موسي بيدج شاعر و مترجم ادبيات عرب در نشست "شعر عرفاني براي نسل امروز" در فرهنگسراي بانو ، كلمه را موهبتي از جانب خداوند، و شاعران خوب را اصحاب كلمه خواند. اين نشست با تاملي بر مجموعه شعر «روي تخته سياه جهان با گچ نور بنويس» سروده عرفان نظرآهاري همراه بود.
وي با اشاره به اين كه «كلمه ابزار شعر است» افزود: كلمه موهبت و هديهاي است از جانب خداوند به انسان. حتي در انجيل هم آمده كه "در آغاز كلمه بود و كلمه خدا بود". در دين اسلام هم گفته شده است «كلمه الله هي العليا». وقتي اين حكم را تعميم دهيم به اين جمله خداوند كه «نفخت فيه من روحي»، ميبينيم كه كلمه خداوند كه عليا و عالي است، به بشر ارزاني شده است. شاعران بايد حتما به اين كلمه توجه داشته باشند.
بيدج با بيان اين كه «كلمه، كلمه ميآورد و به كلام تبديل ميشود»، يادآور شد: عربها ميگويند «الكلام يجر الكلام».
وي به تهمت كافران به پيامبر (ص) در صدر اسلام اشاره كرد كه قرآن را شعر خواندند و پروردگار از طريق قرآن و از زبان پيامبر(ص)، شعر بودن قرآن را تكذيب كرد.
اين مترجم افزود: خداوند گفت قرآن كلام خداست و بر پايه واقعيت است، نه شعر كه بر پايه خيال است. البته شعر واقعي با كلام انبيا شباهتهايي دارد. اما تفاوت بين اين دو در آن است كه سخن انبيا، پاسخ الهي است و سخن شاعران، پرسش است "از كجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود"؛ پيامبران پاسخ اين سوالات را ميدهند.
بيدج ادامه داد: شعر نياز روزگار ماست تا از اين واقعيت نابهنجار پيراموني، به آن پناه ببريم. به ويژه در روزگار ما كه اين واقعيت، چون شيشه، لكه دار شده است. ما به شعر نياز داريم، چون باري كه شاعر بر دوش ميكشد، زندگي ما را زيبا ميكند. ما به شعري نياز داريم كه درون ما را به اهتزاز درآورد و حرف دل ما را بزند.
وي با بيان اين كه «شاعران خوب اصحاب كلمهاند»، خاطرنشان كرد: اين كلمه از جانب خدا هديه شده و آنها، آن را بازگو ميكنند.
بيدج به نياز جوانان به شعر اشاره كرد و گفت: شبكه حسي جوان هنوز نو است و آلوده نشده، پس ميتواند با شعر قرينه و خويشاوند شود. از سوي ديگر روزگار ما روزگار بغرنجي است، به ويژه از زماني كه صنعت آمده، اين بغرنجي بيشتر هم شده. در واقع مدرنيته دو شق دارد؛ از طرفي كار را آسان مي كند و از طرف ديگر ما را سست بار ميآورد.
اين مترجم ادامه داد: شعر نيز در روزگار ما، بايد همسو با اين تغييرات، تغيير كند؛ شعر بايد از جنبس روزگار باشد. ولي روزگار ما بغرنج است و شعر نميتواند بغرنج باشد. چرا كه شعر در دو وجه خود، يعني صورت و سيرت، نميتواند با اين روزگار بغرنج همسويي كند. به همين دليل صورت روزگار ما بغرنج است و ما در پي شعري هستيم كه بغرنج نباشد.
وي يادآور شد: به همين دليل شاعران امروز ما در پي شعري همه فهم و سادهاند. البته اين شعر دو لايه دارد؛ يعني فهم از روي صورت شعر و فهم از روي سيرت شعر و بهتر آن است كه ما هر دو وجه را دريابيم.
بيدج به شعر سهراب سپهري اشاره كرد و گفت: شعر سهراب در صورت ساده، ولي در سيرت پيچيده بود. سادگي صورت شعر او مورد اعتراض برخي از شاعران همه دورهاش نيز قرار گرفت. ولي ما مي دانيم كه وقتي از مسايلي چون عشق سخن ميگوييم، بايد ساده بگوييم. حتي اخوان كه به بيان حماسي و دشوار شهره است، به عشق كه ميرسد، با سادگي هرچه تمامتر ميگويد: "اي تكيه گاه و پناه غمگينترين لحظههاي پر عصمت و پر شكوه تنهايي و خلوت من"؛ يعني وقتي حرف دل ميزند، ساده حرف ميزند.
وي با اشاره به شعرهاي زنده ياد قيصر امينپور، خاطرنشان كرد: حتي شعر جنگ شاعري متعهد چون قيصر امينپور، شعر صلح است. او ميگويد «خواستم شعري براي جنگ بگويم/ ديدم نميشود». امينپور شاعر متعهدي از شهر دزفول بود، شهري كه در زمان جنگ، در معرض بيشترين حملات قرار داشت، ولي همين شاعر وقتي شعر جنگ ميگويد، بيانش صبغهاي تغزلي دارد.
بيدج در اين بخش از سخنانش با عطف توجه به كتاب «روي تخته سياه جهان با گچ نور بنويس» سروده عرفان نظرآهاري، گفت: شاعر طريقي براي بازگويي راز جهان است، او مديوم است و بنابراين، از خود نميگويد. خانم نظر آهاري از شاگردان قيصر امينپور بود. در شعر امينپور با ويژگي مهمي برخورد ميكنيم كه در شعر ايشان هم ديده ميشود و آن ويژگي، اين است كه شعر او، خود اوست و خود او، شعر او.
وي ادامه داد: اين نزديكي بين شعر و شخصيت يك شاعر، بسيار مهم است. به خانم نظرآهاري تبريك ميگويم كه ميتواند تا اين حد سليس و شفاف باشد. زبان شعر او ساده است و سادگي از ضرورتهاي روزگار ماست. او حرف دل ما را ميزند وقتي ميگويد «اين فرشته ساده است و خط خطي است/ سر به زير و يك كمي خجالتي است». در واقع همه ما فرشتههايي هستيم كه گاه فرشته بودن خود را فراموش ميكنيم.
بيدج با بيان اين كه كتاب "روي تخته سياه جهان با گچ نور بنويس» لبريز از فرشتههايي است كه با شياطين ميجنگند، اضافه كرد: معمولا شاعران از درون به بيرون مينگرند، ولي خانم نظرآهاري از بيرون به درون نگاه ميكند. همه حرف او، حكايت ستيزي درون دل آدمي است كه در آن، فرشته و شيطان با هم ميجنگند، ستيزي كه عذاب آور است.
وي با اشاره به اين كه «نظر آهاري زاويه ديد ادبي را نسبت به آثار پروين تغيير داده»، خاطرنشان كرد: مثلا در كار پروين اعتصامي شما مكالمه "نخود و عدس"، "سوزن و نخ"، و "نخ و قرقره" را ميبينيد. نظر آهاري اين مكالمه را به دستمال كاغذي و اشك منتقل كرده. دستمال كاغذي به اشك ميگويد با من ازدواج ميكني؟ و اشك پاسخ ميدهد نه، اگر ازدواج كنيم تو مچاله مي شوي و ميسوزي.
بيدج به بيان نمونه ديگري از اين كتاب پرداخت و گفت: به عنوان نمونهاي ديگر، ما تركيبي چون "مرغ دل" را زياد شنيدهايم، ولي نظر آهاري ميگويد «جوجه تيغي دلم». اين زاويه ديد بديعي است، اگرچه كمي خرده شيشه هم دارد، و البته خرده شيشه، از ضرورتهاي روزگار ماست. همچنين ايشان معيارهاي سنجش تازهاي را در شعرشان به كار مي گيرند، مثل «يك استكان نور»، يا «يك قاشق چايخوري عشق».
نظر شما