم و از جايمان برنميخاستيم! يكي از ضرورتهاي مهم اجراي فلسفه براي كودكان، افزايش عزت نفس در آنان است.
وي آموزش و پرورش و آموزش عالي در كشورمان را غيرمولد دانست و گفت: اين دو نهاد، حجم زيادي از اطلاعات را همراه سبك زندگي نادرست به مخاطبانشان ميآموزند و به اين ترتيب، زمينه كاهش عزت نفس را در آنان پديد ميآورند. ما عزت نفس جمعي نداريم و مدام در حال نق زدنيم. به همين دليل در برابر تهاجمهاي فرهنگي آسيبپذيريم. چنين مردماني آنچه مد روز است را ميپذيرند، زيرا عزت نفس ندارند. كافي است در خياباني راه برويم تا شاهد تناسب نداشتن معماري و مصالح ساختمانها با يكديگر شويم، زيرا سازندگان آنها مصالح و معماراني را به كار بردهاند كه مد روز بودهاند.
وي افزود: فلسفه براي كودكان ضمن تقويت عزت نفس در كودكان، به آنها ميآموزد كه بيهوده نق نزنند و براي نپذيرفتن يا پذيرفتن هر چيزي، استدلال منطقي داشته باشند.
سپس ناجي به ناخوشايند بودن نظام آموزش و پرورش در بسياري از جوامع اشاره كرد و گفت: ليپمن بر اين موضوع تاكيد ميكند و ميگويد به دليل همين ناخوشايندي، دانشآموزان پس از پايان امتحانات، كتابهايشان را با لذت، جلوي در مدرسه پاره ميكنند. او به تلاشهاي مسوولان نظام آموزش و پرورش براي حل اين مشكل اشاره ميكند كه تمامي آنها به شكست ميانجامند.
وي افزود: ليپمن دليل اين شكستها را سيطره برداشتهاي نادرست از نظريه ژان پياژه ميداند. بر اساس اين برداشت، كودكان قدرت فكر و كشف حقيقت را ندارند و بزرگترها بايد از طريق كتابها، يافتههايشان را به آنها منتقل كنند. به اعتقاد ليپمن، اين اصل در تمامي نظريههاي آموزش و پرورش نهان است. به دليل كاركرد ضعيف نظامهاي آموزش و پرورش، عنصر تفكر در افراد كمرنگ و زمينه مساعد براي قدرت گرفتن رسانهها و تاثيرگذاري آنها بر مردم فراهم ميشود. ليپمن معتقد است كه به جاي تقويت قدرت حافظه، بايد قدرت پردازش را در كودكان افزايش داد.
سپس شيخرضايي گفت: ليپمن، قهرمان اين عرصه نيست و پيش از او كارشناسان متعددي به ناكارآمدي نظامهاي آموزش و پرورش اشاره كردهاند.
وي درباره ضرورت اجراي برنامه فلسفه براي كودكان در حوزه اخلاق گفت: در چند دهه گذشته، كدام يك از مسوولان كشورمان در هر رده و صنفي در حوزه عمومي به اشتباهات خود اقرار كردهاند؟ در نظر آنان، هميشه افراد پشت پردهاي وجود داشتند كه زمينه اشتباه آنان را فراهم آوردهاند و آنان در پي فرصت مناسب براي افشاگري درباره اين دستهاي پنهانند!
شيخرضايي ادامه داد: «ببخشيد، معذرت ميخواهم، حق با شماست و اشتباهم را در آينده جبران خواهم كرد» عباراتياند كه ما به ندرت در جامعهمان ميشنويم، در حالي كه پذيرش اشتباه، يكي از پايههاي اخلاق است.
وي توان تصميمگيري اخلاقي را يكي ديگر از مواردي دانست كه بايد از سوي نظام آموزش اخلاقي محقق شود و گفت: اخلاق در تلقي سنتي و تعليمي، نظير دروغ نگفتن و رعايت حقوق ديگران، موارد ايزوله شدهاي به شمار ميروند كه بايد رعايت شوند، اما دوراهي اخلاقي در جايي ايجاد ميشود كه راستگويي ما سبب به خطر افتادن فرد يا افرادي شود. نظام آموزش اخلاق بايد مهارت تصميمگيري در اين دوراهيهاي اخلاقي را يادمان بدهد.
شيخرضايي ادامه داد: برنامه فلسفه براي كودكان از ابتدا چنين موردي را مد نظر داشت. در اين برنامه، نوعي اخلاق فمنيستي يا زنانه وجود دارد. مردان در مواجهه با اخلاق، رويكردي قانونمحور و حكممحور دارند، اما زنان در تصميمگيريهاي اخلاقي در ابتدا به دنبال احكام اخلاقي نيستند، بلكه به دنبال مفهوم مراقبتاند. آنان تصميي را اتخاذ ميكنند كه توام با بيشترين مراقبت از خود و ديگراني باشد كه در آن تصميم دخيلاند.
سپس هدايتي با اشاره به استقبال گسترده از برنامه فلسفه براي كودكان در 102 كشور جهان گفت: در كشور ما نيز چنين استقبالي را شاهديم و شايد اين استقبال بازخوردي به نظام آموزشي افراد جامعه باشد.
ناجي هم به لزوم آسيبشناسي اين استقبال اشاره كرد و گفت: بسياري از علاقهمندان به آموزش فلسفه براي كودكان، بدون پشتوانه مطالعاتي صحيح و تنها با گذراندن دورههاي كوتاه مربيگري، شروع به كار ميكنند كه همين امر، آسيبهايي را متوجه اين حوزه ميكند.
هدايتي نيز مربيگري فلسفه براي كودكان را در ظاهر ساده، اما در باطن، پيچيده دانست و گفت: براي اين كار بايد از دانش نظري خوبي برخوردار بود. متاسفانه عدهاي نيز براي درآمدزايي سراغ اين حرفه ميروند.
سپس شيخ رضايي درباره آسيبهاي برنامه فلسفه براي كودكان در كشورمان گفت: برخي از افراد فعال در اين حوزه، درك درستي از فلسفه براي كودكان ندارند. اين افراد، پروژهتعريفكنهايي محسوب ميشوند كه حرفهاي «قلمبه سلمبه» ميزنند تا بودجهاي براي راهاندازي به آنها تعلق گيرد! آنان ادعاهايي را درباره فلسفه براي كودكان مطرح ميكنند كه تنها ميتوان از آنها تعجب كرد. اين افراد، صفت بومي و اسلامي را به فلسفه براي كودكان ميافزايند و ميگويند كه ما بايد آموزههاي ملاصدرا را به كودكان بياموزيم. اين در حالي است كه آنان اساسا فلسفه براي كودكان را درك نكردهاند، زيرا اين برنامه با فطرت و تفكر بشري سر و كار دارد و قرار نيست آموزههاي فيلسوف غربي يا شرقي در آن آموزش داده شود. يكي از مشكلات اين برنامه، دستاندزاي افرادي است كه خود را براي اظهارنظر در هر موضوعي محق ميدانند.
نظر شما